سیاست های فقرزدایی در کلام معصومین علیهم السلام

مشخصات کتاب

سیاست های فقرزدایی در کلام معصومین علیهم السلام

کد: 591

نویسنده: اکبر اسدعلیزاده

ناشر و تهیه کننده: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

چاپ و صحافی: نگارش

نوبت چاپ: اول / 1381

شمارگان: 1200

بهاء: 1200 تومان

حق چاپ برای ناشر محفوظ است

نشانی: قم، بلوار امین، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

پست الکترونیکی: Email: IRCgIRIB.COM

تلفن: 2935803 و 2910602 نمابر: 2933892

شابک: 8_03_7808_964ISBN: 964-7808-03-8 /

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

دیباچه

دیباچه

فراهم آوردن وسایل آسایش و آرامش فردی در راستای تحقق نیک بختی انسان و نزدیکی او به خداوند متعال است. اسلام مانند دیگر ادیان الهی بر ریشه کن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی تأکید فراوان دارد. در اندیشه اسلام، خداوند هر آن چه را در آسمان ها و زمین هست، برای آسایش انسان آفریده است و همه بندگان در بهره وری از این نعمت های خدادادی، حقوق یکسان دارند.

مکتب اسلام، فقر را هم چون غده سرطانی، ذوب کننده ایمان و فلج کننده پیکره کارآمد جامعه می داند. ریشه کنی فقر و محرومیت وبرآوردن نیازهای انسانی در سیره علمی و عملی معصومین علیهم السلام و رشد واقعی انسان ها با حفظ آزادگی در رشد اقتصادی از اهداف اساسی اسلام به شمار می رود.

اسلام، کسانی را که با برخورداری از مواهب بسیار، همواره خود را نیازمند می پندارند و در اندیشه افزودن بر دارایی خویش، با دیدن مردم دارا، شعله های آز و حرص در دل و جان آنان شعله ور می گردد، نکوهش می کند و در مقابل، افرادی را که استغنا دارند، می ستاید؛ زیرا اینان با این که تنگدستند، در درون خود احساس آرامش و بی نیازی و عزّت مندی می کنند. امام باقر علیه السلام در وصف این دو دسته می فرماید:

هیچ فقری چون فقر روحی و هیچ توانگری چون استغنای روحی نیست.(1)


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 208.

ص:4

اسلام هیچ گاه مسلمان عزّت مند را در پوشش فقر و نداری نمی پسندد و هرگز حاضر نیست شخصیت وی مورد تحقیر دیگران قرار گیرد. بر این اساس، دستورهای حیات بخش خود را در قالب خمس، زکات، انفاق، وقف و هبه با رعایت همه جنبه های شخصیتی مسلمانان ارایه داده است. مکتب دینی ما بر حفظ شخصیت افراد، تأکید می کند و مؤمنان را از هر کاری که حیثیت انسان را خدشه دار می سازد، باز می دارد. به همین دلیل است که تکدی گری را برنمی تابد.

از سوی دیگر، اسلام در سیاست گذاری کلان اجازه نمی دهد با توزیع ناعادلانه ثروت، شکاف طبقاتی ایجاد شود و هرم اکثریت محروم _ اقلیت برخوردار در جامعه اسلامی شکل گیرد. هم چنین اجازه نمی دهد با ناکارآمدی مدیریتی، افزایش بی رویه قیمت ها، از بین رفتن امکانات و فرصت های شغلی و انحصاری بودن دانش و فن آوری، چرخه تولید و توزیع آسیب ببیند.

توسعه اسلامی، رفاه مطلوب را می پسندد، نه اتراف و اسراف را. در این مکتب استفاده از نعمت ها باید به فزونی شکر و تربیت و تهذیب بیانجامد، نه غفلت و سرکشی و استفاده لجام گسیخته از مواهب طبیعی و نیروی کار در الگوی توسعه اسلامی، شاخص هایی هم چون: آخرت طلبی، حاکمیت دین، عدالت اجتماعی و برادری، نقش محوری دارند و سخت کوشی همراه با استمداد الهی، رعایت حقوق و حدود دیگران و پرداخت حقوق مالی آنان، نقش راهبردی دارند. در این میان، حکومت اسلامی نیز می کوشد با برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت خود، ریشه فقر را بخشکاند و

ص:5

با استحکام بخشیدن شالوده های اقتصادی و گزینش راهبردهای مناسب در توسعه، متناسب با اهداف و مبانی نظام اقتصادی، همسویی ایجاد کند.

در تبیین سیاست های خرد و کلان فقرزدایی، پژوهشگر ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین اکبر اسد علیزاده کوشیده است با الهام از آیات و روایات و سیره عملی معصومین علیه السلام ، عوامل فقرآفرینی، پی آمدهای فردی و اجتماعی و راه کارهای تحقق عدالت اجتماعی و سیاست های فقرزدایی را بررسی کند. با ارج نهادن به تلاش محققانه ایشان، امیدواریم روزنی از شمیم خوش حکومت معصومین علیهم السلام بر جامعه، سایه افکند و عدالت علوی از ژرفای جامعه، مشام جان ها را نوازش دهد و گامی به سوی حکومت جهانی حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و جامعه بی طبقه توحیدی برداریم.

انه ولی التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

سفید است.

ص:6

پیش گفتار

پیش گفتار

فقر، دردآورترین و غمناک ترین معضل اجتماعی بشر است که در طول تاریخ همواره دامن گیر جامعه انسانی بوده و هست. تلاش های بی وقفه بشر نیز نتوانسته است این مشکل بزرگ اجتماعی را حل کند و از میان بردارد.

اسلام که آخرین و کامل ترین پیام آسمانی به بشریت است، برای مبارزه با این معضل اجتماعی، شیوه های استواری را به همراه آورده است که عمل به این شیوه ها و دستورها، به استحکام ساختار نظام اقتصادی و از میان برداشتن همیشگی فقر و تهی دستی می انجامد.اسلام برای جلوگیری از نفوذ و گسترش فقر اقتصادی و راه سپردن به سوی پیشرفت اقتصادی، راه هایی را پیش بینی کرده است.

رهبران الهی و معصومین علیهم السلام نیز برای مبارزه اساسی و زیر بنایی با فقر اقتصادی پیوسته زمام داران را برای تحکیم پایه های اقتصادی جامعه و فقرزدایی و کمک به قشر آسیب پذیر و کم درآمد جامعه سفارش می کردند و خود برای عملی ساختن این امر و از میان بردن فقر و نداری پیش قدم می شدند.

برای نمونه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دوران حکومت بحق خویش، تلاش خود را به رفع هرگونه فقر معطوف کرده بود. امام علی علیه السلام در حالی حکومت

ص:7

را به دست گرفت که در نتیجه گردآمدن ثروت نزد طبقه خاصی از بنی امیه در دوران خلافت عثمان، فقر اجتماعی به اوج خود رسیده بود. همین امر سبب گردید شکاف عمیقی میان دو طبقه ثروت مندان و تهی دستان به وجود آید. آن حضرت برای کم کردن فاصله طبقاتی و از میان برداشتن فقر اجتماعی و دینی، عدالت اجتماعی و رعایت قانون الهی را سرلوحه کار خویش قرار داده بود. به همین دلیل، همه توان خود را در گفتار و کردار برای مبارزه با پیش زمینه های فقر بسیج کرد و شیوه جاودانه ای را برای برپایی جامعه ای عدالت خواه بنیان نهاد که در آن فقیر با غنی برابر باشد.

به هر حال، براساس سخنان مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای (دامت برکاته) در زمینه ضرورت مبارزه با فقر و اولویت دادن به مسایل اقتصادی در راه مبارزه با فقر، این پژوهش می کوشد شیوه ها، رفتارها و سخنان معصومین علیهم السلام را در راه مبارزه بافقر یادآور شود و با ارایه روش های علمی و عملی معصومین علیهم السلام و الگو قرار دادن آن ها در سیاست ها و برنامه های مبارزه با این پدیده شوم، راه کارها و سیاست های کارآمد را بررسی کند.

این اثر در چهار موضوع کلی زیر به بحث و بررسی می پردازد.

1. فقر در آیینه کلام معصومین علیهم السلام .

2. عوامل فقر.

3. راه های مبارزه با فقر.

4. نقش رسانه در مبارزه با فقر.

ص:8

بخش اوّل: فقر در آیینه کلام معصومین علیهم السلام

اشاره

بخش اوّل: فقر در آیینه کلام معصومین علیهم السلام

زیر فصل ها

فصل اول: کلیات

فصل دوم: نکوهش و ستایش فقر

فصل سوّم: پی آمدهای فردی و اجتماعی فقر

فصل چهارم: فقر؛ آزمون الهی

ص:9

فصل اول: کلیات

اشاره

فصل اول: کلیات

زیر فصل ها

فقر در لغت و اصطلاح

فقر در روایات

گونه های فقر

فقر در لغت و اصطلاح

فقر در لغت و اصطلاح

فقر از فقار (مهره های پشت) گرفته شده است و فقیر به کسی گفته می شود که مهره های پشتش زیر بار گرفتاری های ناشی از فقر و تنگ دستی خم شده باشد.(1)

در اصطلاح عرف مردم، به کسی فقیر می گویند که سطح زندگی اش بسیار پایین بوده و از ضروریات زندگی بی بهره باشد. در اصطلاح فقه نیز منظور از فقیر، کسی است که نمی تواند هزینه های اداره زندگی یک سال خانواده اش را آن گونه که در خور آن ها است، برآورده سازد و در آینده نیز توانایی تهیه آن را ندارد.(2)


1- الصحاح، اسماعیل بن حمّاد جوهری، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ه. ق، چ 4، ج 2، ص 782، ماده فقر.
2- «هم الذین لا یملکون مؤونة سنتهم اللائقة بحالهم و کمن یقومون به لا فعلاً و لا قوّة». تحریرالوسیله، امام خمینی قدس سره، ج 1، کتاب الزکاة، العقول فی أصناف المستحقین الزکاة و مصارفها الاول؛ شرایع الاسلام فی مسایل الحلال و الحرام، جعفر بن حسن حلی، بیروت، دارالانصار، 1403 ه .ق، چ 2، ج 1، ص 159، کتاب الزکاة.

ص:10

فقر در روایات

اشاره

فقر در روایات

روایات نیز بر معنای یاد شده تاکید دارند، چنان که یونس بن عمار می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:

تَحْرُمُ اْلزَّکَوةُ عَلَی مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ اْلسَّنَةِ وَ تَجِبُ الْفِطْرَةُ عَلَی مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ السَّنَةِ.(1)

زکات برای کسی که خرجی یک سال خود را دارد، حرام است و بر کسی که مخارج سالش را دارد، زکات فطره واجب است.

آن حضرت در روایت دیگری، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود:

فَإِنَّ الْنَّاسَ إِنَّما یُعْطونَ مِنَ السَّنَةِ إِلَی السَّنَةَ، فَللِرَّجُلِ أَنْ یَأخُذَ مَا یَکْفِیهِ وَ یَکْفی عِیَالَهُ، مِنَ السَّنَةِ إلَی الْسَّنَةِ.(2)

سال به سال آن چه لازم است، به مردم عطا می شود. پس شخص می تواند آن چه را برای سراسر سال او و خانواده اش (از مخارج زندگی) لازم است (از زکات) بگیرد.

ابوبصیر می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم مردی است که 800 درهم دارد، ولی کم درآمد و عیالمند است؛ آیا می تواند زکات بگیرد؟ حضرت فرمود: ای ابا محمد! آیا از درهم هایش آن قدر سود می برد که با آن، مخارج عیالش را برآورده سازد و اندکی هم اضافه بماند؟ گفتم: بلی. حضرت فرمود: چقدر اضافه می ماند؟ گفتم: نمی دانم. فرمود: اگر بیش از نصف مخارجش، اضافه بماند، نمی تواند زکات بگیرد، ولی اگر کم تر از نصف مخارجش باشد، می تواند زکات بگیرد.


1- وسائل الشیعه، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1403 ه. ق، چ 6، ج 6، ص 160، باب 8، ح 10.
2- معانی الاخبار، شیخ ابی جعفر صدوق، قم، انتشارات اسلامی، 1361، ص 153.

ص:11

ابوبصیر می گوید: پرسیدم آیا باید زکات مال خودش را بپردازد؟ حضرت فرمود: بلی. گفتم: چگونه باید از این اموال استفاده کند؟

آن حضرت فرمود: باید با آن، بر خوراک و پوشاک اهل و عیالش بیافزاید و اگر چیزی باقی ماند، به دیگران نیز برساند. باید با آن چه از زکات دریافت می کند، به وضع خانواده اش رسیدگی کند تا آنان را به سطح زندگی دیگران برساند.(1)

هم چنین امام صادق علیه السلام درباره میزان زکات پرداختی به مستمندان می فرماید:

تُعْطِیْهِ مِنَ الْزَّکَاةِ حَتّی تُغْنِیَهُ.(2)

آن مقدار از زکات به فقیران داده شود که آنان را از مخارج زندگی بی نیاز گرداند.

از نظر اسلام، هزینه های شخصی زندگی، آن چیزهایی است که یک فرد برای زندگی سالم و مطلوب به آن ها نیاز دارد. خوراک، پوشاک، مسکن متناسب با شأن و مرکب (وسیله نقلیه)، نخستین نیازهای یک انسان به شمار می رود.

هزینه های ازدواج، بهداشت، پوشاک خوب و مطلوب، داشتن خدمتکار، تهیه وسایل مورد نیاز زندگی، هزینه های افراد خانواده، بهره مندی از غذاها ومیوه های گوناگون و مطلوب، هزینه خرید لباس های مناسب هر فصل، هزینه


1- عن أبی بصیر قال: «سَأَلَتُ أبا عبدِاللّه ِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ لَهُ ثَمَانِمَأَةِ دِرْهَمٍ، وَ هُوَ رَجُلٌ خَفَّافٌ، وَ لَهُ عِیَالٌ کَثِیر، أَلَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنَ الزَّکَاةِ؟ فَقَالَ: یَا أَبَامُحَمَّدٍ! أَیَرْبَحُ فِی دَرَاهِمِهِ مَا یَقُوتُ بِهِ عِیَالَهُ وَ یَفْضُلُ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: کَمْ یَفْضُلُ؟ قَالَ: لاَ أَدْرِی. قَالَ: إِنْ کَانَ یَفْضُلُ عَنْ الْقُوتِ مِقْدَارُ نِصْفِ الْقُوتِ فَلاَ یَأْخُذِ الْزَّکَاة؛ وَ إِنْ کَانَ أَقَلَّ مِنْ نِصْفِ الْقُوتِ أَخَذَ الْزَکَاةَ. قَالَ: قُلْتُ: فَعَلَیْهِ فِی مَالِهِ زَکَاةٌ تَلْزَمُهُ؟ قَالَ: بَلی، قَالَ: قُلْتُ: کَیْفَ یَصْنَعُ؟ قالَ: یُوَسِّعُ بِهَا عَلَی عِیَالِهِ فِی طَعَامِهِمْ وَ کِسْوَتِهِمْ، وَ یُبْقِی مِنْهَا شَیْئاً یُنَاوِلُهُ غَیْرَهُم؛ وَ مَا أَخَذَ مِنَ الْزَّکاةِ فَضَّهُ عَلَی عِیَالِهِ یُلْحِقُهُمْ بِالنَّاسِ». وسائل الشیعه، ج 6، ص 159، ابواب زکاة الغلات، باب 8، ح 4.
2- وسائل الشیعه، ابواب المستحقین للزکاة، باب 24، ح 1 و 5.

ص:12

مسافرت ها و دید و بازدیدها و... نیز در شمار نیازهای بعدی آدمی قرار دارد. درباره همه موارد یاد شده، روایت هایی از پیشوایان معصوم علیهم السلام به چشم می خورد که اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1. خوراک و پوشاک

امام صادق علیه السلام می فرماید:

... فَأَمَّا الْوُجُوه الَّتی تُلْزِمُهُ فِیهَا النَّفَقَةُ عَلَی خَاصَّةِ نَفْسِهِ، فَهِیَ مَطْعَمُهُ وَمَشْرَبُهُ وَ مَلْبَسُهُ... .(1)

(برخی) هزینه های شخصی عبارتند از: هزینه خوردنی ها، آشامیدنی ها و پوشاک.

ایشان درباره تهیه میوه برای خانواده می فرماید:

لاَ تَکُونُ فَاکِهَةٌ، إلاَّ اَطْعَمَ عِیَالَهُ مِنْهَا... .(2)

از همه میوه ها به خانواده خود بدهد... .

هم چنین درباره تهیه لباس های فصلی فرموده است:

... وَ یَکْسُوها (المراة) فِی کُلِّ سَنَةٍ أَرْبَعَة أَثوابٍ، ثَوبَیْنِ لِلشِّتاءِ وَ ثَوْبَینِ لِلصَّیْفِ.(3)

مرد وظیفه دارد در طول سال، چهار دست لباس برای زن تهیه کند؛ دو دست برای زمستان و دو دست برای تابستان.


1- تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرانی، برگردان: احمد جنتی، ص 391.
2- الفروع من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، بیروت، دارالتعارف، 1401 ه. ق، ج 5، ص 512.
3- وسائل الشیعه، ج 7، ص 227، کتاب النکاح، أبواب النفقات، باب 2، ح 1.

ص:13

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز درباره تهیه کفش می فرماید:

مَن اتَّخَذَ نَعْلاً فَلْیَسْتَجِدْهَا.(1)

هر کسی کفشی می خرد، باید کفش خوب بخرد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره فرموده است:

اِسْتِجَادَةُ الْحِذَاءِ وِقَایَةٌ لِلْبَدَنِ وَ عَوْنٌ عَلَی الْصَّلاَةِ وَ الْطَّهُورِ.(2)

برگزیدن کفش خوب مایه نگاهداری بدن، کمکی برای نمازگزاران و خود را پاک نگاه داشتن است.

و هم چنین درباره هزینه های پذیرایی از مهمان ها و تهیه غذا در روزهای عید می فرماید:

... أَمَّا الْوُجوهُ الَّتی فِیهَا إخْرَاجُ الأَموَالِ... وَ إِقْراءُ الْضَّیفِ... .(3)

از جمله هزینه های انسان، هزینه پذیرایی از مهمان است.

2. مسکن مناسب و فراخ

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مِنْ سَعَادَةِ الْمَرءِ الْمُسْلِمِ، اَلْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ.(4)

خانه مسکونی فراخ از سعادت مرد مسلمان است.

امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:

مِنْ شِقَاءِ الْعَیْشِ، ضَیْقُ الْمَنْزِلِ.(5)

یکی از اموری که زندگی را دشوار می کند، کوچکی خانه مسکونی است.

3. مرکب

1- الفروع من الکافی، ج 6، ص 462، کتاب الزّی و التّجمل، باب الاحتذاء، ح 3.
2- الفروع من الکافی، ج 6، ص 462، ح 1.
3- تحف العقول عن آل الرسول، صص 391 و 392.
4- وسائل الشیعه، ج 3، ص 558، کتاب الصلاة، أبواب أحکام المساکن، باب 1، ح 5.
5- وسائل الشیعه، ج 3، ص 559، باب 2، ح 2.

ص:14

رسول خدا صلی الله علیه و آله ، داشتن مرکب را سعادت شخص شمرده و فرموده است:

مِنْ سَعَادَةِ الْمُسْلِمِ، ... الْمَرکَبُ الْهَنی ءُ .(1)

داشتن مرکب راهوار و خوب، سعادت مسلمان است.

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

مِنْ سَعَادَةِ الْمَرءِ، دَابَّةٌ یَرْکَبُهَا فِی حَوَائِجِهِ، وَ یَقْضی عَلَیْهَا حُقُوقَ إِخْوَانِهِ.(2)

یکی از خوشبختی های مرد این است که مرکبی داشته باشد تا برای برآوردن نیازمندی های خود بر آن سوار شود و حقوق برادران خویش را بپردازد.

4. دیگر نیازهای زندگی
اشاره

هزینه های ازدواج، حج، صدقه، استخدام خدمتکار، تعمیر و نگهداری ابزار مورد نیاز زندگی، پرداخت هزینه های فرزند، پدر و مادر و همسر، تهیه مواد خوش بو کننده، هزینه دید و بازدیدها و... از دیگر نیازهای زندگی است.

الف _ هزینه های ازدواج

ابوبصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم که پیرمردی از دوستان ما به نام عمر نیازمند و فقیر بود. او از عیسی بن اَعْیَن خواست که چیزی به او بدهد. عیسی به او گفت: نزد من پول زکات وجود دارد، ولی چیزی از آن را به تو نخواهم داد! عمر پرسید: چرا؟ عیسی گفت: چون تو را دیدم که گوشت و خرما می خریدی. عمر در پاسخش گفت: درهمی سود کردم؛ به دو دانگ آن،گوشت و به دو دانگ دیگر، خرما خریدم. دو دانگ باقی مانده را نیز برای حاجتی نزد خود نگاه داشتم.

ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السلام ، مدتی دست برپیشانی خود نهاد. سپس


1- وسائل الشیعه، ج 3، ص 558، ح 8.
2- المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، قم، دارالکتب الإسلامیة، 1371، ه . ش. ج 2، ص 626، باب ارتباط الدابة...، ح 88.

ص:15

سربرداشت و فرمود:

خدا در اموال ثروت مندان نظر کرد، سپس به فقیران نظر افکند. آن گاه از اموال توانگران، مالی را به فقیران قرار داد که برای زندگی آنان کافی باشد و اگر کفایت نمی کرد، بر مقدار آن می افزود. آری، باید چندان به او بدهد که بتواند بخورد، بیاشامد، جامه بپوشد، ازدواج کند، در راه خدا صدقه دهد و به سفر حج برود.(1)

ب _ هزینه استخدام خدمتکار و تعمیر و نگهداری لوازم زندگی

امام صادق علیه السلام می فرماید:

فَأمَّا الْوُجُوه الَّتِی تُلْزِمُهُ فِیهَا: النَّفَقَةُ عَلَی خَاصَّةِ نَفْسِهِ، فَهِیَ... مُخْدِمِهِ، وَ عَطاؤُهُ فِیمَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنَ الأَجراءِ عَلَی مَرَمَّةِ مَتَاعِهِ وَ حَمْلِهِ أَوْ حِفْظِهِ، وَ شَی ءٌ یَحْتَاجُ إِلَیهِ مِنْ نَحوِ مَنْزِلِهِ أَوْ آلة مِنَ الآلاتِ یَسْتَعِینُ بِهَا عَلَی حَوَائِجِهِ.(2)


1- عن أبی بصیر قال: «قُلْتُ لأِبِی عَبْدِاللّه علیه السلام : أَنّ شَیْخَاً مِنْ أصْحَابِنا یُقَالُ لَهُ عمر، سَأَلَ عِیسیَ بنَ أعْیَنْ _ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ _ فَقَالَ لَهُ عِیسی: أَمَّا إِنَّ عِنْدِی مِنَ الْزَّکَاة. وَلکن لاَ أَعْطِیکَ مِنْهَا. فَقَالَ لَهُ: وَلِمَ؟ قَالَ: لأَنِّی رَأَیْتُکَ اشْتَرَیْتَ لَحْمَاً وَ تمرا. فقال: اِنَّمَا رَبِحْتُ درهماً فاشْتَرَیْتُ بِدانَقَیْنِ لَحماً وَ بِدانقَینِ تَمْراً وَ رَجَعْتُ بِدانَقَینِ لِحَاجَة. قال أبوبصیر. فَوَضَعَ أَبوعَبْدِاللّه علیه السلام یَدَهُ عَلَی جَبْهَتِهِ سَاعةً ثُم رفَعَ رَأسَهُ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ اللّه َ نَظَرَ فی أمْوَالِ الأَغْنِیَاء، ثُمَّ نَظَرَ فِی الْفُقَرَاء، فَجَعَلَ فِی أمْوَالِ الأَغْنِیَاء مَا یَکْتَفُونَ بِهِ، وَلَوْ لَمْ یَکْفِهِمْ، لَزَادَهُم. بَلی، فَلْیُعْطِهِ مَا یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یَکْتَسِی وَ یَتَزَوَّجُ وَ یَتَصَدَّقُ وَ یَحِجُّ.» وسائل الشیعه، ج 6، ص 201، ابواب المستحقین للزکاة، باب 41، ح 2.
2- تحف العقول عن آل الرسول، ص 391.

ص:16

از جمله هزینه های شخصی، هزینه هایی است که انسان برای استخدام خدمتکار لازم دارد. افزون بر آن، هزینه هایی است که برای خرید، تعمیر، حمل و نقل و نگهداری وسایل زندگی می پردازد.

ج _ هزینه زندگی فرزندان، پدر و مادر، همسر و مملوک(غلام و حیوان)

امام صادق علیه السلام فرموده است:

... وَ أَمَّا الْوُجُوهُ الْخَمْسُ الَّتِی تَجِبُ عَلَیْهِ النَّفَقَةُ لِمَنْ تَلْزِمُهُ نَفْسَهُ، فَعَلَی وَلَدِهِ، وَ وَالِدَیْهِ، وَ امْرَأَتِهِ... وَمَمْلُوکِهِ لازمٌ لَهُ ذَلِکَ فِی حَالِ الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ.(1)

هزینه زندگی فرزند، پدر و مادر و همسر و مملوک (غلام و حیوان) نفقه های پنج گانه ای است که بر انسان لازم و واجب است؛ چه در حال رفاه اقتصادی و چه در حال سختی و تنگدستی.

د _ هزینه جشن عید و دید و بازدید

حضرت جعفر صادق علیه السلام می فرماید:

...لاَ یَدَعُ أَنْ یَکُونَ لِلْعِیدِ عِنْدَهُمْ فَضْلٌ فِی الْطَّعَامِ، أَنْ یُسَنِّیَ مِنْ ذلِکَ شَیْئا وَ لاَ یُسَنّی لَهُمْ فِی سَائِرِ اْلأَیَّام.(2)

هنگام عید (و دید و بازدیدها) باید طعام بیشتری برای خانواده فراهم آورد و از چیزهایی بخرد که در روزهای معمولی نمی خریده است. شایسته است که این کار را ترک نکند.

ه _ هزینه مواد خوش بو کننده
اشاره

دین مقدس اسلام حتی به ریزترین هزینه های زندگی مانند مواد خوش بوکننده توجه دارد، چنان که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

...تَنْظِفُوا بِالْمَاءِ مِنَ الْرِّیحِ الْمُنْتِنِ الَّذِی یَتَأَذَّی بِهِ، وَ تَعَهَّدُوا


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 391.
2- الفروع من الکافی، ج 5، کتاب النکاح، ص 512، باب حق المرأة علی الزوج، ح 5.

ص:17

أَنْفُسَکُم، فَاِنَّ اللّه َ یَبْغَضُ مِنْ عِبَادِهِ الْقاذُورة بِالَّذِی یَتَأَنف بِهِ مَنْ جَلَسَ إِلَیْهِ.(1)

شایسته است انسان خود را به پاکیزگی (و بهداشت) وا دارد و با شست وشوی مناسب، بوهای ناخوش آیند و آزار دهنده را از خود دور سازد. خداوند دشمن می دارد انسان های کثیفی را که بدن و لباس شان به دلیل ناپاکیزگی و رعایت نکردن بهداشت، بوی بد و آزار دهنده دارد و هر کس نزد آنان بنشیند، اذیت می شود.

امام رضا علیه السلام نیز می فرماید:

...لاَ یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَدَعَ الْطِّیبَ فِی کُلِّ یَومٍ، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ لاَ، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَفِی کُلِّ جُمُعَةٍ، وَ لا یَدَعُ ذلک.(2)

روا نیست کسی از به کار بردن روزانه عطر (و مواد خوش بو کننده) خودداری کند. پس اگر نتواند، باید این کار را یک روز در میان انجام دهد و اگر باز هم نمی تواند، معطر ساختن خود را در روز جمعه ترک نکند.

امام صادق علیه السلام با اشاره به اهمیت استفاده از عطر و تشویق مردم برای بهره گیری از مواد خوش بوکننده می فرماید:

صَلاَةٌ مُتَطَیِّبٌ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ صَلاَة بِغَیْرِ طَیّبٍ.(3)

یک رکعت نماز با لباس و بدن عطرزده، برهفتاد رکعت نمازی که بدون عطرزدن بخوانند، برتری دارد.

مخاطب این روایت، ثروت مندان یا گروه ویژه ای از جامعه نیست، بلکه خطاب این روایت، همه مردم اعم از غنی و فقیر را در برمی گیرد. به دیگر


1- بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه . ق، ج 73، ص 84، باب 4، ح 5.
2- عیون اخبار الرّضا علیه السلام ، ج 1، صص 279 و 280، باب 28، ح 21.
3- الفروع من الکافی، ج 6، ص 510، باب الطیب، ح 7.

ص:18

سخن، فقیران نیز باید از این نعمت ها و موهبت ها برخوردار باشند.

تعیین حدود فقر

هنگام تعیین حد و مرز فقر باید وضعیت عمومی جامعه را در نظر گرفت. کسی که از میانگین امکانات رفاهی جامعه بی بهره باشد، فقیر است. بنابراین، کسانی که از این میانگین یا بیشتر از آن برخوردارند، باید او را یاری کنند تا به سطح میانگین برسد.

گاهی برخی روایات، داشتن مسکن، خادم یا مرکب را مانعی برای پرداخت زکات ندانسته و شخص را در عین دارا بودن این امور، فقیر شمرده است. این مسأله نشان می دهد که روایت به شخص خاصی نظر نداشته است. پس از صدور حکم عمومی در این روایات در می یابیم که داشتن این امور، میانگین سطح زندگی در آن روزگار، به شمار می آمده است. بنابراین، اگر کسی با وجود دارا بودن آن وسایل، از اداره زندگی خود ناتوان بود، در شمار فقیران قرار می گرفت. از این رو، می توانست از زکات برخوردار شود و مجبور نبود برای به دست آوردن خرج زندگی روزانه خانواده اش، لوازم مورد نیاز خانه را بفروشد.

برهمین اساس، در برخی روایات با این تعبیر روبه رو می شویم که «خانه و خادم مال نیستند(1)»، در حالی که در نگاه عرف و شرع، حتما مصداق «اموال» هستند. از آن جا که این گونه امور یکی از ضروریات زندگی آن روزگار بوده است، در شمار اموالی نبوده که دارا بودن آن، شخص را از ردیف فقیران خارج کند. پس اگر کسی با داشتن این اموال نمی توانست مخارج زندگی خویش را برآورده سازد، فقیر بود و می توانست از زکات استفاده کند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ به سفیان ثوری که بر لباس امام ایراد می گرفت،


1- «إنَّ الْدّارَ وَ الْخَادِمَ لَیْسَا بِمَالٍ». وسائل الشیعه، ج6، ص162، ابواب المستحقین الزکاة، باب 9، ح2.

ص:19

فرمود:

یَا ثَوریُّ! کَانَ ذَلِکَ زَمَانَ إِقْتارٍ وَ افْتِقَارٍ، وَ کَانُوا یَعْمَلُونَ عَلی قَدْرِ إِقْتَارِهِ، وَافْتِقَارِهِ وَ هَذَا زَمَانٌ قَدْ أَسْبَلَ کُلُّ شَییْ ءٍ عَزاِلَیه... .(1)

ای سفیان ثوری! آن (گونه لباس پوشیدن و زیستن) در زمان محرومیت و تهی دستی بود. آنان (پیشینان ما) به فرا خور گشاده دستی یا تنگ دستی زمان خود زندگی می کردند، ولی اکنون زمانی است که همه گونه نعمت فراوان شده است.

در روایت دیگر آمده است که مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:

أصلَحَکَ اللّه ! ذَکَرتَ أَنَّ عَلیّ بنَ أبی طالِب علیه السلام ، کَانَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ، یَلْبَسُ الْقَمِیْصَ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ، وَ مَا أَشْبَهَهُ ذَلِکَ، وَ نَرَی عَلَیْکَ اللِّباسَ الْجَیِّدَ؟! فَقَالَ لَهُ!

ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودی که علی بن ابی طالب علیه السلام ، لباس خشن چهار درهمی و مانند آن می پوشید و ما تو را با لباس های نیکو می بینیم؟!

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

إِنَّ عَلیّ بنَ أَبی طالِب علیه السلام کَانَ یَلْبَسُ ذَلِکَ فِی زَمَانٍ لاَ یُنْکَرُ، وَ لَوْ لَبِسَ مِثْلَ ذَلِکَ الْیَوْمِ لَشُهرَبِهِ فَخَیْرُ لِبَاسِ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ أَهْلِهِ... .(2)

علی بن ابی طالب علیه السلام آن لباس ها را در زمانه ای می پوشید که (این گونه پوشش در آن زمان) زشت بود و اگر امروز آن لباس ها را می پوشید، بدنما بود و لباس شهرت شمرده می شد. [بنابراین،] بهترین لباس در هر زمان، لباس رایج اهل آن زمان است.

بنابراین، منظور روایات پیشین از به کار بستن زکات دریافتی برای افزایش


1- کشف الغمة فی معرفة الأئمّه، علی بن عیسی الأربلی، بیروت، دارالاضواء، بی تا، ج2، ص369.
2- الفروع من الکافی، ج 6، ص 444، باب اللباس، ح 15.

ص:20

خوراک و پوشاک خانواده(1) یا رساندن سطح زندگی خانواده به سطح زندگی جامعه(2) و بی نیاز کردن فقیران،(3) بهره گیری از پوشاک و غذاهایی است که در هر زمان میان اهل آن روزگار رایج است.

هم چنین بی نیاز سازی و افزایش سطح زندگی تا حد معمول همان زمان موردنظر است. بر این اساس، حدود فقر را باید براساس هر زمان، ارزیابی کرد؛ زیرا فقر از نظر اسلام، امری نسبی است و حدود معین و ثابتی ندارد. به همین دلیل، تعیین حد و مرز فقر در زمان ها و مکان ها و شرایط گوناگون اقتصادی، متفاوت خواهد بود و پس از بررسی وضعیت عمومی جامعه اگر کسی از میانگین امکانات رفاهی جامعه بی بهره باشد، فقیر به شمار خواهد رفت.


1- «یُوَسِّعُ بِهَا عَلَی عِیَالِهِ فِی طَعَامِهِمْ وَ کَسْوَتِهِمْ». وسائل الشیعه، ج 6، ص 159، کتاب الزکاة، أبواب المستحقین للزکاة، باب 8، ح 4.
2- «فَضَّهُ عَلَی عِیَالِهِ حَتَّی یُلْحِقَهُمْ بِالنَّاسِ». وسائل الشیعه، ج 6، ص 159، کتاب الزکاة، أبواب المستحقین للزکاة، باب 8، ح 4.
3- «تُعطِیهِ مِنَ الزَّکَاةِ حَتَّی تُغْنِیَهُ». وسائل الشیعه، ج 6، ص 178، باب 24، ح 1.

ص:21

گونه های فقر

اشاره

گونه های فقر(1)

فقر از نظرگاه های گوناگون، تقسیم بندی های ویژه ای دارد که آن ها را بر می شماریم:

1. فقر مطلق

1. فقر مطلق

فقر مطلق آن است که انسان از امکانات و نیازهای اساسی و ضروری زندگی در زمینه های خوراک، پوشاک، مسکن، درمان و مانند آن بی بهره باشد. این فقر، سلامتی جسمی، روحی و حتی اعتقادی انسان را تهدید می کند.

انسان در فقر مطلق، شخصیت اجتماعی خود را از دست می دهد و هجوم بلاها و گرفتاری ها به انسان، او را به پرده دری وا می دارد. این فقر از عوامل مهم در افزایش خطاها، بزهکاری ها و کردارهای نادرست و فسادانگیز است و چه بسا ممکن است انسان را به کفر و بی دینی بکشاند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

فَمَنْ عَدِمَ قُوتَهُ کَثُرَ خَطَایَاهُ.(2)

هرکس غذا و خوراک نیابد، خطاهایش زیاد می شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرماید:

وَکَادَ الْفَقْرُ أنْ یَکوُنَ کُفْراً.(3)

فقر می تواند انسان را کافر و بی دین کند.


1- پدیده شناسی فقر و توسعه، دفتر تبلیغات اسلامی خراسان، ج 1، صص 67 _ 76.
2- مستدرک الوسائل، حسین نوری طبرسی، ج 13، ص 14، باب 4، ح 3 14596.
3- الخصال، شیخ ابی جعفر صدوق، ج 1، باب 1، ح 35.

ص:22

2. فقر نسبی

2. فقر نسبی

فقر نسبی، فقر برخاسته از اختلاف سطح زندگی های انسانی در زمان های گوناگون و در میان تک تک افراد جامعه است. چنین فقری از مقایسه یک شهر با شهر دیگر و کشوری با دیگر کشورها پدید می آید.

3. فقر طبیعی

3. فقر طبیعی

فقر طبیعی، فقری است که از کمبود آب و زمین های هموار و حاصل خیز پدید می آید و بر همه فعالیت های اقتصادی تأثیر دارد. حوادث ناخوش آیندی مانند: سیل، توفان، تگرگ، آتش سوزی، آفت های کشاورزی، فرو رفتن زمین های کشاورزی زیر آب و خشک سالی که کمبودها و نابسامانی های اقتصادی را به بار می آورند، از عوامل شکل دهنده فقر طبیعی اند.

4. فقر فرهنگی

4. فقر فرهنگی

فقر فرهنگی همان بی بهره بودن از آگاهی های لازم است که تعصب ها، خودپسندی ها، لجاجت ورزی، انکار علم و پیشرفت های علمی، گریز از دانش پژوهی و پای بندی به سنت ها و روش های نابخردانه از آن برمی خیزد.

می توان گفت فقر فرهنگی، شدیدترین گونه فقر است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

شَرُّ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ.(1)

شر دنیا و آخرت در نادانی است.

هم چنین در روایت دیگر می فرماید:

لاَ فَقْرَ اَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ.(2)

هیچ فقری سخت تر از نادانی نیست.


1- بحارالانوار، ج 1، ص 204، باب 4، ح 181.
2- نهج الفصاحه، ج 1، ح 2505.

ص:23

اَلجَهْلُ رَأسُ الْشَّرِّکُلِّهِ.(1)

شر، سلسله جنبان همه بدی ها است.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در این باره چنین فرموده است:

اَلْجَهْلُ مَعْدِنٌ لِلشّرِّ.(2)

همه شرارت ها و بدی ها از نادانی برمی خیزد.

اَلْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ.(3)

نادانی، ریشه و اساس همه بدی هاست.

اِنَّ اَغْنَی الْغِنی اَلْعَقْلُ، اَکْبرُ الْفَقْرِ الْحُمْقُ.(4)

بی نیازترین بی نیازی، خردمندی است و بزرگ ترین فقر و نیازمندی، بی خردی است.

لاَ غِنی کَالْعَقْلِ؛ وَ لاَ فَقْرَ کَالْجَهْلِ... .(5)

هیچ ثروتی هم چون عقل و هیچ فقری، مانند نادانی نیست.

5. فقر روحی و معنوی

5. فقر روحی و معنوی

انسان، آمیزه ای از جسم و روح است و همان گونه که جسم او به غذا و مواد لازم نیازمند است، روح نیز به تغذیه متناسب نیاز دارد. پس هر کس از آن ها غافل بماند، به فقر معنوی دچار می شود که همان فقر نفس، قلب و روان آدمی است.


1- بحارالانوار، ج 74، ص 177، باب 7، ح 9.
2- غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، برگردان: محمد علی انصاری، ج 1، ص 24، فصل 1، ح 709.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 29، فصل 1، ح 869.
4- میزان الحکمه، محمدمحمدی نیک، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1371، چ 4، ج 1، ص 96.
5- نهج البلاغه، برگردان: محمد دشتی، حکمت 54.

ص:24

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

لیْسَ الْغِنَی عَنْ کَثْرَةِ الْعَرَض، وَ لکِنَّ الْغِنَی غِنَی النَّفْس.(1)

توانگری به زیادی مال نیست، بلکه توانگری حقیقی، بی نیازی روح است.

و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز دراین باره می فرماید:

اَکْبَرُ الْبَلاَءِ فَقْرُ النَّفْسِ.(2)

فقر نفس بزرگ ترین بلاست.

ایشان در روایت دیگری فرموده است:

شَرُّ الْفَقْرِ فَقْرُ النَّفْسِ.(3)

بدترین فقر و نداری آن است که انسان از نظر روحی و معنوی، فقیر باشد.

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

لاَ فَقْرَ کَفَقْرِ الْقَلْبِ، وَ لاَ غِنی کَغِنَی النَّفْسِ.(4)

هیچ فقری هم چون فقر قلب و هیچ غنایی هم چون غنای نفس نیست.

6. فقر واقعی

6. فقر واقعی

در آموزه های اسلامی، گونه ای از فقر مطرح شده است که می توان آن را فقر واقعی نامید. بر اساس بینش اسلامی، ثروت و فقر واقعی، پس از حساب رسی کردار آدمی در جهان آخرت پدیدار می شود.(5)

بدین ترتیب، هر کس با بهره گیری مناسب از نعمت زندگی و امکانات


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 61، ح 167.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 446، فصل 41، ح 51.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 446، فصل 41، ح 50.
4- تحف العقول عن آل الرسول، ص 327.
5- امام علی علیه السلام فرمود: «اَلْغِنی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ؛ دارایی و ناداری پس از عرضه شدن اعمال بر خدا آشکار می شود.» نهج البلاغه دشتی، حکمت 452.

ص:25

دنیایی بتواند سرمایه لازم برای جهان آخرت را فراهم کند و وظایف خود را به خوبی انجام دهد، به توانگری واقعی و رستگاری جاوید دست یافته است. در مقابل، هر کس آن چه را دارد در قمارخانه دنیا ببازد، در سرای آخرت، تهی دست محشور می شود و فقیر و نگون بخت خواهد بود.

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از مردم پرسید: شما به چه کسی صعلوک می گویید؟ گفتند: مردی که مال ندارد (تهی دست و بینواست).

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

بَلِ الصَّعَلَوکَ مَنْ لَمْ یُقَدّمْ مِنْ مَالِهِ شَیْئَا یَحْتَسِبُهُ عِنْدَاللَّهِ وَ إِنْ کَانَ کَثِیرَا مِنْ بَعْدِهِ.(1)

چنین نیست. صعلوک کسی است که از پیش، مالی برای خود نفرستاده است تا نزد خدا آن را حساب کند، اگر چه پس از وی، مال فراوان به جا بماند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده است:

... ألا وَ إِنَّهُ لاَ فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ أَلا وَ إنَّهُ لاَ غِنَی بَعْدَ الْنَّار.(2)

آگاه باشید همانا فقری که بهشت را درپی داشته باشد، فقر (واقعی) نیست و ثروتی که به دوزخ بیانجامد، غنای واقعی نخواهد بود.


1- مشکاة الأنوار فی غررالأخبار، أبی الفضل علی طبرسی، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1385 ه ق، چ 2، فصل 10، ص 145.
2- مجموعة ورام، أبی الحسین ورام بن ابی فرّاس المالکی، بیروت، دارصعب و دار التعارف، بی تا، ج 2، ص 202.

ص:26

فصل دوم: نکوهش و ستایش فقر

اشاره

فصل دوم: نکوهش و ستایش فقر

درباره نکوهش و ستایش فقر، روایات فراوانی از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است. ابتدا روایات مربوط به هر موضوعی را می آوریم. سپس در پایان، به بررسی آن ها می پردازیم.

1. نکوهش فقر

رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصیتی به امام علی علیه السلام فرمود:

یَا علی! أَرْبَعَةٌ مِنْ قَوَاصِمِ الظَهْرِ: اِمَامٌ یَعْصِی اللّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ یُطاعُ اَمْرُهُ وَ زَوْجَةٌ یَحْفَظُهَا زَوْجُهَا وَ هِیَ تَخُونَهُ، وَ فَقْرٌ لاَ یَجِدُ صَاحِبُهُ مُداوِیا، وَ جَارُ سَوْءٍ فِی دَارِ مُقامٍ.(1)

یاعلی! چهار چیز کمر شکن است:

الف) امام و رهبری که نافرمانی خدا کند و مردمان از او فرمان برند.

ب) همسری که شوهر نگهدار اوست، ولی او به شوهرش خیانت می کند.

ج) فقری که فقیر برای آن درمانی نیابد.

د) همسایه بد در محل زندگی.

ایشان در ادامه می فرماید:

لَو لاَ رَحْمَةُ رَبّی عَلَی فُقَراءِ أُمَّتی کَادَ الْفَقْرُ َیکُونُ کُفْرَا... .(2)

اگر رحمت و شفقت پروردگار متعال، فقیران امتم را دربرنمی گرفت، نزدیک بود که فقر به کفر تبدیل شود.


1- بحارالانوار، ج 72، باب 94، ح 58.
2- بحارالانوار، ج 72، ص 47، کتاب الایمان و الکفر، باب 94، ح 58.

ص:27

هم چنین فرموده است:

اَلْفَقْرُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ.(1)

فقر و نداری از مرگ سخت تر است.

در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که ایشان فرمود:

خداوندا! از کفر و تنگدستی به تو پناه می برم. مردی پرسید: آیا این دو همسانند؟ آن حضرت فرمود: بلی.(2)

هم چنین از ایشان نقل شده است که فرمود:

اَلَّلهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْجُوعِ، فَإِنَّهُ بِئْسَ الْضَّجِیعُ....(3)

خدایا! از گرسنگی به تو پناه می برم. به راستی، گرسنگی بد همدمی است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره سختی فقر فرمود: خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام وحی کرد: «ای ابراهیم! تو را آفریدم و با آتش نمرود آزمایش کردم. اگر با فقر امتحان می کردم و صبر و مقاومت را از تو بر می داشتم، چه می کردی؟» ابراهیم عرض کرد:

یَا ربِّ! اَلْفَقْرُ إِلیَّ أَشَدُّ مِنْ نَّارِ نُمْرُودٍ، قَالَ اللّه ُ: فَبِعِزَّتِی وَ جَلاَلِی مَا خَلَقْتُ فِی السَّماءِ وَ الأَرضِ أَشَدُّ مِنَ الْفَقْرِ...(4)

پروردگارا! سختی و رنج و تنگدستی برای من از آتش نمرود، جانکاه تر است. خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند! در آسمان و زمین، سخت تر و رنج آورتر از فقر و تنگدستی نیافریدم.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز فرموده است:


1- میزان الحکمه، ج 7، ص 504، ح 15693، واژه فقر.
2- کنزالعمال، ج 6، ص 493، ح 16687.
3- مستدرک الوسائل، ج 9، ص 81، باب 119، ح 6.
4- میزان الحکمه، ج7، ص 505، ح 15696، واژه فقر.

ص:28

الْفَقْرُ الْمَوتُ الاَْکْبرُ.(1)

تنگدستی، مرگ بزرگی است.

در روایت دیگری از ایشان آمده است:

الْقَبْرُ خَیْرٌ مِنَ الْفَقْرِ.(2)

قبر (مردن) بهتر از فقر و نداری است.

هم چنین می فرماید:

اَهْلَکَ الْنَّاسَ اِثْنَانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.(3)

دو چیز مردم را هلاک می کند: ترس فقر و فخرجویی.

در سخن دیگری از ایشان چنین آمده است:

أَلاَ! وَ إِنَّ مِنَ الْبَلاَءِ الْفَاقَةُ... .(4)

همانا فقر و تهی دستی و نیازمندی در شمار بلاها و شقاوت ها است.

گفته اند: مردی نزد امام حسن علیه السلام آمد و حضرت را به نعمتی که خداوند بر او ارزانی داشته است، سوگند داد تا وی را از دشمنش بستاند؛ دشمنی که بیدادگر و ستم کار است، حرمت کهن سالان را نگه نمی دارد و بر کودکان رحم نمی کند.

امام حسن علیه السلام فرمود: «دشمنت کیست تا دادت را از او بستانم؟»

مرد عرض کرد: «فقر و تهی دستی». حضرت لحظه ای درنگ کرد و اندیشید. آن گاه به خادم خود دستور داد تا درهم های موجود در خانه را حاضر کند؛ پنج هزار درهم فراهم شد. حضرت دستور داد درهم ها را به آن


1- نهج البلاغه دشتی، کلمات قصار 163.
2- تحف العقول عن آل الرسول، ص 63.
3- تحف العقول عن آل الرسول، ص 239، ح 95.
4- نهج البلاغه دشتی، کلمات قصار، ح 388.

ص:29

مرد بدهند.

سپس به وی فرمود: «ای مرد! تو را به حق سوگندهایی که یاد کردی، هر زمان دشمنت ظالمانه بر تو هجوم آورد، به شکایت از آن نزد من آی»(1).

امام حسن علیه السلام در این حدیث، فقر و نداری را دشمن ظالم انسان، قلمداد کرده است.

امام باقر علیه السلام درخواست خود را چنین به درگاه خداوند عرضه می دارد:

اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ اَلرَّفاهِیَةَ فِی مَعِیشَتِی مَا اَبْقَیْتَنِی... وَ لاَتَرْزُقْنِی رِزْقا یُطْغِینی وَ لاَ تَبْتَلِیَنّی بِفَقْرٍ أَشقَی بِهِ... .(2)

خداوندا! تا زنده هستم رفاه در زندگی را از تو می خواهم. به من چندان روزی مده که سرکش و گستاخ شوم. هم چنین به فقری گرفتارم مساز که بدبخت شوم... .

امام صادق علیه السلام فرموده است:

قَالَ لُقْمانُ:.. ذُقْتُ الْمَرَارَاتِ کُلَّهَا فَلَمْ أَذُقْ شَیْئا أَمَرَّ مِنَ الْفَقْرِ.(3)

لقمان گفت:... مزه همه تلخی ها را چشیدم، ولی چیزی تلخ تر از فقر به ذایقه ام نرسید.

امام رضا علیه السلام نیز می فرماید:

اَلْمَسکَنَةُ مِفْتَاحُ الْبُئوسُ.(4)

فقر و بینوایی، کلید بدبختی و بیچارگی است.


1- الحیاة، ص 387، فصل 30، ح 17، برگرفته از: علل الشرایع، ج 2، ص 527.
2- بحار الانوار، ج 97، ص 379، باب 70.
3- امالی شیخ صدوق، ص 668، مجلس 95، ح 5.
4- العدد القویه، رضی الدین علی بن یوسف حلی، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی، 1408 ه . ق، ص 297، الیوم الثالث و العشرون، نبذة من أحوال الإمام الرضا علیه السلام .

ص:30

فشرده مفهوم این روایات درباره نکوهش فقر به این شرح است:

1. فقری که برای آن درمانی نباشد، کمرشکن است.

2. اگر رحمت و شفقت خداوند نبود، فقر به کفر می انجامید.

3. فقر و نداری از مرگ سخت تر است.

4. فقر آن چنان سخت و طاقت فرسا است که اهل بیت علیهم السلام از سختی آن به خداوند پناه می بردند.

5. رنج فقر از آتش نمرود سخت تر است.

6. فقر، مرگی بزرگ است.

7. مرگ بهتر از نداری است.

8. فقر مایه هلاکت انسان است.

9. تهی دستی، بلا و گرفتاری است.

10. فقر، دشمن ظالمانه بشری است.

11. فقر مایه بدبختی انسان است.

12. فقر تلخ ترین چیز است.

13. فقر، کلید بدبختی و بیچارگی است.

2. ستایش فقر

روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام در این باره وارد شده است که اینک به نمونه هایی از آن می پردازیم:

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ أَفْتَخِرُ.(1)

فقر و نداری، فخر من است و به آن افتخار می کنم.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره فقر پرسیدند. حضرت فرمود: «فقر خزانه ای از


1- بحار الانوار، ج 72، ص 55، کتاب الایمان و الکفر، باب 94، ح 58.

ص:31

خزانه های الهی است.» بار دوم پرسش شد، فرمود: «فقر کرامتی از سوی خداوند است». برای سومین بار پرسیدند، فرمود: «فقر چیزی است که خداوند آن را جز به پیامبران مرسل یا مؤمنان بزرگوار (به کسی دیگر) نمی بخشد»(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از دعاهای خویش، از خداوند چنین درخواست می کند:

اَللَّهُمَّ تَوَفَّنی اِلَیْکَ فَقیرا وَ لاَ تَوَفَّنی غَنِیًّا وَ احْشُرْنی فی زُمْرَةِ الْمَساکینِ یَوْمَ الْقِیامَةِ... .(2)

خداوند! مرا فقیر بمیران نه غنی و در روز قیامت مرا در شمار مسکینان و تهی دستان محشور فرما.

آن حضرت خطاب به امام علی علیه السلام می فرماید:

یا عَلِیُّ الْحاجَةُ أَمانَةُ اللّهِ عِندَ خَلْقِهِ فَمَنْ کَتَمَهَا عَلی نَفْسِهِ أَعْطاهُ اللّهُ ثَوابَ مَنْ صَلّی... .(3)

یا علی! نیازمندی امانت خداست نزد خلقش. هر کس آن را نزد خود پوشیده بدارد، خداوند ثواب نمازگزار را به او می دهد.

امام باقر علیه السلام فرموده است:

اِذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ أَمَرَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالی مُنادِیا یُنادِی بَیْنَ یَدَیْهِ أَیْنَ الْفُقَراءُ؟ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ کَثیرٌ، فَیَقُولُ: عِبادی؟ فَیَقُولُونَ: لَبَّیکَ رَبَّنا، فَیَقُولُ: إِنِّی لَمْ أُفْقِرْکُمْ لِهَوانٍ بِکُمْ عَلَیَّ وَلکِنّی إِنَّمَا


1- بحار الانوار، ج 72، ص 55، کتاب الایمان و الکفر، باب 94، ح 58.
2- کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتّقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1405 ه. ق، چ 5، ج 6، کتاب الزکاة، ح 16670.
3- اصول کافی، ابی جعفر محمد بن یعقوب کلینی، برگردان: سید جواد مصطفوی، ج 3، ص 360، باب فضل فقراءِ المسلمین، ح 8.

ص:32

اخْتَرْتُکُمْ لِمِثْلِ هذَا الْیَوْمِ تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النّاسِ فَمَنْ صَنَعَ إِلَیْکُمْ مَعْروُفَا لَمْ یَصْنَعْهُ إلاَّ فِیَّ فَکَافوهُ عَنّی بِالْجَنَّةِ.(1)

چون روز قیامت فرا رسد، خدای تبارک و تعالی دستور می دهد منادی در برابرش فریاد کشد: فقیران کجایید؟ گروه بسیاری برمی خیزند. آن گاه خداوند می فرماید: بندگان من؟ گویند: لبیک پرودگارا! پس خداوند می فرماید: من شما را فقیر نکردم تا خوار و پست در نظر مردم باشید، بلکه شما را برای روزی هم چون امروز برگزیدم. در چهره مردم جست وجو کنید. هر کس به شما احسانی کرده، نسبت به من احسان کرده است. پس از سوی من، بهشت را به او پاداش دهید.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

إنَّ اللّهَ جَلَّ ثَناؤُهُ لَیَعْتَذِرُ اِلی عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنیَا کَمَا یَعْتَذِرُ الأْخُ إِلَی أَخیهِ، فَیَقُولُ: وَ عِزَّتی وَ جَلاَلِی ما أَحْوَجْتُکَ فِی الدُّنیَا مِنْ هَوانٍ کَانَ بِکَ عَلَیَّ، فَارْفَعْ هذا السَّجْفَ فَانْظُرْ إِلَی ما عَوَّضْتُکَ مِنَ الدُّنیَا، قَالَ: فَیَرْفَعُ فَیَقُولُ ماضَرَّنی ما مَنَعْتَنی مَعَ ما عَوَّضْتَنی .(2)

همانا (در روز قیامت) خدا _ که ستایش او بزرگ است _ از بنده مؤمنی که در دنیا فقیر بوده است، پوزش می خواهد، چنان که برادری از برادرش پوزش بخواهد. سپس می فرماید: به عزت و جلالم سوگند! تو را در دنیا برای خوار شدنت در نظرم، نیازمند نکردم. این رو پوش را بردار و ببین به جای دنیا به تو چه داده ام. او برمی دارد و می گوید: با این عوض که عطا فرمودی، آن چه از دنیا از من باز گرفتی، به من زیانی نرساند.


1- اصول کافی، ج 3، ص 363، باب فضل فقراءالمسلمین، ح 15.
2- اصول کافی، ج 3، ص 364، باب فضل فقراءالمسلمین، ح 18.

ص:33

امام صادق علیه السلام در روایت دیگر می فرماید:

إِذا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ قامَ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ حَتَّی یَأتُوا بابَ الْجَنَّةِ فَیَضْرِبُوا بابَ الْجَنَّةِ فَیُقالُ لَهُم: مَنْ أَنْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ نَحْنُ الْفُقَراءُ؛ فَیُقالَ لَهُمْ: أقَبْلَ الْحِسَابَ؟ فَیَقُولونَ: ما أَعْطَیْتُمُونا شَیْئَا تُحاسِبُونا عَلَیْهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: صَدَقُوا، اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ.(1)

چون روز قیامت شود، گروهی از مردم برخیزند تا به بهشت درآیند و در زنند. به آنان می گویند: شما کیستید؟ پاسخ می دهند: ما فقیران هستیم. می گویند: آیا پیش از حساب می خواهید به بهشت در آیید؟ در پاسخ می گویند: به ما چیزی ندادید که حسابش را بکشید. خداوند می فرماید: راست می گویند، به بهشت درآیید.

امام موسی بن جعفر علیه السلام نیز فرموده است:

إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: اِنّی لَمْ اُغْنِ الْغَنِیَّ لِکَرامَةٍ بِهِ عَلَیَّ وَ لَمْ اُفْقِرِ الْفَقیرَ لِهَوانٍ بِهِ عَلَیَّ وَ هُوَ مِمّا ابْتَلَیْتُ بِهِ اْلاَغْنِیاءَ بِالفُقَرَاءِ وَ لَوْلاَ الْفُقَرَاءُ لَمْ یَسْتَوْجِبِ الاَغْنِیَاءُ اْلجَنَّةَ.(2)

خدای بزرگ می فرماید: من توانگران را برای شرافتش نزد خود توانگر نساختم و فقیر را برای خواری اش در نظرم، فقیر نکردم، بلکه با این تفاوت، توانگران را به وسیله فقیران آزمودم. اگر فقیران نبودند، توانگران سزاوار بهشت نبودند.

در این جا ممکن است این پرسش مطرح شود که چگونه می توان میان روایاتی جمع کرد که شماری به نکوهش فقر و شماری دیگر به ستایش فقر اشاره دارد؟


1- اصول کافی، ص 364، باب فضل فقراء المسلمین، ح 19.
2- اصول کافی، ص 364، باب فضل فقراء المسلمین، ح 20.

ص:34

در جمع میان این دو دسته احادیث و تفسیر و توجیه آن ها، نظرهای گوناگونی مطرح شده است. به گفته راغب در «مفردات»، فقر در چهار معنا به کار می رود که فقر نفس و نیازمندی به خدا از جمله آن ها است.

در حدیث نبوی که می گوید: «نزدیک است فقر به کفر بیانجامد»، فقر نفس (فقر معنوی) موردنظر است. دیگر حدیث نبوی نیز که می فرماید: «بار خدایا! با نیازمندی به خودت، مرا بی نیاز گردان و با بی نیازی از خودت، مرا نیازمند مگردان» [یعنی طوری نکن که احساس کنم ازتو بی نیازم زیراوقتی احساس کنم که از تو بی نیازم این خود اول فقر و نیازمندی است]، به همین معنا از نیازمندی به خدا اشاره دارد. مقصود آیه «پروردگارا! به آن چه از خیر و خوبیبر من نازل کرده ای، نیازمندم»، همین معنا از فقر است. شاعر با استناد به همین معنا از فقر چنین سروده است:

یُعْجِبُنی فَقْرِی اِلَیْکَ وَ لَمْ یَکُنْ

لِیُعْجِبُنی لَوْلاَ مَحَبَّتُکَ الْفَقْرُ

نیازمندی ام به تو را خوش دارم

اگر عشق تو نبود، فقر را دوست نداشتم.(1)

بعضی مفسّران در جمع میان دو خبری که در یکی، پیامبر صلی الله علیه و آله از فقر به خدا پناه می برد و در دیگری، فقر را افتخار خود می داند، گفته اند: فقری که پیامبر صلی الله علیه و آله از آن به خدا پناه برده، نیاز به مردم و روزی کمتر از کفالت است و فقری که به آن می بالد، نیازمندی به خدای متعال است.


1- المفردات فی غرایب القرآن، حسین بن محمد الراغب الاصفهانی، تهران، المکتبة المرتضویة، 1362 ه. ش، چ 2، ص 383.

ص:35

با این تفسیر درمی یابیم که یکتاپرستی پیامبر صلی الله علیه و آله و پیوند او با بارگاه الهی و انقطاعش از دنیا به گونه ای بود که هیچ کس به پای ایشان نمی رسید. بنابراین، فقر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خدا، از فقر دیگر پیامبران، کامل تر بوده است.

سومین نظر می گوید جمع کردن میان اخبار یاد شده به این بستگی دارد که بگوییم فقر و ثروت، نعمت های الهی هستند که خداوند با توجه به مصلحت کامل افراد، یکی از این دو نعمت را به آنان ارزانی می دارد. بنده وظیفه دارد هنگام فقر و تهی دستی، شکیبا باشد و اگر خداوند، مال و ثروتی به او بخشید، سپاس گزاری کند؛ یعنی باید به مقتضای فقر و توانگری عمل کند.

باید دانست ثواب فقیر شکیبا، از توانگر شاکر بیشتر است. با این حال، وضعیت هر یک کاملاً با هم متفاوت است و نمی توان درباره هر یک، حکم کلی صادر کرد. باید گفت بسنده کردن به مقدار کفاف، سالم تر و کم خطرتر از فقر و توانگری است. به همین دلیل، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در بیشتر دعاها، کفاف را از خداوند برای خاندان و عترتش خواسته است.(1)

به نظر بعضی دیگر، احادیثی که در ستایش فقر آمده، یا برای کوبیدن تکاثر (سرمایه داری) و اشرافیت و غرور توان گران است یا در حق کسانی است که ایمان محکم دارند، و برای تهذیب و تکامل خود، در زندگی فقیرانه ای به سر می برند. فقر اینان، فقر اختیاری است که به پدیده اجتماعی و اقتصادی، مربوط نمی شود.(2)

در یک جمع بندی می توان گفت:

1_ شمار احادیثی که فقر را می ستایند به مراتب کمتر از احادیثی است که درباره نکوهش فقر وارد شده است. هم چنین دعاهایی که در آن، معصوم از


1- بحارالانوار، ج 72، صص 30 _ 35.
2- الحیاة، ج 4، ص 613، فصل 39.

ص:36

شرّ فقر به خدا پناه برده، از نظر درون مایه و تعداد، از موارد ستایش فقر بیشتر است.

2_ احادیث ستاینده فقر برای ایجاد اعتماد به نفس در محرومان وارد شده است. بدین وسیله، از لطمه خوردن به شخصیت اجتماعی آنان پیش گیری می شود و با بازیابی اعتماد به نفس، حضور فعال آنان در زندگی تثبیت می گردد. بدین ترتیب، فقیر نیز از در افتادن به پرتگاه رذایل اخلاقی و گناه در امان می ماند. افزون بر آن، این احادیث، زندگی شادخورانه و تجمل گرایانه ثروت مندان و متکبران را نفی کرده است.

علامه مجلسی در شرح حدیث «اَللَّهُمَّ أَحْیِنِی مِسْکِینا، وَ أَمِتْنِی مِسْکِینا، وَ احْشُرنی فی زُمْرَةِ الْمَسَاکِینِ؛(1) خدایا مرا مسکین زنده بدار، مسکین بمیران و با مسکینان محشور کن.» می گوید: «مقصود این حدیث، تواضع و فروتنی و خروج از رده گردن فرازان و متکبران است.»

3_ در حقیقت، آن چه ستایش شده، خود فقر نیست، بلکه مؤمنی است که به فقر دچار شده و هم چنان با صبر و تحمل سختی ها، ایمان خود را حفظ کرده است. احادیث فراوانی، این سخن را تأیید می کند. برای نمونه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

طوبی لِلْمَسَاکِینِ بِالْصَّبْرِ وَ هُمُ الَّذِینَ یَرَوْنَ مَلَکُوتَ الْسَّمواتِ وَ الاَرْضِ.(2)

خوشا به حال مستمندان و فقیران به دلیل صبر و استقامت آنان در برابر مشکلات فراوان نداری که سبب شده است خداوند، پرده را از پیش دیدگانشان برگیرد و ملکوت آسمان و زمین را به ایشان بنمایاند. آنانند که


1- بحارالانوار، ج 72، ص 17، باب 94، ح 15.
2- اصول کافی، ج 3، ص 362، باب فضل فقراء المسلمین، ح 13.

ص:37

ملکوت آسمان ها و زمین را می بینند.

بنابراین، روایات یاد شده، مؤمن صالحی را ستوده است که هنگام روی آوردن فقر، اعتماد به نفس خویش را از دست نمی دهد و با بردباری و پارسایی، براعتقاد و ایمان خود پافشاری می کند.

چنین فردی از پیروی خدا و انجام کردار شایسته، دست برنمی دارد و با بی پاسخ گذاشتن ندای فقر _ که ماهیت آن تهدید ایمان بوده و نزدیک است به کفر بیانجامد _ در اعمال دینی از خود هیچ گونه سستی نشان نمی دهد.(1)

نتیجه این که، روایات مربوط به ستایش فقر، ناظر به جنبه های معنوی و اخلاقی است و هرگز به معنای تأیید حضور پدیده فقر در جامعه نیست.


1- ر.ک: الحیاة، ج 4، صص 611 _ 615.

ص:38

فصل سوّم: پی آمدهای فردی و اجتماعی فقر

پی آمدهای فردی فقر

اشاره

انسانی که از برآوردن کمترین میزان هزینه زندگی خود ناتوان باشد، به پریشانی فکری دچار می شود و نمی تواند در زندگی خود درست تصمیم گیری کند. بر اساس روایات معصومین علیهم السلام ، پدیده شوم فقر، پی آمدهای زیان باری هم چون تخریب شخصیت، تزلزل فکری، اضطراب روحی، نقص عقل و دین، پیدایش حس خودکم بینی، ناتوانی، فراموشی و ناامیدی را به دنبال می آورد و مانع بزرگی در راه رشد و تعالی و آدمی است. مهم ترین پی آمدهای فقر بدین قرار است:

الف _ سستی ایمان و پریشانی فکر

امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به محمد بن حنفیه می فرماید:

یَا بُنَیَّ إِنّی اَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنْهُ فَانَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ!.(1)

فرزندم! از فقر بر تو می ترسم. از آن به خدا پناه ببر؛ زیرا فقر، دین انسان را ناقص، اندیشه او را مشوّش و مردم را نسبت به او و او را نسبت به مردم بدبین می کند.

این بیان نورانی امام علی علیه السلام نشان می دهد که فقر بر عقل و دین انسان، آثار بسیار بدی برجا می گذارد. هرگونه کاستی یافتن این دو سرمایه مهم نیز


1- نهج البلاغه دشتی، حکمت 319.

ص:39

سبب می شود انسان، جایگاه دینی و اقتصادی خود را از دست دهد و به عنصری نامطلوب و بیهوده تبدیل شود که این، خود، نوعی مرگ است.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

مُفَارَقَةُ الدِّینِ مُفَارَقَةُ اْلاَمْنِ، وَلاَ حَیَاةَ مَعَ مَخَافَةٍ و فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَیَاةِ وَ لاَ یُقَاسُ بِالأَمْوَاتِ.(1)

از دست رفتن دین، مایه نابودی امنیت است و با ترس و وحشت، زندگی مفهومی ندارد. زوال عقل نیز به زوال زندگی می انجامد و جامعه بی خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.

به هر حال، انسان فقیر همواره در فکر رفع محرومیت خویش است و نمی تواند به مسایلی بیاندیشد که کرامت های انسانی وی را بارور می سازد. چنین فردی به دلیل تحمّل سختی های زندگی، دچار لغزش شده و اعتماد به نفس خویش را از دست داده است. بنابراین، نمی تواند به درستی بیاندیشد و تصمیم بگیرد.

چون ساختار فکری انسان فقیر دچار نابسامانی شده است، وی با دیدن نابرابری های اجتماعی، رفاه ثروت مندان و مشکلات مادی؛ تیره روزی خویش را به خدای متعال نسبت می دهد و پریشانی فکری او را فرامی گیرد. ابن راوندی در اشعار خود می گوید:

کَمْ عَاقِلٍ عَاقِلٍ أعیَتْ مَذاهِبُهُ

وَ جَاهَلٍ جَاهِلٍ تَلْقیهُ مَرْزُوقاً

هَذَا الَّذِی تَرَکَ اْلأَوهَامَ حَائِرةً


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 245، ح 130.

ص:40

وَصَیَّرَ الْعَالِمَ الْنَّحْرِیرَ زندِیقا(1)

چه بسیار خردمندانی که با بسیاری خرد، راه های زندگی بر آنان بسته است و چه بسیار بی خردانی که دارایند. این همان است که اندیشه را پریشان و دانای باریک بین را بی دین کرده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در همین باره فرموده است:

کَادَ الْفَقْرُ اَنْ یَکُونَ کُفْراً.(2)

فقر، انسان را به کفر (بد بینی به خدا و دین) می کشاند.

امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز می فرماید:

اِنَّ الْفَقْرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفْسِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، جَالِبٌ لِلْهُمُومِ.(3)

فقر مایه پریشانی نفس، سرگشتگی عقل و گرفتار شدن در دام غم و اندوه است.

هم چنین آن حضرت فرموده است:

مَنِ ابْتُلِیَ بِالْفَقْرِ ابْتُلِیَ بِأرْبَعَ خِصَالٍ؛ بِاْلضَّعْفِ فِی یَقِینِهِ، وَالْنُقْصَانِ فِی عَقْلِهِ، وَالْرِّقَّةِ فِی دِیْنِهِ... فَنَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْفَقْرِ.(4)

هر کس به فقر دچار شود، به چهار خصلت مبتلا شده است: سستی در یقین، نقصان در عقل، کاستی در دین. پس از شرّ فقر به خداوند پناه می بریم.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:


1- بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص 69.
2- الخصال، ج 1، باب 1، ح 35.
3- غررالحکم و درر الکلم، ج 1، ص 218، فصل 9، ح 52.
4- بحارالانوار، ج 72، ص 47، باب 94، ح 58.

ص:41

اَلْفَقْرُ طَرَفٌ مِنَ الْکُفْرِ.(1)

فقر در کنار کفر است.

ب _ خواری و خود کم بینی

از آثار بسیار شکننده و سخت فقر، سلب شخصیت و ذلت و خواری است. شخصیت و آبروی آدمی، زیربنای هستی انسان است و باز خورد کمّی و کیفی زندگی هر انسان به شخصیت وی بستگی دارد. به همین دلیل است که انسان های تحقیر شده و بی شخصیت نمی توانند آغازگر حرکت و کارهای مهم اجتماعی باشند.

به تعبیر برخی روایات، زندگی انسان به شخصیت او بستگی دارد و مرگ آدمی در مرگ شخصیت او نهفته است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:

یَاعلی! الْحَاجَةُ اَمَانَةُ اللَّهِ عِنْدَ خَلْقِهِ،... مَنْ کَشَفَهَا اِلی مَنْ یَقْدِرُ أَنْ یُفَرِّجَ عَنْهُ وَ لَمْ یَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ، أَمَّا اِنَّهُ لَمْ یَقْتُلْهُ بِسَیْفٍ وَ لاَ سِنَانٍ وَ لاَ سَهْمٍ وَ لَکِنْ قَتَلَهُ بِمَا نَکَی مِنْ قَلْبِهِ.(2)

یا علی! نیازمندی، امانت خدا نزد خلق است. اگر نیازمندی، حاجت خویش را به کسی که می تواند از کارش گره بگشاید، باز گوید، ولی آن توان مند به او کمک نرساند، او را کشته است. آگاه باشید او را به شمشیر و تیر و نیزه نکشته، بلکه با زخمی که به دلش وارد کرده (و شخصیت او را خرد کرده) کشته است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

جَزَی اللّه ُ الْمَعْرُوفَ اِذَا لَمْ یَکُنْ یُبْدَأ عَنْ مَسْألَةٍ، فَاَمَّا اِذَا اَتَاکَ اَخُوکَ فِی حَاجَةٍ کَادَ یُرَی دَمُهُ فِی وَجْهِهِ، مُخَاطِرا لاَ یَدْری أَتَعْطیهِ،


1- بحارالانوار، ج 78، ص 12، باب 15، ح 70.
2- اصول کافی، ج 3، کتاب الایمان و الکفر، باب فضل فقراء المسلمین، ص 360، ح 8.

ص:42

اَمْ تَمْنَعُه فَوَاللّهِ ثُمَّ وَاللَّهِ، لَوْ خَرَجْتَ لَهُ مِنْ جَمِیعِ مَا تَمْلِکُهُ مَا کَافَیتَهُ.(1)

خداوند به کار نیک پاداش می دهد اگر پیش از خواستن باشد. اگر برادر دینی تو با حاجتی نزد تو آید، در حالی که گونه اش (از شرم) خون گرفته است و او (با این حال) بیمناک است و نمی داند که خواسته او را برمی آوری یا رد می کنی؛ به خدا سوگند که اگر هر آن چه را داری، به او واگذاری، کار او (درخواست او) و مایه گذاشتن او از آبرویش را نمی توان جبران کنی.

به دلیل اهمیت این موضوع، امام سجاد علیه السلام در دعای خود به ما آموخته است که همواره از خداوند بخواهید شخصیت شما حفظ شود و حیثیت تان پایمالِ تنگ دستی و نیازمندی نگردد. ایشان می فرماید:

اَلَّلهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ وَ لاَ تَبْتَذِلْ جَاهِی بِاْلاَقْتَارِ... .(2)

خداوندا! آبروی مرا با گشادگی (در امور زندگی) نگاه دار و با سختی و تنگ دستی، حیثیت مرا پایمال نگردان.

امام علی علیه السلام فرمود:

مَنِ اسْتَغْنی کَرُمَ عَلَی اَهْلِهِ، وَ مَنِ افْتَقَرَ هانَ عَلَیْهِمْ.(3)

هر کسی ثروت مند باشد، نزد خانواده خویش گرامی است و هر کسی فقیر باشد، نزد آنان سبک و بی ارزش است.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

وَ إِنْ افْتَقَرَ قَنَطَ وَ وَهِنَ.(4)


1- مستدرک الوسائل، ج 7، ص 237، کتاب الزکاة، ابواب الصدقة، باب 36، ح 3.
2- صحیفه سجادیه، ص 140، دعای بیستم.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص 691، فصل 71، ح 1218.
4- الحیاة، ج 4، ص 414، باب 11، فصل 31، ح 5.

ص:43

اگر (انسان) فقیر شود، نومید و خوار خواهد بود.

این سخنان کوتاه نیز از امام علی علیه السلام است که می فرماید:

... اَلْقِلّةُ ذِلَّةٌ...(1)

ناداری و فقر، خواری است.

...السُّؤالُ مَذَلَّةٌ...(2)

درخواست برای رفع نیاز، مایه خواری است.

مَنْ قَلَّ ذَلَّ.(3)

هر کس فقیر و نادار باشد، خوار است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام از ذلت و خواری فقر به خدا پناه می برد، آن جا که می فرماید:

اَلَّلهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسَارِ، وَ لاَ تَبْذُلْ جَاهِی بِاْلاِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ طَالِبِی رِزْقِکَ وَ اَسْتَعْطِفَ شِرَارَ خَلْقِکَ وَ أُبْتَلَی بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِی، وَ اُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی، وَ اَنْتَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ اْلإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیر.(4)

پروردگارا! آبرویم را با بی نیازی نگهدار و به فقر و تنگ دستی، خوارم مدار که از روزی خواران تو درخواست روزی کنم، از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم؛ به ستودن آن کس که کمکم می کند، مبتلا گردم و به بدگویی آن که به من نمی بخشد، آزمایش شوم. تو در ورای همه این ها سرپرست منی که ببخشی یا نبخشی و تو بر همه چیز توانایی.


1- بحارالانوار، ج 74، ص 232، باب 8، ادامه ح 2.
2- بحارالانوار، ج 75، ص 11، باب 15، ح 70.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 611، فصل 78، ح 19.
4- نهج البلاغه دشتی، خطبه 225.

ص:44

امام حسن عسکری علیه السلام نیز می فرماید:

اِدْفَعَ الْمَسْألَةَ مَا وَجَدتَ الْتَّحَمُّلَ یُمْکِنُکَ، فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ رِزْقَاً جدیداً وَ اَعْلَمْ أنَّ الإِلْحَاحَ فِی الْمَطَالِبِ یَسْلُبُ الْبَهَأَ وَ یُورِثُ الْتَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ... .(1)

تا آن جا که می توانی، از درخواست از دیگران (برای رفع نیاز مالی) خودداری کن؛ زیرا هر روز، روز تازه است. بدان که پا فشاری در خواستن، از ارزش و آبروی آدمی می کاهد و مایه خستگی و رنج (و خواری) است.

ج _ دست زدن به خطا و گناه

فقیر به دلیل مشکلات فراوان مادی ممکن است دچار لغزش شود. از این رو، امام علی علیه السلام در وصیتش به امام حسن علیه السلام می فرماید:

یَا بُنَیَّ! لاَ تَلُمْ اِنْسَانَا یَطْلُبُ قُوتَهُ فَمَنْ عَدِمَ قُوتَهُ کَثُرَ خَطَایَاهُ.(2)

فرزندم! انسانی را که در پی تهیه نان شب خویش است، ملامت نکن؛ زیرا کسی که نان شب ندارد، لغزش هایش فراوان خواهد بود.

پی آمدهای اجتماعی فقر

اشاره

اینک با استناد به روایات معصومین علیهم السلام به پی آمدهای فقر می پردازیم.

الف _ محروم ماندن از حقوق اجتماعی

فقر، آدمی را در بیان برهان و استدلال خویش ناتوان می سازد. فقیر هنگام رو به رو شدن با فرد توانگر، به گمان این که از او کمتر است، احساس ناتوانیو کاستی می کند. بنابراین، از احقاق حقوق از دست رفته خویش باز می ماند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

اَلْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ.(3)


1- بحارالانوار، ج 78، ص 378، باب 29، ح 4.
2- بحارالانوار، ج 72، ص 47، باب 94، ح 58.
3- نهج البلاغه دشتی، حکمت 3.

ص:45

فقر و تهی دستی، مرد زیرک را در بیان دلیل و برهان خود، کُند و ناتوان می سازد.

فقر، توان بر خوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد. بدین ترتیب، فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به انسان بی اراده ای تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. بر فرض، اگر از قدرت جسمی خوبی نیز برخوردار باشد، از نظر روحی و روانی، ناتوان خواهد بود.

در نتیجه، شخص در جامعه از یاد می رود و با کاهش حضور مؤثر فرد در عرصه های گوناگون اجتماعی، حقوق اجتماعی و کرامت انسانی اش زیر پا گذارده می شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به اباذر می فرماید:

یَا أبَاذَرٍّ هَلْ یَنْتَظِرُ اَحَدُکُمْ إِلاَّ غِنَیً مُطْغِیاً، اَوْ فَقْرَا مُنْسِیاً؟.... (1)

ای اباذر! آیا هر یک از شما را جز این انتظاری است که یا ثروتی داشته باشد که او را به طغیان وا دارد یا به فقری دچار گردد که به دست فراموشی اش سپارد؟

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده است:

اَلْفَقْرُ یُنْسی.(2)

فقر، فراموشی (غفلت اجتماعی) می آورد.

ایشان در حدیث دیگری می فرماید:

اَلْفَقِیرُ حَقَیرٌ لاَ یُسْمَعُ کَلاَمُهُ، وَ لاَ یُعْرَفُ مَقَامُهُ.(3)


1- مکارم الاخلاق، ابی نصر حسن بن فضل طبرسی، برگردان: سید ابراهیم میرباقری، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، بی تا، ج 2، ص 452، فصل 5، فی وصایاه لابی ذر.
2- تصنیف الغرر، عبد الواحد بن محمد، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چ 1، ص 365.
3- جامع الأخبار، تاج الدین الشعیری، قم، دارالراضی للنشر، 1405 ه. ق، ج 1، ص 110، فصل 67.

ص:46

فقیر کوچک شمرده می شود؛ سخن او را نمی شنوند و منزلت او را نمی شناسند.

در روایت دیگری از ایشان چنین آمده است:

لَوْ کَانَ الْفَقِیرُ صَادِقَا یُسَمُّونَهُ کَاذِبَاً، وَ لَوْ کَانَ زَاهِدَاً یُسَمُّونَهُ جَاهِلاً.(1)

اگر فقیر، راست گو باشد، او را دروغ گو می شمارند و اگر پارسایی کند، او را نادان می پندارند.

از این روایات به دست می آید که فقر و تهی دستی سبب تحقیر، بی توجهی و غفلت و فراموشی انسان از اجتماع می گردد. در جامعه به چنین شخصی به دیده حقارت می نگرند، برای سخنان وی ارزشی قایل نمی شوند؛ و او را دروغ گو و نادان می شمارند.

ب _ غربت و تنهایی

یکی دیگر از پی آمدهای منفی فقر این است که جایگاه اجتماعی فقیر را از بین می برد، به گونه ای که او حتی در وطن خویش نیز احساس غربت می کند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

اَلْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ.(2)

تهی دست، در وطن خویش هم غریب است.

در روایت دیگر می خوانیم:

اَلغِنَی فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی اْلوَطَنِ غُرْبَةٌ.(3)


1- بحار الانوار، ج 72، ص 47، باب 94، ح 58.
2- نهج البلاغه دشتی، حکمت 3.
3- نهج البلاغه دشتی، حکمت 56.

ص:47

بی نیازی در غربت، وطن است و نیازمندی در وطن، غربت.

انسان بی نیاز هر کجا باشد، وسایل زندگی برایش فراهم است، ولی نیازمند حتی اگر در وطن خود به سر برد، به دلیل فقر ناگزیر است برای ادامه زندگی، دست نیاز به سوی دیگران دراز کند. اگر چنین وضعیتی ادامه یابد، به زودی جامعه و بستگانش او را رها می کنند. در نتیجه، وطن برای او به غربت تبدیل می شود.

به گفته امیرالمؤمنین علی علیه السلام :

لَیْسَ فِی الْغُرْبَةِ عَارٌ، اِنَّمَا الْعَارُ فِی الْوَطَنِ وَالاِفْتِقَارِ.(1)

غریب بودن، ننگ نیست. ننگ آن است که انسان در وطن خود به دلیل فقر و تهی دستی، غریب باشد.

از این روایات برمی آید که فقر سبب از دست رفتن جایگاه اجتماعی انسان می شود، به ویژه آن جا که می فرماید: «لاَ یُعْرَفُ مَقَامُهُ» اشاره ای است به از دست رفتن منزلت اجتماعی فقیر.

ج _ پیدایش فساد اداری

امام علی علیه السلام در نامه بسیار ارزشمند خود به مالک اشتر، مطالبی را درباره قاضیان و کارگزاران بیان داشته است که از مفهوم آن ها می توان دریافت که نپرداختن حقوق کافی به کارگزاران، آنان را به مردم نیازمند می سازد. در نتیجه، رشوه خواری و فساد اداری پدید می آید. ایشان می فرماید:

اَکْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ اِلَی النَّاسِ.(2)

قضاوت های قاضی خویش را با جدیت هر چه بیشتر بررسی کن و در بخشش


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 2، فصل 73، ح 66.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.

ص:48

مال به او، سفره سخاوتت را بگستر آن چنان که نیازمندی اش از بین برود و نیازمند مردم نشود.

امام علی علیه السلام در ادامه می فرماید:

ثُمَّ اَسْبِغْ عَلَیْهِمُ اْلأَرْزَاقَ فَاِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِصْلاَحِ اَنْفُسِهِمْ وَ غِنیً لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ اَیْدِیهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ اِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ اَوْ ثَلَمُوا اَمَانَتَکَ.(1)

سپس به آنان حقوق کافی بده؛ زیرا آنان را در اصلاح خویش تقویت می کند و از خیانت در اموالی که زیر دست آن ها است، بی نیاز می سازد، و تا حجتی باشد بر آنان که اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانتت خیانت کردند [بدون عذر و بهانه به سزای اعمال شان برسانی].

د _ پیدایش فساد اجتماعی

گسترش فقر و محرومیت به افزایش بزه کاری و کردارهای نادرست و فساد انگیز می انجامد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

... مَنِ ابْتَلی بِالْفَقْرِ ابْتَلَی ... بِقِلَّةِ الْحَیَاءِ... .(2)

هر کس به تهی دستی و فقر دچار شود، حیا و شرمش کم می شود.

در ادامه می فرماید:

... فَمَنْ عَدِمَ قُوتُهُ، کَثُرَ خَطَایَاهُ.(3)

هرکس غذا و خوراک نیابد، خطاهایش زیاد می شود.

در روایت دیگری می فرماید:

اَلْعُسْرُ یَشِیْنُ اْلاَخْلاَقَ وَ یُوْحِشُ الرِّفَاقَ.(4)


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.
2- بحارالانوار، ج 72، ص 47، باب 94، ح 58.
3- بحارالانوار، ج 72، ص 47، باب 94، ح 58.
4- شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 9، ح 1599.

ص:49

تنگ دستی، اخلاق را زشت می گرداند و دوستان را به وحشت می اندازد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

غِنیً یَحْجِرُکَ عَنِ الظُّلْمِ، خَیْرٌ مِنْ فَقْرٍ یَحْمِلُکَ عَلَی اْلإِثْمِ.(1)

ثروتی که انسان را از تنگ دستی باز دارد، از فقری که او را به کارهای نادرست و گناه وادارد، بسی بهتر است.

هم چنین ایشان فرموده است:

... فَالْخَیْرُ، الصِّحَّةُ وَالْغِنَی، وَالشَرُّ، الْمَرَضُ وَالْفَقْرُ....(2)

تندرستی و بی نیازی، خیر و نیکی است و فقر و مرض، شرّ است.

از همه این سخنان نتیجه می گیریم که فقر، خطرناک ترین بیماری است که فرد را تهدید می کند و هرگونه سهل انگاری در درمان آن، به اختلال و فروپاشی فرد و جامعه و از دست رفتن دین و معنویت می انجامد. این سخن، هشدار بزرگی است که معصومین علیهم السلام به جامعه بشری و جامعه اسلامی گوشزده کرده و آنان را از پی آمدهای فقر بر حذر داشته اند.


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 17، کتاب النجاسة، ابواب مقدماتها، باب 6، ح 7.
2- االجعفریات الأشعثیات، محمدبن اشعث کوفی، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی تا، ص 233، باب البر و سخاء النفس....

ص:50

فصل چهارم: فقر؛ آزمون الهی

اشاره

فصل چهارم: فقر؛ آزمون الهی

فقر یکی از راه های آزمایش بندگان است که خداوند با آن، میزان ایمان و بردباری بندگان را در برابر فراز و نشیب ها و رنج و سختی های زندگی می آزماید. موضوع های زیر از جمله مواردی است که خداوند، انسان را در بوته آزمایش قرار می دهد:

میزان توجه آدمی به خداوند، پیوسته به یاد خدا بودن، یاری خواستن از خداوند متعال، و بازگو نکردن مشکلات خود برای دیگران، توجه به عزت و شخصیت انسانی، اظهار بی نیازی در برابر دیگران، میزان توجه به بندگان، احساس مسؤولیت نسبت به فقیران جامعه، تکریم آنان، یاری رساندن به نیازمندان، میزان اعتقاد و پای بندی به رعایت امر و نهی الهی، ایمان به وعده های خداوند و عمل به سفارش های معصومین علیهم السلام .

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

اَلْفَقْرُ مِحْنَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ لاَ یَبْتلِی بِهِ إلاَّ مَنْ أَحَبَّ مِنَ الْمؤمِنین.(1)

تنگ دستی از سوی خداوند، محنتی است که تنها بندگان مؤمن را بدان می آزماید.


1- کنز العمّال، ج 6، ص 484، ح 16650.

ص:51

ایشان در روایت دیگر می فرماید:

أَلْغِنَی وَ الْفَقْرُ یَکْشِفَانِ جَوَاهِرَ الْرِجَالِ وَ أَوْصَافَها.(1)

دارایی و ناداری، گوهر وجودی و صفت های مردان را آشکار می سازد.

یاری رسانی به فقیران

یکی از عوامل مؤثر در سالم نگهداشتن محیط اجتماعی و سرافرازی و سربلندی در آزمایش های الهی، رسیدگی به فقیران و مستمندان است. معصومین علیهم السلام در احادیث فراوانی، به مسلمانان سفارش کرده اند برای یاری رساندن به مستمندان و تهی دستان، آنان را در آن چه دارند، شریک سازند و افزون بر هم دردی با آنان، گرسنگی و نیازمندی شان را کاهش دهند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

مَنْ کَسَا أَحَدَا مِنْ فُقَراءِ الْمُسْلِمینَ ثوْبا مِنْ عُرْیٍ أَوْ أَعَانَهُ بِشَیْ ءٍ مِمَّا یَقُوتُهُ مِنْ مَعیشَتِهِ، وَکّلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ تَسْتَغفِروُنَ لِکُّلِ ذَنْبٍ عَمِلَهُ اِلَی أَنْ یُنْفَخَ فی الصُّورِ.(2)

هرکس، یکی از فقیران مسلمان را با لباسی، از برهنگی بپوشاند یا او را به چیزی از قوت زندگی، یاری رساند؛ خداوند بزرگ، 70 هزار فرشته بر او می گمارد تا دمیدن صور (روز قیامت) برای هر گناهی که انجام می دهد، آمرزش بخواهند.


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 39، فصل 1، ح 1198.
2- اصول کافی، ج 3، کتاب الایمان و الکفر، باب من کسا مؤمنا، ح 3.

ص:52

هم چنین در روایت دیگری می فرماید که خداوند در شب معراج به من فرمود:

... یَا أَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةُ الْفُقَرَاءِ، فَأَدْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُم مِنْکَ، وَ بَعِّدِ اَلأَغْنِیَاءَ و بَعِّدْ مَجْلِسَهُمْ فَإِنَّ الْفُقَرَاءَ أحِبَّائِی.(1)

یا احمد! محبت من محبت فقیران است. پس به فقیران نزدیک شو و آنان را نزد خویش جای ده و از ثروت مندان، دوری گزین و با آنان هم نشین مباش؛ زیرا فقیران، دوستان من هستند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مردی یونانی که اسلام آورده بود، فرمود:

به تو سفارش می کنم در آن چه خداوند به تو روزی فرموده و بر دیگر برادرانت برتری داده است، با برادرانی که همانند تو بر تصدیق و اطاعت خدا و من باشند، به مواسات رفتار کن. نیازمندی آنان را بر طرف ساز و درماندگی و فقر آنان را جبران کن. هر کس از ایشان از نظر ایمان در مرتبه تو باشد، با او در مالت یکسان بنگر و هر کس از آنان را که در دین بر تو برتر است، در مالت بر خویش مقدم دار؛ زیرا اولیای الهی از اهل و عیالت گرامی ترند.(2)

امام علی علیه السلام هنگام سخن گفتن از کمک رسانی به فقیران با بیان «اَللّه َ اَللّه َ»، اهمیت فوق العاده موضوع را گوشزد می کند و می فرماید:

اَللّه َ اَللّه َ فِی الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِیْنِ فَشارِکُوهُمْ فِی مَعَائِشِکُمْ.(3)

خدا را! خدا را! درباره فقیران و مسکینان؛ آنان را در زندگی خویش شریک کنید.

ایشان در وصیت خویش به دو فرزند بزرگوارش درباره یتیمان همین گونه


1- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 237، باب 17، ح 2.
2- بحار الانوار، ج 74، ص 221، ح 1.
3- تحف العقول عن آل الرسول، ص 216، وصیت امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام .

ص:53

سفارش کرده است:

اَللّه َ اَللّه َ فِی اْلاَیْتَامِ فَلاَ تُغِبُّوا اَفْوَاهَهُمْ، وَ لاَ یَضِیعُوا بحَضْرَتِکُمْ.(1)

خدارا! خدا را! درباره یتیمان؛ برای دهان هایشان، نوبت قرار ندهید (آنان را گاه سیر و گاه گرسنه نگذارید) و نزد شما، فاسد و تباه نشوند.

هم چنین به آنان سفارش می کند کمک به نیازمندان را غنیمت شمارند:

وَ اِذَا وَجَدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَدَاً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إیَّاهُ وَ اَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ اَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ، فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلاَ تَجِدُهُ. وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ.(2)

هرگاه نیازمند و درمانده ای را بیابی که توشه تو را به سوی روز قیامت ببرد و فردا هنگام نیازمندیت آن را به تو برساند، او را غنیمت شمار و توشه خود را بر او بنه و به او بسیار کمک کن در حالی که توانا هستی؛ زیرا شاید او را بطلبی و نیابی. هم چنین غنیمت بدان کسی را که در زمان بی نیازیت، از تو وام می خواهد تا در روز تنگ دستی به تو پس دهد.

امام جعفر صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

خداوند به هیچ بنده ای نعمتی نداده مگر این که همراه آن برای او دلیلی قرار داده است. پس کسی که خداوند بر وی منت نهاد و او را نیرومند گردانید، برای آن است که تکالیف خود را انجام دهد و به زیردستانی که از وی ضعیف ترند، کمک کند. آن که بر وی منت نهاده و مالش را توسعه داده است،


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 47.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 31.

ص:54

همان مال بر او حجت است که باید با عطای مال به فقیران رسیدگی کند. و آن کس که بروی منت نهاده و خانه اش را آبرومند و صورتش را زیبا قرار داده، برای آن است که خدای را شکر گوید و بر دیگران تجاوز نکند و حقوق ضعیفان را به خاطر شرف و جمالش از بین نبرد.(1)

از روایات گذشته می آموزیم که:

1. کمک به فقیران مایه آمرزش گناهان است.

2. فلسفه توسعه رزق و روزی برخی افراد آن است که به نیازمندان کمک کنند.

3. دوستی با فقیران، دوستی با خداوند است.

4. کمک به درماندگان، توشه آخرت است که انسان هنگام نیازمندی در فردای قیامت، از آن بهره می برد.

راه کارهای یاری رسانی به فقیران

متون اسلامی در تبیین راه کارهای یاری رسانی به فقیران، بر لزوم حفظ شخصیت آنان بسیار تأکید کرده است.

برای نمونه، گفته اند: «مردی از انصار خدمت حضرت امام حسین علیه السلام رسید و قصد داشت از آن حضرت حاجتی بخواهد. حضرت فرمود: ای برادر انصاری! خواسته ها و نیازهای خود را در نامه ای بنویس. من ان شاءاللّه چنان


1- «اِنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْعِمْ عَلی عَبْدٍ نِعْمَةً اِلاَّ وَ قَدْ ألْزَمَهُ فیها الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ، فَمَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِ فَجَعَلَهُ قَوِیّاً فَحُجَّتُهُ عَلَیْهِ اَلْقِیَامُ بِما کَلَّفَهُ وَاحْتِمالُ مَنْ هُوَ دُونَهُ مِمَّنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُ، وَ مَنْ مَنَّ اللّهَ عَلَیْهِ فَجَعَلَهُ مُوَسَّعاً عَلَیْهِ فَحُجَّتُهُ عَلَیْه مَالُهُ ثُّمَ تَعاهُدُهُ الْفُقَراءَ بَعدُ بِنَوافِلِهِ وَ مَنْ مَنَّ اللَّهَ عَلَیْهِ فَجَعَلَهُ شَریفَا فِی بَیْتِهِ، جَمیلاً فی صُوْرَتِهِ فَحُجَّتُهُ عَلَیْهِ أَنْ یَحمَدَ اللّهَ تَعَالی عَلَی ذَلِکَ وَ اَنْ لاَ یَتَطاوَلَ عَلَی غَیْرِهِ فَیمنَعَ حُقُوقَ الضُّعَفاء لِحالِ شَرَفِهِ وَ جَمالِهِ». اصول کافی، ج 1، ص 230، کتاب التوحید، باب البیان والتعریف و لزوم الحجة، ح 6.

ص:55

به آن رسیدگی خواهم کرد که تو را خوشحال کند. پس آن مرد در نامه نوشت: ای ابا عبداللّه ! فلانی از من پانصد دینار طلبکار است و بر من فشار می آورد. با او گفت وگو کنید و از وی بخواهید به من مهلت دهد. وقتی که حضرت آن نامه را خواند، به خانه رفت و با خود کیسه ای آورد که در آن هزار درهم بود. آن گاه فرمود: با پانصد دینار آن، قرضت را ادا کن و پانصد دینار دیگر را در راه رفع مشکلات زندگی خویش به کارگیر».(1)

اسحاق بن عمار می گوید: «حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: ای اسحاق! هنگام پرداخت زکات مالت چه می کنی؟ عرض کردم: به منزلم می آیند، زکات را به آنان می دهم. حضرت فرمود: تو با این کار، مؤمنان را خوار می کنی. هشدار! از خوار کردن مؤمنان بپرهیز؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: همانا کسی که یکی از دوستان مرا خوار کند، به جنگ من برخاسته است».(2)

نکوهش فقرنمایی و گدایی

معمولاً همراه با واژه فقر، واژه «گدایی» در ذهن تداعی می شود. این به دلیل وضعی است که فقیران در طول تاریخ با آن روبه رو بوده اند؛ یعنی با


1- «جائَهُ رَجُلٌ مِنَ الاَنْصارِ یُریْدُ اَنْ یَسأَلَهُ حاجَةً فَقالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: یا اَخا الأَنْصارِ صُنْ وَجْهَکَ عَنْ بَذْلَةِ الْمَسْأَلَةِ وَ ارْفَعْ حاجَتَکَ فِی رُقْعَةٍ فَأِنِّی آتٍ فِیْها ما سارَّکَ اِنْ شاءَ الله. فَکَتَبَ: یا اَبا عَبْدِآللّهِ اِنْ لِفُلانٍ عَلَیَّ خَمْسَمِأةِ دِیْنارٍ وَ قَدْ اَلَحَّ بِی فَکَلَّمَهُ یَنْظُرنِی اِلی مَیْسَرَةٍ. فَلَمّا قَرَأَ آلحُسَیْنُ علیه السلام آلرُّقْعَةَ دَخَلَ اِلی مَنْزِلِهِ فَأَخْرَجَ صُرَّةً فِیْها اَلْفَ دِیْنارٍ، وَ قالَ عَلَیْهِ آلسَّلاَمُ لَهُ: اَمّا خَمْسُمِأَةٍ فَاقْضِ بِهادَیْنَکَ وَ اَمّا خَمسُمِأَةٍ فَاسْتَعِن بِها عَلی دَهْرِکَ....» تحف العقول عن آل الرسول، ص 281، ح 12.
2- «قالَ لِی اَبُو عَبدِاللّهِ علیه السلام یا اِسْحاقُ کَیْفَ تَصْنَعُ بِزَکاةِ مالِکَ اِذا حَضَرتَ؟ قالَ: یَأَتَونِی اِلی آلمَنْزِلِ فَأَعْطِیْهِمْ. فَقالَ لِی: ما اَراکَ یا إِسْحاقُ اِلاَّ قَدْ اَذْلَلْتَ المُؤمِنْیِنَ، فَإِیّاکَ إِیّاکَ، اِنَّ اللّه تَعالَی یَقُولُ: مَنْ أَذَّلَ لِی وَلِیَّا فَقَدْ أَرْصَدَلِی بِالمُحارَبَةِ»؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 219، کتاب الزکاة، ابواب المستحقین للزکاة، باب 58، ح 3.

ص:56

گدایی، زندگی خود را می گذراندند و از نظر اجتماعی نیز هیچ گونه شخصیت و پایگاهی نداشتند. البته متون اسلامی با صراحت بر حفظ شخصیت اجتماعی فقیران تأکید کرده است. به همین دلیل، از فقیران با عظمت و احترام یاد شده، ولی گدایی به شدت ناپسند شمرده شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرموده است:

... اِسْتَعفُّوا عَنِ السُّوالِ مَا اسْتَطَعْتُم... .(1)

تا آن جا که می توانید خود را از گدایی دور نگاه دارید.

در روایت دیگری می فرماید:

مَنْ فَتَحَ عَلَی نفسِهِ بابَ مسألةٍ، فَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ سَبعینَ بابا مِنَ الْفقْرِ، لاَ یَسُدُّ أدْنَاهَا شیْ ءٌ.(2)

هر کس دَرِ گدایی را برخود بگشاید، خداوند هفتاد در فقر را بر وی خواهد گشود که هیچ چیز نمی تواند کوچک ترین آن ها را ببیند.

حدیث یاد شده به این نکته اشاره دارد که گدایی نه تنها راهی برای رفع فقر نیست، بلکه خود یکی از راه های گسترش فقر به شمار می رود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفارش خود به اباذر فرموده است:

یا اَباذَرٍّ! إِیَّاکَ وَالسُّؤالَ، فَإِنَّهُ ذُلٌّ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَفیهِ حِسَابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.(3)

ای اباذر! هرگز گدایی نکن؛ زیرا گدایی، خواری و فقری است که به سوی آن می شتابی و در روز قیامت، حسابی طولانی دارد.

در حدیث دیگری از ایشان چنین آمده است:


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 307، کتاب الزکاة، ابواب الصدقة، باب 32، ح 3.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 306، باب 31، ح 8.
3- مکارم الاخلاق، ج 2، ص 411.

ص:57

شَهَادَةُ الَّذِی یَسْأَلُ فِی کَفِّهِ تُرَدُّ.(1)

گواهی دادن کسی که گدایی می کند، مردود است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

اَلْمَسْأَلَةُ طُوقُ الْمَذَلَّةِ، تَسْلُبُ الْعزِیزَ عِزَّهُ وَ الحَسِیبَ حَسَبَهُ.(2)

گدایی از مردم، گردن بند ذلت است؛ عزت شخص عزیز را از دست او می گیرد و شرافت خانوادگی اش را از بین می برد.

در روایت دیگری از ایشان آمده است:

أَلذُّلُّ فِی مَسْأَلَةِ النَّاسِ.(3)

خواری در گدایی از مردم است.

امام سجاد علیه السلام می فرماید:

طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلیَ النَّاسِ مَذَلَّةُ الْحَیَاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیَاءِ، وَ اسْتِخْفَافٌ بِالْوَقَارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحَاضِر.(4)

درخواست حاجت (و گدایی) از مردم مایه خواری و ذلت در زندگی است، آبرو را می برد و شخصیت و وقار انسان را خرد می کند. خود این کار، یک فقر حاضر و نقدی است.


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 309، ابواب الصدقة، باب 32، ح 16.
2- غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 361، فصل 5، حدیث 8185.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، فصل 1، ح 499.
4- غررالحکم و دررالکلم، خاتمه کتاب، ج 2، ص 26.

ص:58

امام باقر علیه السلام به محمد بن مسلم فرمود:

یَا محمد! لَو یَعلَمُ السَّائلُ مَا فِی الْمَسْأَلَةِ، مَا سَأَلَ أحَدٌ أحَدا... یَا محّمد! إِنَّهُ مَنْ سَأَلَ وَ هُوَ بظَهْرِ غِنیً، لَقِیَ اللّه مَخْمُوشَا وَجهُه یَوْمَ الْقِیَامةِ.(1)

ای محمد! اگر فقیر از زیان گدایی باخبر بود، هرگز کسی از کس دیگری درخواست نمی کرد.... ای محمد! هر کس با وجود دارایی، دست گدایی پیش کسی دراز کند، هنگام دیدار خدا در روز قیامت، چهره ای خراشیده و زشت خواهد داشت.

ایشان در حدیث دیگری می فرماید:

اُقْسِمُ بِاللّه ِ (و) لَهُوَ حَقٌّ، مَا فَتَحَ رَجُلٌ عَلَی نَفْسِهِ بَابَ مَسْأَلَةٍ إِلاَّ فَتَحَ اللّه ُ عَلَیْهِ بَابَ فَقْرٍ.(2)

سوگند به خدا، سوگندی به حق، که هیچ کس درِ گدایی بر خود نمی گشاید،مگر این که خدا درِ فقر و تهی دستی را بر روی او بگشاید.

هم چنین می فرماید:

طَلَبُ الْحَوَائِجِ اِلیَ النَّاس اسْتِسْلاَبٌ لِلْعِزَّةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیَاءِ... .(3)

درخواست حاجت از مردم (گدایی)، عزت و شرافت انسان را نابود می کند و آبرو را از بین می برد.


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 305، أبواب الصدقة، باب 31، ح 4.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 306، باب 31، ح 7.
3- وسائل الشیعه، ج 6، ص 310، باب 32، ح 21.

ص:59

حضرت امام جعفرصادق علیه السلام نیز می فرماید:

مَنْ سَأَلَ النّاسَ وَ عِنْدَهُ قُوتُ ثَلاَثَةِ اَیّامٍ لَقَی اللّهَ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ لَیْسَ عَلی وَجْهِهِ لَحْمٌ.(1)

کسی که خوراک سه روز خود را دارد و با وجود آن، از مردم گدایی کند، روز قیامت در حالی خداوند را دیدار خواهد کرد که بر صورت او گوشتی نیست.

هم چنین از ایشان روایت شده است که فرمود:

إیّاکُمْ وَ الْسُّوالَ! فاِنَّهُ ذُلٌّ فِی الدُّنْیا، وَ فَقْرٌ تَسْتَعْجِلُونَهُ، وَ حِسَابٌ طَویلٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.(2)

از اظهار گدایی و فقر بپرهیزید؛ زیرا از کسی چیزی خواستن، مایه خواری و ذلت در دنیا و استقبال از فقر است. (چنین کاری) در روز قیامت حساب رسی را طولانی می کند.

در روایت دیگری نیز می فرماید:

شیعَتُنَا مَنْ لاَ یَسْأَلُ النَّاسَ وَ لَوْ مَاتَ جُوعا.(3)

شیعیان ما کسانی هستند که گدایی نمی کنند هر چند از گرسنگی بمیرند.

بنابراین، فقرنمایی و گدایی یکی از عوامل معنوی فقر و تنگ دستی است که خواری، خرد شدن شخصیت و وقار انسان در دنیا، دوری از بهشت و طولانی شدن حساب در آخرت را در پی دارد. هم چنین گدایان در روز قیامت با چهره ای خراشیده و زشت در پیشگاه خداوند حاضر می شوند. این سخنان نشان می دهد که گدایی و فقرنمایی، کار ناپسند و ناشایستی است.


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 305، أبواب الصدقة، باب 31، ح 5.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 307، باب 32، ح 2.
3- وسائل الشیعه، ج 6، ص 309، باب 32، ح 15.

ص:60

فضیلت اظهار بی نیازی

در متون اسلامی بر حفظ عزت و شخصیت مؤمنان فقیر تأکید شده است و معصومین علیهم السلام به نیازمندان سفارش کرده اند که نیازمندی شان را از دیگران پنهان دارند و خود را به مردم، بی نیاز نشان دهند. البته باید با مردم خوش برخورد و خوش رو باشند و با معطوف کردن تمام توجه شان به خداوند، نیاز خود را تنها در درگاه او ابراز کنند. اظهار بی نیازی از نظر معصومین علیهم السلام فضیلتی است که پی آمدهای بسیار ارزنده ای در بر دارد. روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام در این باره وارد شده است که اینک به برخی از آن ها می پردازیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

أَلْفَقْرُ أَمَانَةٌ فَمَنْ کَتَمَهُ کَانَ عِبَادَةً وَ مَنْ بَاحَ بِهِ فَقَدْ قَلَّد إخْوَانَهُ الْمُسْلِمِینَ.(1)

تنگ دستی، امانتی است که هر کس آن را از مردم پوشیده بدارد، برای او عبادت به شمار می آید. هر کس نیز خود را به آن راز بیاراید و با آن صفت نمایان شود (و فقر خود را از مردم پوشیده ندارد)، از برادران مسلمانش پیروی کرده است (دیگر پیرو پروردگار نیست).

هم چنین آن حضرت فرموده است:

إِنَّ اللّه َ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمانَةً عِنْدَ خَلْقِهِ فَمَنْ سَتَرَهُ أَعْطاهُ اللّه ُ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِم... .(2)

خداوند، نداری را امانت خود نزد خلقش قرار داده است. پس هرکس آن را پنهان کند، خداوند همانند پاداش روزه دار و نمازگزار را به او عطامی فرماید.


1- کنز العمال، ج 6، ص 471، ح 16596.
2- اصول کافی، ج 3، ص 359، باب فضل فقراء المسلمین، ح 3.

ص:61

باید دانست معنای این سفارش ها برای فرد فقیر است؛ یعنی او باید فقر خود را پنهان بدارد. در این میان، وظیفه دیگران آن است که کمک رسانی به فقیران را از یاد نبرند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

إِخْفَاءُ الْفَاقَةِ... مِنَ الْمُرُوَّةِ.(1)

پنهان نگهداشتن فقر و نیازمندی نشانه مردانگی است.

هم چنین فرموده است:

لِیَجْتَمِعْ قَلْبَکَ ألاِفتِقارُ إلی النّاسِ و الاِستغناءُ عَنْهُمْ، فیکونُ إِفْتقارُکَ إلیهم فی لینِ کلامِک و حُسنِ بِشْرِک. و یکونُ اسْتِغْناؤُک عَنْهُمْ فی نَزاهةِ عِرضِک و بقاءِ عِزِّک.(2)

باید نیازمندی به مردم و بی نیازی از ایشان هر دو با هم در قلب تو جمع باشد. نیازمندی به این معنی است که با آنان به نرمی سخن بگویی و گشاده رو باشی. بی نیازی نیز به این معنا است که عرض خویش نبری و عزت خود را پاس داری (و از کسی چیزی نخواهی).

امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:

اَلْیَأسُ مِمَّا فِی أَیْدی النّاسِ، عِزُّ المؤمِن فِی دینِهِ. أوَ ما سَمِعتَ قولَ حَاتَم:

إذا عَزَمْتُ الیَأسَ ألْفَیْتُه الغِنی

إذا عَرَفَتْهُ النّفسُ، و الطّمعُ الفقرُ(3)


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 38، فصل 1، ح 1190.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 313، أبواب الصدقة، باب 36، ح 2.
3- وسائل الشیعه، ج 6، ص 314، ح 7.

ص:62

بی توجهی به آن چه در دست مردمان است، مایه عزت مؤمن در دین او است. آیا این گفته حاتم (طایی) را نشنیده ای که می گفت: «هرگاه تصمیم گرفتم از مردم (و مال مردم) نا امید باشم و جانم آن را پذیرفت، دیدم بی نیاز و توانگر هستم و طمع داشتن (به مال مردم)، عین فقر است».

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که:

شَرَفُ المؤمنِ قیامُ الْلَّیْلِ، و عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ.(1)

شرف مؤمن به قیام (برای نماز خواندن) در شب است و عزت او به بی نیازی از مردم.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

طَلَبُ الْحَوَائِجِ إلی النَّاسِ اِسْتِسْلاَبٌ لِلعزِّ، و مَذْهَبَةٌ للحَیَاءِ؛ وَ الْیَأسُ مِمَّا فِی أَیْدی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤمِن فی دینِهِ، وَ الطَّمَعُ هوَ الْفَقْرُ الحاضِر.(2)

نیازهای خود را از مردم خواستن، سبب از دست رفتن عزّت و نابودی شرم و حیاست. نومیدی از آن چه در دست مردمان است، مایه عزت مؤمن در دین او است. آزمندی و طمع یعنی همان فقر و نیازمند بودن به دیگران است.

پی آمدهای تحقیر فقیران

هر چند در متون اسلامی، فقر و نداری نکوهش شده است، با این حال، شخصیت فقیران را باید محترم نگاه داشت. روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام درباره نکوهش تحقیر فقیران وارد شده است که اینک یادآور می شویم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرموده است:


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 313، أبواب الصدقة، باب 36، ح 1.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 313، أبواب الصدقة، باب 36، ح 5.

ص:63

...مَنِ اسْتَخَفَّ بِفَقیرٍ مُسْلِمٍ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحَقّ اللّه ِ واللّه ُ یَسْتَخِفُّ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلاّ أَنْ یَتُوبَ.(1)

آگاه باشید کسی که مسلمانان مستمندی را کوچک بشمارد، حق خدا را کوچک شمرده است و خداوند، او را در روز قیامت سبک می شمارد مگر این که توبه کند.

و در حدیث دیگر می فرماید:

مَنِ اسْتَذَلَّ مؤمِنا، أَوْ حَقَّرَهُ لِفَقْرِهِ وَ قِلَّةِ ذاتِ یَدِهِ، شَهَّرَهُ اللّه ُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.(2)

هر کس، مؤمنی را به دلیل تنگ دستی و نداشتن مال، خوار بشمارد و تحقیر کند، خدا او را در روز قیامت، رسوا می سازد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

لا تُحَقِّرُوا مُؤمِنا فَقِیرا فَإِنَّ مَنْ حَقَّرَ مؤمنا أَوِ اسْتَخَفَّ بِهِ حَقَّرَهُ اللّه ُ وَ لَمْ یَزَلْ ماقِتا لَهُ حَتَّی یَرْجِعَ عَنْ مُحَقِّرَتِهِ أو یَتُوبَ وَ قَالَ: مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤمِنا أو احتَقَرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ یَدِهِ شَهَرَهُ اللّه ُ یَومَ الْقِیامَةِ عَلَی رُؤوسِ الخلائقِ.(3)

مؤمن فقیر را کوچک مشمارید؛ زیرا کسی که مؤمن را کوچک بشمارد، خداوند او را کوچک خواهد کرد و امیدی برای او نیست مگر این که تحقیراو را جبران کند یا این که به درگاه خدا توبه آورد. کسی که مؤمنی را خوار و کوچک بشمارد، خداوند در روز قیامت او را در برابر همه مردم رسوا خواهد کرد.


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 588، کتاب الحج، أبواب أحکام العشرة، باب 146، ح 4.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 588، کتاب الحج، أبواب أحکام العشرة، باب 146، ح 6.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 588، کتاب الحج، أبواب أحکام العشرة، باب 146، ح 8.

ص:64

امام صادق علیه السلام در روایتی طولانی، با اشاره به لزوم دوستی با فقیران و حفظ حقوق آنان می فرماید:

...مَنْ حَقَّرَهُمْ و تَکَبَّرَ عَلَیْهِمْ فَقَدْ زَلَّ عَنْ دینِ اللّه ِ وَاللّه ُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ وَ قَدْ قَالَ اَبُونَا رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله : أَمَرَنی ربّی بِحُبّ المَساکِینِ الْمُسْلِمینَ مِنْهُمْ... .(1)

کسی که فقیران را کوچک بشمارد و خود را از آنان برتر بداند، از دین خدا منحرف شده است و خداوند دشمن اوست. جد ما پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند به من دستور داده است فقیران و نیازمندان مسلمان را دوست بدارم.

امام رضا علیه السلام نیز می فرماید:

مَنْ لَقیَ فَقِیرا مسلما فَسَلَّمَ علیهِ خلافَ سَلاَمِهِ عَلَی الْغَنِیِّ لَقِیَ اللّه َ عزَّوجلَّ یَوْمَ القِیامَةِ وَ هُوَ علیه غَضبانٌ.(2)

کسی که بر فقیر مسلمانی به جز شیوه ای که بر اغنیا سلام می کند، سلام کند، در روز رستاخیز، خدا را دیدار می کند، در حالی که بر وی خشمگین است.

پی آمدهای تکریم فقیران

درباره دوستی فقیران و تکریم آنان و آثار این عمل، روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام نقل شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

لِکُلِّ شَی ءٍ مِفْتَاحٌ وَ مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ حُبُّ الْمَسَاکِینِ وَ الْفُقَرَاءِ.(3)

هر چیزی کلیدی دارد و کلید بهشت، دوستی مسکینان و تهی دستان است.

ایشان در روایت دیگر می فرماید:


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 363، نامه امام صادق علیه السلام به گروهی از شیعیان و اصحاب.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 442، کتاب الحج، أبواب احکام العشرة، باب 36، ح 1.
3- کنز العمال، ج 6، ص 469، ح 16587.

ص:65

مَنْ أَکْرَمَ فَقِیرا مُسْلِما لَقِیَ اللّه َ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ...(1)

هر کس، مسلمان فقیری را گرامی دارد، در روز قیامت خدای را در حالی دیدار می کند که از وی خشنود باشد.

و امیرالمؤمنین علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت در حدیث معراج فرمود:

قالَ اللّه ُ تَبَارَکَ وَ تَعَالی یا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ للّه ِ هِیَ ألْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْتَّقَرُّبُ إِلَیْهِمْ قَالَ: یَا رَبِّ وَ مَنِ الْفُقَرَاءُ؟ قَالَ: الَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَی الْجُوعِ وَ شَکَرُوا عَلَی الرَّخَاءِ وَ لَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَ لاَ ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یَغْضِبُوا عَلَی رَبِّهِمْ وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَی مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرِحُوا بِما آتیهُمْ. یا اَحْمَدُ مَحَبَّتِی مَحَبَّةُ الْفُقَراءِ فَأَذْنِ الْفُقَرَاءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْکَ وَ بَعِّدِ الأَغْنِیاءَ وَ بَعِّدْ مَجْلِسَهُمْ فَإِنَّ الْفُقَراءَ أَحِبَّائِی.(2)

خدای تبارک و تعالی به من فرمود: ای احمد! محبت و دوستی برای خدا همان محبت به فقیران و هم نشینی با آنان است. عرض کردم: پروردگارا!فقیران چه کسانی هستند؟ خدای تعالی فرمود: آنان که به اندک راضی اند، بر گرسنگی شکیبایند، به رضای خدا شاکرند، از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی کنند، با زبان خود دروغ نمی گویند، بر پروردگار خودش خشم نمی گیرند، برای آن چه از دست داده اند، اندوهگین نمی شوند، و به آن چه به آنان رسیده است، خوشحال نمی شوند. یا احمد! دوستی من، دوستی فقیران است. پس فقیران را به خود نزدیک کن و با آنان همنشین باش و از دولتمندان و هم نشینی با آنان دوری گزین؛ زیرا فقیران، دوستان من هستند.


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 589، أبواب أحکام العشرة، باب 146، ح 5.
2- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 237، باب 17، ح 2 13984.

ص:66

جایگاه فقیران در آخرت

افزون بر توجه متون اسلامی به فقیران و حفظ کرامت آنان، روایات فراوانی به درجه و مقام فقیران در آخرت اشاره کرده و آنان را از شفیعان روز قیامت و بزرگان اهل بهشت شمرده اند. چنین جایگاهی، بسیار رفیع خواهد بود؛ زیرا خداوند مقام شفاعت و بزرگی در بهشت را تنها به بندگان خاص خود عطا می فرماید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

لاَ تَسْتَخِفُّوا بِفُقَرَاءِ شِیعَةِ عَلِیٍّ و عِتْرَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُم لَیَشْفَعُ فِی مِثْلِ رَبیعَةَ وَ مُضَر.(1)

شیعیان نیازمند علی علیه السلام و فرزندان او را سبک مشمارید. یک تن از آنان می تواند در روز قیامت به تعداد قبیله های «ربیعه» و «مضر» شفاعت کند.


1- بحارالانوار، ج 72، ص 35، باب 94، ح 27.

ص:67

از آن حضرت نقل شده است که:

اِتَّخِذُوا عِنْدَ الْفُقَرَاءِ أَیادِیَ فَإِنَّ لَهُمْ دُولَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ.(1)

با فقیران دوستی کنید؛ زیرا در روز قیامت برای آنان، دولت بزرگی است.

هم چنین از ایشان روایت شده است:

یَدْخُلُ فُقَرَاءُ الْمُسْلِمِینَ الْجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِیَاءِ أَرْبَعِینَ خَریفا.(2)

فقیران مسلمان چهل فصل پاییز پیش از ثروت مندان وارد بهشت می شوند.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

یَدْخُلُ فُقَرَاءُ الْمُسْلِمِینَ الْجَنَّةَ قَبْلَ أَغْنِیَائِهِمْ بِنِصْفِ یَوْمٍ وَ هُوَ خَمْسُ مِأَئِةِ عَامٍ.(3)

فقیران مسلمان نصف روز قیامت که پانصد سال است، پیش از ثروت مندان به بهشت می روند.

روایت دیگری نیز از رسول خدا علیه السلام نقل شده است:

أَنَّ الْفُقَرَاءَ مُلُوکُ أهْلِ الْجَنَّةِ... وَ الْجَنَّةُ مُشْتَاقَةٌ إلی الْفُقَرَاء.(4)

همانا فقیران، پادشاهان بهشتیان اند و بهشت، مشتاق فقیران است.

در روایت دیگر می فرماید:

یَا مَعْشَرَ الْفُقَرَاءِ أَلاَ أُبَشِّرُکُمْ أَنَّ فُقَرَاءَ الْمُومِنِینَ یَدْخُلونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ


1- نهج الفصاحه، برگردان: ابوالقاسم پاینده، ج 1، ص 6، ح 29.
2- کنز العمال، ج 6، ص 468، ح 16582.
3- الجامع الصحیح سنن الترمذی، محمد بن عیسی الترمذی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 4 کتاب الزهد، باب ما جاء أن فقراء المهاجرین...، ح 2354.
4- بحارالانوار، ج 72، ص 49، باب 94، ادامه ح 58.

ص:68

أغْنِیائِهِمْ....(1)

ای گروه فقیران! آیا شما را بشارت بدهم به این که مؤمنان فقیر پیش از اغنیا وارد بهشت می شوند؟

از همه این روایات استفاده می شود که صبر و تحمل فقر نزد خداوند جایگاه ارزشمندی دارد. چنین افرادی افزون براین که اهل بهشت هستند، از مقام شفاعت نیز که خاص اولیا، شهیدان و صالحان است، برخوردارند.


1- السنن، أبی عبداللّه بن یزید القزوینی ابن ماجه، ج 2، کتاب الزهد، باب منزلة الفقراء، ح 4124.

ص:69

بخش دوّم: عوامل فقر

اشاره

بخش دوّم: عوامل فقر

زیر فصل ها

فصل اول: عوامل معنوی

فصل دوم: عوامل مادی

ص:70

فصل اول: عوامل معنوی

اشاره

فصل اول: عوامل معنوی

در این فصل به بررسی عوامل معنوی پیدایش فقر در جامعه انسانی از دیدگاه معصومین علیهم السلام می پردازیم.

الف _ عوامل معنوی

اشاره

الف _ عوامل معنوی

زیر فصل ها

1. آزمندی

2. زیاده خواهی

3. بخل ورزی

4. ستم کاری، خیانت ورزی و دروغ گویی

5. فقرنمایی

6. اسراف و تبذیر

7. ترک صله رحم

8. ترک نظافت

1. آزمندی

1. آزمندی

در روایات اسلامی، آزمندی یکی از صفات مذموم و سبب فقر روحی و معنوی به شمار آمده و احادیث فراوانی در این باره از امامان معصوم علیهم السلام وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

اَلطَّمَعَ فَقْرٌ حَاضِرٌ.(1)

آزمندی گونه ای از فقر آماده است.

أَلطَّمَعُ مِحْنَةٌ.(2)

آزمندی مایه رنج و گرفتاری است.


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 14، فصل 1، ح 360.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 9، ح 164.

ص:71

أَلطَّمَعُ فَقْرٌ.(1)

آزمندی (خود) فقر است.

أَلطَّمَعُ مُذِلٌّ.(2)

آزمندی خوار کننده است.

أَلطَّمَعُ أَوَّلُ الشَّرِّ.(3)

نخستین بدی، آزمندی است.

أَلطَّمَعُ رِقٌّ مُخَلَّدٌ.(4)

آزمندی بندگی همیشگی را در پی دارد

ثَمَرَةُ الْطَّمَع الشِّقَاءُ.(5)

پی آمد آزمندی، شقاوت است.

لاَ أَفْسَدَ الْرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعِ.(6)

هیچ چیز همانند آزمندی، انسان را فاسد نمی کند.

و امام کاظم علیه السلام می فرماید:

اِیَّاکَ وَ الْطَّمَعَ... فَإِنَّ الْطَّمَعَ مِفْتَاحُ الذِلِّ، وَ اخْتِلاَسُ الْعَقْلِ.(7)

از آزمندی بپرهیزید...؛ زیرا کلید خواری و دزد خرد است.

بنابراین، آزمندی، صفتی زشت، شقاوت زا، فساد آفرین و مایه گرفتاری و فقر است. افزون بر آن، انسان را در دام بندگی دیگران اسیر می کند و چون


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 10، فصل 1، ح 181.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 11، ح 239.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص14، ح 350.
4- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 33، ح 1026.
5- میزان الحکمه، ج 5، ص 551، واژه الطمع.
6- میزان الحکمه، ج 5، ص 551، واژه الطمع.
7- میزان الحکمه، ج 5، ص 550.

ص:72

دشمن پارسایی و خردورزی است، انسان را به سوی رفتارهای نادرست و زندگی خفت بار و سراسر خطا و گرفتاری می کشاند.

2. زیاده خواهی

2. زیاده خواهی

حرص، صفتی است که انسان را به اندوختن چیزهایی وامی دارد که لازم نبوده و به حال او سودمند نیست. انسان حریص در هر سطح از درآمد و ثروت باشد، احساس بی نیازی نمی کند و به معنای واقعی، زیاده خواه است. به همین دلیل، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

... وَلاَ تَخْتَلِفَنَّ بِکُمُ اْلأَهْوَاءُ: تَبنُون ما لاَ تَسْکُنُونَ، وَ تَجْمَعُونَ ما لاَ تَأْکُلُونَ، وَلاَ تَأْمُلُونَ مَا لاَتُدْرِکُونَ.(1)

مگذارید هوای نفس، شما را از پی خود بکشاند تا خانه هایی بسازید که در آن ها ساکن نشوید و چیزهایی گرد آورید که آن ها را نخورید یا آرزوی چیزهایی را داشته باشید که به آن ها نرسید.

بر اساس روایات معصومین علیهم السلام ، شخص زیاده خواه از نظر روحی و درونی از هر فقیری، فقیرتر است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

الْحَرِیصُ فَقِیرٌ وَ إِنْ مَلَکَ الْدُّنْیَا بِحَذافِیرها.(2)

زیاده خواه، فقیر است هرچند همه دنیا را مالک شود.

اَلْحِرصُ عَلامَةُ الْفَقْرِ.(3)

زیاده خواهی نشانه فقر و تهی دستی است.

اَلْحَرِیصُ لاَ یَکْتَفِی.(4)


1- بحارالانوار، ج 73، ص 81، باب 122، ح 43.
2- میزان الحکمه، ج 2، ص 358.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 16، فصل 1، ح 406.
4- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 16، ح 419.

ص:73

زیاده خواه با هیچ چیز سیر نمی شود.

اَلْحِرْصُ رَأْسُ الْفَقْرِ وَ أُسُّ الْشَّرِّ.(1)

زیاده خواهی، اساس نداری و ریشه زشتی و بدی است.

3. بخل ورزی

3. بخل ورزی

بخل ورزی به بی ثباتی خانوادگی و واژگونی ساختار اجتماعی می انجامد. کار اصلی بخیلان، انباشتن اموال و ثروت ها نزد خویش است. این افرادبا وجود برخورداری از توان مندی های اقتصادی، رفتارهای ناخوش آیندی از خود نشان می دهند که با زندگی آبرومندانه سازگاری ندارد. خودداری آنان از مصرف متناسب با قدرت خرید، به محرومیت و تهی دستی خودشان و حتی جامعه می انجامد. بخل ورزی افراد، اقلیتی خوشگذران و اکثریتی گرسنه و محروم را پدید می آورد که همین تضادهای اجتماعی، ستیزه جویی را در پی دارد و سرانجام، کاخ آرزوهای بخیلان و خودپرستان را واژگون می سازد.

معصومین علیهم السلام ، بخل ورزی را گونه ای از فقر می شمارند و آن را گام نهادن در راه تهی دستی و سرپوش گذاشتن بر فقر و نداری می دانند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

عجبتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الفَقْر الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ، وَ یَفُوتُهُ الْغِنَی الَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ، فَیَعیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَراءِ، وَ یُحَاسَبُ فِی الآخِرَةِ حِسَابَ الأغنِیَاء.(2)

از بخیل در شگفتم! به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا هم چون فقیران و


1- غررالحکم و دررالکلم، ص 60، ح 1610.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 126.

ص:74

تهی دستان زندگی می کند، ولی در آخرت همانند سرمایه داران محاکمه می شود.

دیگر سخنان ایشان بدین قرار است:

اَلْبُخْلُ فَقْرٌ.(1)

بخل ورزی مایه تهی دستی و فقر است.

اَلْبُخْلُ مُتَعَجِّلُ الْفَقْرِ.(2)

آدم بخیل به سوی فقر می شتابد.

اِجْتِماعُ المالِ عِنْدَ البُخلاءِ أَحَدُ الجَدْبَینِ.(3)

جمع شدن مال در دست بخیلان، یکی از دو عامل قحطی است.

اَفْقَرُ النَّاسِ مَنْ فَتَّرَ عَلَی نَفْسِهِ مَعَ الْغِنَی وَالسَّعَةِ وَ خَلَّفَهُ لِغَیْرِهِ.(4)

فقیرترین مردمان آنانند که با داشتن ثروت و توسعه مالی، برخود سخت می گیرند و مال را برای بازماندگان خود به ارث می گذارند.

آفَةُ الْغِنَی اَلْبُخْلُ.(5)

بخل ورزی، آفت توانگری است.

اَلْبُخْلُ اَحَدُ الْفَقْرَیْنِ.(6)

بخل یکی از دو فقر مادی و معنوی شمرده می شود.


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، فصل 1، ح 147.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، فصل 1، ح 743.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، تحقیق: ابراهیم محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء الکتب العربیّه، 1378، چ 2، ج 20، ص 335، ح 839.
4- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 210، فصل 8، ح 517.
5- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 308، فصل 16، ح 54.
6- الحیاة، ج 6، ص 97، فصل 25، ح 13.

ص:75

اَلْبُخْلُ جِلْبَابُ الْمَسْکَنَةِ.(1)

بخل (در زندگی)، لباس تهی دستی و فقر است. (بخیل هر چند توانگر باشد، باز بینواست).

در نتیجه، می توان گفت:

1. بخل مایه فقر و تهی دستی است.

2. بخل ورزی، شتاب به سوی فقر است.

3. بخل، آفت توانگری است.

4. بخل ورزی، لباس بینوایی است.

5. بخل ورزی عامل قحطی است.

6. بخیل به سوی فقری که خود از آن گریزان است، شتاب می کند.

7. بخیل در دنیا مانند فقیران زندگی می کند، ولی در آخرت مانند سرمایه داران محاکمه می شود.

8. بخیل، فقیرترین مردم است.

4. ستم کاری، خیانت ورزی و دروغ گویی

4. ستم کاری، خیانت ورزی و دروغ گویی

فقر و تهی دستی در بسیاری موارد، ره آورد ستم و خیانت کسانی است که با اختلال کردن در روابط مالی و ساختار تولید و توزیع جامعه، بیشتر مردم رااز دست یابی به کالاها و برآوردن نیازهای اولیه زندگی محروم می کنند. پس ستم و خیانت افراد فرصت طلب و سودجو را باید یکی از عوامل اصلی و عمومی فقر به شمار آورد.

به همین دلیل، امام رضا علیه السلام ستم به یتیمان را از عوامل فقر می داند و می فرماید:

... إذَا أَکَل الاِنْسَانُ مالَ الیَتیم ظُلما... فَکَانَّهُ قَدْ قَتَلَهُ وَ صَیَّره إلَی


1- الحیاة، ج 6، ص 95، ح 8.

ص:76

الْفَقْرِ وَ الفَاقَةِ... .(1)

هنگامی که انسان، مال یتیم را به ستم بخورد... مانند آن است که او را کشته و به تهی دستی و فقر، گرفتار کرده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

الأَمانَةُ تَجلُبُ الرِّزقَ، وَ الْخِیانَةُ تَجلُبُ الفقْرَ.(2)

امانت روزی می آورد، و خیانت، فقر.

امام کاظم علیه السلام نیز فرموده است:

... الخِیانَةُ وَ الْکِذبُ، یَجْلِبانِ الْفقْرَ و النِّفاق.(3)

خیانت و دروغگویی، فقر و نفاق می آورند.

5. فقرنمایی

5. فقرنمایی

پیش تر (در بحث نکوهش فقرنمایی) گفتیم که معصومین علیهم السلام فقرنمایی را یکی از عوامل تهی دستی و نداری شمرده اند. در اینجا به تناسب موضوع بحث، به نقل چند نمونه از روایات وارده در این باره بسنده می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ تَفاقر افْتَقر.(4)

هر کس خود را فقیر نشان دهد، فقیر خواهد شد.

هم چنین امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

اَلْمَسْئَلَةُ مِفْتَاحُ الْفَقْرِ.(5)


1- عیون اخبار الرضاء علیه السلام ، ج 2، ص 92.
2- تحف العقول عن آل الرسول، ص 49، سخنان کوتاه پیغمبرص، ح 78.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 326، باب 25، ح 4.
4- تحف العقول عن آل الرسول، سخنان کوتاه پیامبرص، ص 45، ح 47.
5- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 34، فصل 1، ح 1062.

ص:77

سؤال و در یوزگی، باب فقر و تهی دستی را می گشاید.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

اظْهارُ التَّباؤُسِ یَجلُبُ الْفَقْرَ.(1)

بیچاره نمایی، فقر و نداری می آورد.

6. اسراف و تبذیر

6. اسراف و تبذیر

تبذیر به معنای بی موقع مصرف کردن و هدر دادن ثروت است که دین اسلام به شدت با آن مبارزه می کند و مبذرین را برادران شیطان می داند. در این باره روایات فراوانی نیز وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَنْ بَذّرَ أَفْقَرَهُ اللّهُ.(2)

هر کس اسراف و تبذیر کند، خدا او را به تهی دستی و فقر دچار می گرداند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره اسراف و تبذیر فرموده است:

به خدا سوگند! تا عمر من باقی و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان پی در پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز به چنین کاری دست نمی زنم.اگر اموال از خودم بود، به تساوی میان مردم تقسیم می کردم تا چه رسد به این که این اموال از آنِ خدا است (و متعلق به بیت المال). آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر مورد آن، تبذیر و اسراف است. این کار ممکن است در دنیا سبب سربلندی انجام دهنده آن شود، ولی در آخرت مایه سر افکندگی وی می گردد.

(اسراف احیانا) او را میان مردم (دنیا پرست) گرامی می کند، ولی نزد خداوند خوار می سازد. هیچ کس مال خویش را در غیر راهی که خداوند فرموده است، مصرف نکرد و به غیر اهلش نسپرد، جز این که سرانجام خداوند، او را


1- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 38، فصل 1، ح 1184.
2- بحار الانوار، ج 103، ص 21، کتاب العقود و الایقاعات، باب الاجمال فی الطلب، ح 10.

ص:78

از سپاس گزاری آنان (اهل) محروم ساخت و محبتشان را متوجه دیگری کرد. پس اگر روزی پایش بلغزد، به کمک آنان نیازمند گردد.(1)

ایشان در نامه 21 نهج البلاغه می فرماید:

فَدَعِ اْلإِسْرَافَ، مُقْتَصِدا، وَ اذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَدا، وَ أَمْسِکْ مِنَ المالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدَّمِ الفَضْلَ لِیَوْمِ حاجَتِکَ، أَتَرْجُو أنْ یُعْطِیَکَ الّلهُ أجْرَ المُتَواضِعِینَ وَ أَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ المتَکَبِّرِینَ! وَ تَطْمَعُ وَ أَنْتَمُتَمَرَّغٌ فِی النَّعِیمِ تَمنَعُهُ الضَّعِیفَ وَ الأَرْمَلَةَ أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوابَ الّمتَصَدِّقِینَ؟ وَ اِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌ بِما أَسَلَفَ وَ قادِمٌ عَلی ما قَدَّمَ.(2)

ای زیادبن ابیه! از اسراف بپرهیز و میانه روی را بر گزین. از امروز به فکر فردا باش. از اموال دنیا به اندازه کفاف خویش نگهدار و زیادی را برای روز نیازمندیت در آخرت، پیش بفرست. آیا امید داری خداوند، پاداش فروتنان را به تو بدهد،در حالی که از متکبران هستی؟ آیا طمع داری ثواب انفاق کنندگان را دریابی، در حالی که در ناز و نعمت قرار داری و تهی دستان و بیوه زنان را از آن نعمت ها محروم می کنی؟ همانا انسان به آن چه پیش فرستاده و نزد خدا ذخیره ساخته است، پاداش داده خواهد شد.

آن حضرت در روایت دیگر می فرماید:

سَبَبُ الْفَقْرِ الاِسْرافُ.(3)

اسراف مایه فقر و نداری است.

امام صادق علیه السلام فرمود:


1- «وَ اللّهِ لا أَطُوُرُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیْرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّماءِ نَجْما! لَوْ کَانَ الْمالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَ اِنَّمَا الْمالُ مَالُ اللّهِ! أَلاَ وَ اِنَّ اِعْطاءَ الْمَالُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیِرٌ وَ إِسْرافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنیَا وَ یَضَعُهُ فِی الآخِرَةِ وَ یُکْرِمُهُ فِی الْنَّاسِ وَ یُهینُهُ عِندَ اللّهِ وَ لَم یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لاَ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اللّهُ شُکْرَهُمْ، وَ کانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ». نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 126.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 21.
3- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 431، فصل 38، ح 20.

ص:79

إِنَّ السَّرَفَ یُورِثُ الْفَقْرَ.(1)

اسراف، فقر می آورد.

امام کاظم علیه السلام فرمود:

مَنْ بَذَّرَ و أَسْرَفَ زَالَتْ عَنْهُ النِّعمَةُ.(2)

هر کس اسراف و تبذیر کند، نعمتش از دست می رود.

7. ترک صله رحم

7. ترک صله رحم

ترک صله ارحام از جمله چیزهایی است که در روایت معصومین علیهم السلام از آن در شمار عوامل فقر و تهی دستی یاد می شود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

قَطِیْعَةُ الرَّحِمِ تُورِثُ الْفَقْرَ.(3)

گسستن ارتباط با بستگان به فقر و تهی دستی می انجامد.

8. ترک نظافت

8. ترک نظافت

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

تَرکُ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ فِی الْبَیْتِ یُورِثُ الْفَقْرَ.(4)

تار عنکبوت را در خانه وانهادن مایه فقر و تهی دستی است (تار عنکبوت به دلیل پاکیزه نکردن منزل به وجود می آید).

اینک موارد دیگری از عوامل مادی فقر را برمی شماریم: بول کردن با بدن عریان، غذاخوردن در حال جنابت، نشستن دست ها برای غذاخوردن، اهانت به خرده های نان، سوزاندن پوست پیاز و سیر، نشستن بر درگاه خانه،


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 41، کتاب التجارة، باب 22، ح 1.
2- الحیاة، ج 4، ص 440، فصل 33، ح 113.
3- بحارالانوار، ج 74، ص 91، باب 3، ح 12.
4- تفسیر نورالثقلین، علی بن الحویزی، ج 4، ص 160، تفسیر سوره عنکبوت، ح 64.

ص:80

جارو کردن خانه در شب، جارو کردن خانه با پارچه، شستن اعضای بدن در بیت الخلاء، پاک کردن اعضای شسته شده بدن با دامن لباس و آستین، بی شست و شو رها کردن ظرف غذا، قرار ندادن سرپوش روی ظرف آب، بودن تارهای عنکبوت در خانه، سبک شمردن نماز، شتاب برای خروج از مسجد، صبح زود به بازار رفتن و با تأخیر (شب) از آن برگشتن، خریدن نان ازفقیران، لعنت کردن بر فرزندان، دروغ گفتن، دوختن لباسی که در تن است، خاموش کردن چراغ با فوت،(1) بول کردن در حمام، خلال کردن با چوب درخت گز، شانه کردن موی سر در حال ایستاده، ماندن خاکروبه در خانه، سوگند دروغ، زنا، اظهار زیاده خواهی، خوابیدن میان نماز مغرب و عشا، خوابیدن بین طلوعین، عادت کردن به دروغ گویی، گوش دادن به موسیقی، رد سائل مرد در شب و... .(2)

که بعضی از این موارد فلسفه ای خاص دارد که باید در جای خود مورد بحث و بررسی قرار گیرد.


1- «قَالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : عِشْرُونَ خَصْلَةٌ تُورِثُ الْفَقْرَ: أَوَّلُهُمَا أَلْقِیَامُ مِنَ الْفِرَاشِ لِلْبَولِ عُرْیَانا، وَ أَکْلُ الطَّعَامِ جُنُبا، وَ تَرْکُ غَسْلِ الْیَدَیْنِ عِنْدَ اْلأَکَلِ، وَ إِهَانَةُ الْکَسْرَةِ مِنْ الْخُبْز، وَ إِحْرَاقُ قَشْرِ الْثُومِ وَ الْبَصَلِ، وَ الْقُعُودُ عَلَی أُسْکُفَّة الْبَیْت وَ کَنْسِ الْبَیْتِ بِالْلَّیْلِ، وَ بِالْثّوبِ، وَ غَسْلِ اْلأعْضَاءِ فِی مَوْضِعِ اْلاِسْتِنْجَاءِ، وَ مَسْحُ اْلأَعْضَاءِ الْمَغْسُولَةِ بِالْذَّیْلِ وَ الْکُمّ، وَ وَضْعُ الْقِصاعِ وَ اْلأَوَانِی غَیْر مَغْسُولَةٍ، وَ وَضْعُ أَوَانِی الْمَاءِ غَیْر مُغَطّاةِ الْرُؤوسِ، وَ تَرْکُ بُیُوتِ الْعَنْکَبُوتِ فِی الْمَنْزِلِ، وَ اْلاسْتِخْفَاف بِالصَّلاَةِ، وَ تَعْجِیلُ الْخُرُوجِ مِنْ الْمَسْجِدِ وَ الْبَکُورِ إِلی الْسُوْقِ، وَ تَأْخیْرُ الْرُجُوعِ عَنْهُ إِلَی الْعَشی، وَ شِرَاءُ الْخُبْزِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ الْلَّعْنُ عَلَی اْلأَولادِ، وَ الْکِذْبِ، وَ خِیَاطَةِ الْثَوبِ عَلَی الْبَدَن، وَ إِطفَاءِ الْسِّرَاجِ بِالْنَّفَسِ...». بحارالانوار، ج 73، باب 60، ح 2.
2- امیرالمؤمنین علیه السلام : «تَرْکُ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتُ فِی الْبُیُوتِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ الْبَولُ فِی الْحَمَّامِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ اْلأَکْلُ عَلَی الْجَنَابَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ الْتَخْلُّلُ بِالْطرفا یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ الْتَمَشُّطُ مِنْ قِیَامِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ تَرْکُ الْقَمَامَةِ فِی الْبَیْتِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ الْیَمِینُ الْفاجِرَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ الْزِّنا یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ إِظْهَارُ أَلْحِرْصِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ اِعْتِیَادُ الْکِذْبِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ کَثْرَةُ اْلاِسْتِمَاعِ إِلَی الْغِنَاءِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ رَدُّ الْسَائِلِ الذَّکَر بِالْلَّیْلِ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ تَرْکُ التَقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ تُورِثُ الْفَقْرَ». بحارالانوار، ج 73، باب 60، ح 1.

ص:81

فصل دوم: عوامل مادی

اشاره

فصل دوم: عوامل مادی

در این فصل عوامل مادی فقر را بررسی می کنیم.

1. انحصار ثروت در دست توانگران

1. انحصار ثروت در دست توانگران

امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره جمع شدن ثروت در دست توانگران می فرماید:

اِنَّ الّله سُبْحانَهُ فَرَضَ فی أمْوَالِ الأغنِیاءِ أقْوَات الْفُقَراءِ فَما جَاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِما مَنَعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَ الّلهُ تعالی سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ.(1)

خداوند سبحان، غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروت مندان معین کرده است. پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر این که ثروت مندان از حق آنان بهره مند شده اند. البته خداوند از آنان به دلیل این کار، بازخواست خواهد کرد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

... وَ اِنَّ النّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَلاَ احْتَاجُوا وَ لاَ جَاعُوا وَ لاَ عَرُوا إِلاَّ بِذُنُوبِ الاَغْنِیاء... .(2)

آن چه بر سر ناداران، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان می آید، به دلیل خیانت


1- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 328.
2- من لا یحضره الفقیه، شیخ ابی جعفر صدوق، بیروت، دارالأضواء، 1405 ه . ق، چ 6، ج 2، ص 4، باب 1، ح 6.

ص:82

توانگران است.

امام حسن عسکری علیه السلام نیز فرموده است:

...أغْنیَاؤُهُم یَسرِقُونَ زادَ الْفُقَرَاءِ... .(1)

ثروت مندانشان، توشه مسکینان را می دزدند.

از این روایات می توان دریافت:

1. توانگران، مسؤول برآوردن نیازهای فقیران هستند؛ زیرا خداوند در اموال آنان، حقوقی را برای فقیران مقرر داشته است که باید بپردازند.

2. وقتی ثروت مندان مانع رسیدن این حق به مستحقان می شوند، فقر پدید می آید.

3_ توزیع ناسالم ثروت و انحصار آن در دست توانگران از عوامل مهم به وجود آمدن فقر است.

2. انحصار منابع درآمد در دست یک طبقه اجتماعی

2. انحصار منابع درآمد در دست یک طبقه اجتماعی

انحصارطلبی از دیگر عوامل آسیب پذیری منافع اجتماعی و پیدایش فقر و تهی دستی است که معصومین علیهم السلام نیز توجه ویژه ای به آن نشان داده اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره پشتیبانی از منافع عمومی در برابر دست اندازهای انحصارطلبان می فرماید:

بدان که زمامدار، مأموران ویژه و صاحب اسراری دارد که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم، عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند. ریشه ستم آنان را با جمع کردن وسایل و امکانات از پیش دست آنان، از بیخ بر کن و زمین مسلمانان را به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود وامگذار. آنان


1- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 380، باب 49، ح 25.

ص:83

نباید طمع کنند که قراردادی به سود آنان منعقد سازی که مایه زیان مردم باشد، خواه در آبیاری یا هر کار مشترک دیگر، به گونه ای که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند. در این صورت، سود آن برای آنان است و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.(1)

امام رضا علیه السلام در معرفی کسانی که سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله را تغییر دادند، فرمود:

از جمله کارهای مخالف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که: اموال (مردم) و منابع ملی را در اختیار مشتی ثروت مند قرار دادند تا میان آنان دست به دست بگردد.(2)

به طور طبیعی، این گونه انحصار مال در دست افراد خاص، فقر و تهی دستی را در میان اقشار کم درآمد جامعه، افزایش می دهد.

3. ثروت اندوزی زمام داران

3. ثروت اندوزی زمام داران

یکی دیگر از عوامل فقر، ثروت اندوزی زمام داران است، وقتی حاکم کشور، شیفته مال و ثروت باشد، این خوی به اطرافیان و کارگزاران او نیز سرایت می کند. در نتیجه، ثروت یک کشور به گروه دولت مردان و کارگزاران نظام اختصاص می یابد و این پدیده، فاصله طبقاتی شدیدی را در جامعه پدید می آورد. دوران خلافت عثمان نمونه برجسته ای از این حالت است.امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

... اِنَّما یُؤْتَی خَرَابُ اْلأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أهْلُهَا


1- «...ثُمَّ اِنَّ لِلْوَالی خاصَّةً وَ بَطَانَةً فِیْهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ، وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَئُونَةَ اُولئِکَ بِقَطْعِ أَسْبابِ تِلْکَ الأَحْوالِ، وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِنْ خاصَّتِکَ وَ حامَّتِکَ قَطِیعَةً، وَ لاَ یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلی غَیْرِهِمْ، فَیَکوُنَ مَهْنَأُ ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنیا وَ الاخِرَةِ...» نهج البلاغه دشتی، نامه 53.
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 126، باب 35، ح 1.

ص:84

لإِشْرافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَی الجَمْعِ، وَ سوءِ ظَنِّهِم بِالبَقَاءِ.(1)

... همانا ویرانی زمین به دلیل تنگ دستی مردم است و تنگ دستی مردم به دلیل غارت اموال به دست زمام دارانی است که به آینده حکومتشان، اعتماد ندارند.

ایشان همواره کارگزاران و فرزندان خود را از انحصارطلبی و زراندوزی برحذر می داشت و می فرمود:

إنّ اللّهَ تَعالی فَرضَ عَلی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ اِنْ یُقَدَّروا أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النّاسِ کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقْرُهُ.(2)

خداوند بر پیشوایان مقرر کرده است خود را در زندگی روزانه با مردم فقیر برابر دارند تا رنج فقر و بیچارگی، فقیران جامعه را به هیجان نیاورد.

امام علی علیه السلام هنگام آگاهی یافتن از انحصارطلبی و زراندوزی برخی کارگزاران خویش، به شدت با آنان برخورد می کرد. آن حضرت در موارد بسیار به مأموران گردآوری زکات و مالیات سفارش می کرد که در حفظ اموال مردم کوشا باشند؛ زیرا فقیران و تهی دستان در آن اموال، حق دارند. هم چنین به والیان سفارش می فرمود افراد با ایمان و مورد اطمینان را برای گردآوری زکات برگزینند. ایشان در نامه ای به یکی از کارگزاران خود می نویسد:

أمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ، إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ، أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ. بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ الأَرْضَفَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ، وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ، فَارْفَعْ اِلَیَّ حِسَابَکَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللّه ِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ وَ السَّلامُ.(3)


1- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 53.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 209.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 40.

ص:85

از تو خبری به من رسیده است که اگر چنان باشد که خبر داده اند، پروردگار خود را به خشم آورده ای، از امام خود، نافرمانی و در امانت خود، خیانت کرده ای. به من خبر رسیده است که کشت زمین ها را برداشته و آن چه را می توانستی، گرفته ای و آن چه در اختیار داشتی، به خیانت خورده ای. پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حساب رسی خداوند از حساب رسی مردم، سخت تر است.

آن حضرت در نامه ای خطاب به مأموران گردآوری زکات فرمود:

...اِنْطَلِقْ عَلَی تَقْوی اللّهِ وَحْدَهُ لاَ شریکَ لَهُ، و لاَ تَرَوِّعَنَّ مُسْلِما، وَ لاَ تَحْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهًا، وَ لاَ تأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقّ اللّهِ فِی مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أنْ تُخَالِطَ أَبْیَانَهُمْ... وَ لاَ تَأمنَنَّ (الاموالَ العامّة) عَلَیْهَا إِلاَّ مَن تَثِقُ بدینِهِ، رَافقا بِمَالِ الْمُسْلِمینَ حَتَّی یُوَصِّلَهُ إِلی وَلِیِّهِمْ فَیُقْسِمَهُ بَیْنَهُمْ، وَ لاَتُوَکِّلْ بِهَا نَاصِحَا شَفِیقَا وَ أَمِینَا حَفِیظا... ثُمَّ احْدُرْ إِلَیْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکْ، نُصَیِّرْهُ حیثُ أَمَرَ اللّهُ بِهِ... .(1)

با تقوا و ترس از خداوند _ خدای یگانه بی شریک _ گام در راه بنه. هیچ مسلمانی را مترسان و به صورتی ناپسند بر او مگذر و بیش از حقّی که خدا در مال او قرار داده است، از او مگیر. هنگامی که نزد قبیله ای می روی، بر سرآبشخور ایشان فرود آی، ولی به محوطه خانه های ایشان نزدیک مشو... و بر آن ها (اموال عمومی) تنها کسی را بگمار که به دین داری اش اعتماد داشته باشی؛ کسی که مال مسلمان را با مدارا همراه خود بیاورد و به ولیّ ایشان بسپارد، تا او آن را میان آنان تقسیم کند. جز انسانی خیر خواه، مهربان، امانت دار و نگهبان، کسی را بر این کار مگمار... پس آن چه فراهم آمد، زود


1- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 25.

ص:86

نزد ما بفرست تا آن را به جایی برسانیم که خدا فرمان داده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

فَالأَمْطَارُ هِیَ الَّتِی تُطَبِّقُ الأْرْضَ... وَ بِهَا یَسْقُطُ عَنِ النّاسِ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْبُلْدَانِ مَؤونةُ سیاقِ الْمَاءِ مِنْ مُوضِعٍ اِلَی مُوضِعٍ، وَ مَا یَجْرِی فِی ذلِکَ بَیْنَهُمْ من التّشَاجُر وَ مِنَ الْتَسَاجُرِ، وَ التَّظالُم، حَتَّی یَستَأثِرَ بالماءِ ذَوُوا العِزَّةِ و القوّةِ یُحْرِمُهُ الضُّعفاءَ.(1)

باران ها، زمین را سیراب می کنند... و به سبب آن ها _ در بسیاری از سرزمین ها _ زحمت آبرسانی از نقطه ای به نقطه دیگر و درگیری ها و ستم هایی که از این راه پدید می آید، از میان می رود، مگر هنگامی که صاحبان جاه و قدرت، آن را به خود اختصاص دهند و ضعیفان را از آن محروم سازند.

4. مدیریت ناکارآمد

4. مدیریت ناکارآمد

از نظر معصومین علیهم السلام ، افتادن امور اقتصادی و مالی به دست مدیران و کارگزاران ناوارد از عوامل فقر و تهی دستی است.

ضرورت اصل تخصص در هر کاری به نیکی روشن است و تجربه ثابت کرده است که هیچ کاری بدون تخصص و تجربه لازم و کافی به خوبی صورتنمی پذیرد؛ زیرا ناکامی کسانی که در امور مربوط از علم و تخصص کافی برخوردار نباشند، حتمی است. اگر هم چنین افرادی، کاری یا برنامه ای را به انجام رسانند، به طورکلی برخلاف مقصود یا بسیار ناقص و بی فایده خواهد بود. از این رو، وجود افراد متخصص در هر حرکت و برنامه ای _ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... _ لازم و ضروری شمرده شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به ابن مسعود می فرماید:

یَابْنَ مَسْعُودٍ اِذا عَمِلْتَ عَمَلاً فاعْمَلْ بِعِلْمٍ وَ عَقْلٍ، وَ إِیّاکَ وَ أَنْ تَعْمَلَ


1- بحار الانوار، ج 3، ص 126، کتاب التوحید، باب 4.

ص:87

بغَیْرِ تَدبُّرٍ وَ عِلْمٍ، فاِنَّهُ _ جَلَّ جَلالُهُ _ یَقُولُ: «وَ لاَ تکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعدِ قُوَّةٍ أنْکاثا».(1)

ای ابن مسعود! هر کاری را انجام می دهی، با دانایی و خردمندی عمل کن و از عمل بدون تدبیر و دانایی (و تخصص) بپرهیز؛ زیرا خداوند فرموده است: همانند آن زن مباشید که رشته و بافته خود را پس از تابیدن، پنبه و ریش می کند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:

لَوِ اقْتَبَسْتُمُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدَنِهِ، ...وَ اَخَذْتُمُ الطّرِیقَ مِنْ وَاضِحِهِ، وَ سَلَکْتُمْ مِنَ الْحَقِّ مِنْ نَهْجَهُ، ...وَ مَا عَالَ فیِکُمْ عائِلٌ... .(2)

اگر علم را از معدن و سرچشمه آن آموخته بودید و راه را در مسیر روشن و آشکار آن پیموده و در راه حق گام برداشته بودید، کسی در میان شما فقیر و تهی دست نمی شد.

مدیران ناکارآمد و فاسد هیچ گاه نمی توانند قصد اصلاح گری داشته باشند و تنها پی آمد حضور آنان در بدنه اداری جامعه، فسادآفرینی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله دراین باره می فرماید:

مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُهُ اَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.(3)

هرکسی کاری را بدون علم (ومهارت و تخصص) انجام دهد، فسادش بیشتر از اصلاحش خواهد بود.

کسانی که صلاحیت لازم برای اداره کشور را ندارند، هم خود و مردم را به زحمت و مشکلات می اندازند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:


1- مکارم الاخلاق، ج 2، ص 447، فی وصایاه لابن مسعود، نحل، 92.
2- الفروع من الکافی، ج 8، ص 32، ح 5.
3- تحف العقول عن آل الرسول، ص 50، ح 87.

ص:88

عَشَرَةٌ یَفتِنُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَیْرَ هُمْ... وَ مُریدٌ لِلاِصْلاحِ وَ لَیْسَ بِعَالِمٍ.(1)

ده گروهند که خود و دیگران را به گرفتاری دچار می کنند... و (یک گروه از آنان کسی است که) بدون علم و تخصص و صلاحیت لازم، قصد اصلاح دارند و دم از اصلاح طلبی می زنند.

بی تدبیری در امور، آن چنان ویران کننده است و پی آمدهای ناخوش آیند به همراه دارد که در بعضی روایات، هم تراز تبه کاری و خیانت به شمار آمده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

وَ لَکِنَّنی آسی اَنْ یَلِیَ أَمْرَ هذِهِ الأْمَّةِ سُفَهاؤُها و فُجَّارُ هَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ الّلهِ دُوَلاً، وَ عِبَادَهُ خَوَلاً.(2)

از این اندوهناکم که بی خردان و تبه کاران این امت، امر آنان (حکمرانی) را به دست گیرند، مال خدا را دست به دست گردانند، بندگان او را برده خود سازند، با صالحان بستیزند و با حضور فاسدان، برای خود جمعیت تشکیل دهند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مَا أُبالی إلی مَنِ ائْتَمَنْتُ: خائنا أَوْ مُضَیّعا.(3)

تفاوتی میان این نمی بینم که کار را به دست خاین بسپارم یا شخص بی تدبیر و ناوارد.

امام صادق علیه السلام در این حدیث به صراحت می فرماید که: «شخص ناوارد» با «خاین» مساوی است؛ یعنی نتیجه کار هر دو یکی است و هر دو، جامعه را به تباهی می کشانند و برنامه و هزینه ها را بر باد می دهند. ایشان در روایت


1- خصال، ج 2، ص 203، باب 10 ، ح 18.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 62.
3- تحف العقول عن آل الرسول، ص 427، ح 93.

ص:89

دیگری می فرماید:

إِنَّ مِنْ فَناءِ الاسْلامِ و فناءِ الْمُسْلِمین، أَنْ تَصیرَ الأَموالُ فی أَیْدِی مَنْ لاَ یَعْرِفُ فیهَا الْحقّ، وَ لاَ یَصْنَعُ فیها المَعرُوف.(1)

از جمله عوامل نابودی مسلمانان، آن است که اموال در اختیار کسانی قرار گیرد که حق را در آن تشخیص نمی دهند و با آن اموال، به کار نیک نمی پردازند.

هم چنین در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم:

مَنْ وَلیَ شَیْئا مِنْ اُمُورِ المسلمینَ فَضَیَّعهُم ْ ضَیَّعَهُ اللّه عَزَّوجَلَّ.(2)

هرکس، سرپرستی کاری از کارهای مسلمانان را بپذیرد و آن را تباه کند، خداوند او را تباه می کند.

امام رضا علیه السلام در معرفی کسانی که سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله را تغییر داده اند، فرموده است:

... وَ اسْتَعْمَلَ الْسُّفَهاءَ... .(3)

کسانی بودند که انسان های بی لیاقت و بی تدبیر و سفیه را به کار گماشتند.

از این روایات برمی آید که بی تدبیری و نداشتن تخصص در امور، کلید فقر و نداری است و مدیر بی تخصص نمی تواند به برنامه ریزی بپردازد و سود و زیان مسأله را بررسی کند. بنابراین، حضور افراد ناکارآمد در مسایل اقتصادی، به فقر جامعه _ و به بیان قرآن کریم، پنبه شدن همه رشته ها _ می انجامد. به همین دلیل، تأکید بر داشتن تخصص لازم در مسایل اقتصادی و


1- وسائل الشیعه، ج 11، ص 521، ابواب الفعل المعروف، باب 1، ح 1.
2- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ ابی جعفر صدوق، تهران، چاپ حیدری، 1391 ه . ق، ص 309.
3- عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، ج 2، ص 126، باب 35، ح 1.

ص:90

آگاهی کافی از مسایل زکات و مانند آن، برای این است که مدیریت اقتصادی در دست کسانی قرار گیرد که حق جامعه را بشناسند و با علم و کاردانی، نسبت به احوال معیشتی مردم، حساسیت نشان دهند.

5. تنبلی و بی حوصلگی در کار

5. تنبلی و بی حوصلگی در کار

تنبلی و بی کاری یکی دیگر از عوامل پیدایش فقر است. دین مقدس اسلام هماره با ستایش کار و کوشش و نکوهش بی کاری، جامعه را به تلاش برای رفع نیازهای زندگی فراخوانده است. روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام درباره نکوهش بی کاری وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

نکوهش بی کاری

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ یَضِیعُ مَنْ یَعُولُ.(1)

ملعون است، ملعون است کسی که (در پی کسب و کار نرود و در نتیجه،) حقوق واجب النفقه را تباه سازد.

امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

لِکُلِّ نِعْمَةٍ مفتاحٌ وَ مِغْلاقٌ، مِفْتاحُهَا الْصَّبْرُ وَ مِغْلاَقُهَا الْکَسِلُ.(2)

هر نعمتی کلید و قفلی دارد؛ کلیدش، صبر و قفل آن، تنبلی است.

هم چنین ایشان در روایتی دیگر می فرماید:

إیّاکُمْ وَ الکَسِل فَإِنَّهُ مَنْ کَسِل لَمْ یُؤَدِّ حَقَا.(3)

از تنبلی بپرهیزید؛ زیرا تنبل، حق هیچ کاری را به جا نمی آورد.


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 43، کتاب التجارة أبواب مقدمتها، باب 23، ح 7.
2- شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 322، ح 693.
3- شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 263، ح 80.

ص:91

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

إِنّی أَجِدُنی أَمْقُتُ الرَجلَ مُتَعَذِّرَ المَکَاسِبِ، فَیَستَلْقِی عَلیَ قَفاهُ وَ یَقُولُ: اللّهُمَّ ارزُقنی وَ یَدَعُ أنْ یَنتَشِرَ فی الأَرضِ وَ یَلْتَمِسَ مِنْ فَضْل اللّهِ، فَالذَّرَّةُ تَخْرُجُ مِنْ حُجْرِهَا تَلْتَمِسُ رزقَهَا.(1)

من از مردی که دنبال کار نمی رود، متنفر هستم؛ مردی که به پشت دراز می کشد و می گوید: خدایا! روزی مرا برسان. چنین کسی برنمی خیزد تا اینسو و آن سو در پی کاری باشد و خواستار فضل خدا شود. این در حالی است که مورچه کوچک از لانه خویش بیرون می آید تا روزی خود را به دست آورد.

آن حضرت در روایت دیگر می فرماید:

إِنّی لأَبْغَضُ الرَّجُلَ [أَوْ أَبْغَضُ لِلرَّجُلِ] أَنْ یَکُونَ کَسْلانا عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ، وَ مَنْ کَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکْسَلُ.(2)

من آن کسی را که در کسب و کار خود سستی ورزد، دشمن می دارم و کسی که در کارهای دنیایی سست قدم باشد، در کارهای اخروی سست تر خواهد بود.

امام صادق علیه السلام درباره تنبلی و بی حوصلگی در انجام کار و امرار معاش می فرماید:

... لاَ تَکْسِلْ عَنْ مَعِیشَتکَ فَتَکُونَ کلاًّ عَلَی غَیْرِکَ...(3)

در فراهم آوردن معیشت خود تنبل مباش؛ زیرا سربار دیگری خواهی شد.

ایشان در روایتی دیگر می فرماید:

إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلّ یُبْغِضُ کَثْرَةَ النَّوْمِ وَ کَثْرَةَ الفَراغِ.(4)


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 17، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 6، ح 6.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب 18، ح 1.
3- وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب 18، ح 3.
4- وسائل الشیعه، ج 12، ص 36، کتاب التجارة، أبواب مقدّماتها، باب 17، ح 1.

ص:92

خداوند کسانی را که بسیار می خوابند و پیوسته بی کارند، دشمن می دارد.

هم چنین از آن حضرت روایت شده است:

عَدُوُّ الْعَمَلِ الْکَسِلُ.(1)

تنبلی و بی حالی، دشمن کار و کوشش است.

لاَ تَکْسُوا فی طَلَبِ مَعَائِشِکُمْ، فَإِنَّ آباءَنَا کانُوا یَرْکُضُونَ فِیها وَ یَطْلُبُونَها.(2)

در طلب روزی و معاش خودتان، تنبلی نکنید و بدانید که پدران ما برای طلب معاش می دویدند و می کوشیدند (و سر بار دیگران نمی شدند).

امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید:

إِنَّ اللّه َ تَعَالَی لَیَبغضُ الْعَبْدَ النَّوّام، إِنَّ اللّه َ لَیَبْغضُ الْعَبْدَ الْفَارِغ.(3)

خداوند دشمن می دارد کسی را که زیاد بخوابد و همیشه بی کار باشد.

پی آمدهای تنبلی و بی حوصلگی در کار

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِنَّ أَصْنَافا مِنْ أُمَّتِی لاَ یُسْتَجَابُ لَهُم دُعَاؤُهُمْ... وَ رَجُلٌ یَقْعُدُ فِی بَیْتِهِ وَ یَقُولُ: یَا رَبِّ ارْزُقْنِی! وَ لا یَخْرُجُ وَ لاَ یَطْلُبُ الرّزق، فَیَقُولُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ لَه: عَبْدِی أَلَمْ أَجْعَلْ لَکَ الْسَّبیلَ إِلَی الطَّلَبِ وَ التَّصَرُّفِ فِی اْلأَرْضِ بِجوارِحَ صَحِیحَةٍ... .(4)

دعای گروه هایی از امّت من مستجاب نمی شود... (از جمله) مردی که در خانه اش می نشیند و می گوید: «پروردگارا! روزی مرا برسان» و از خانه بیرون


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب 18، ح 4.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 38، باب 18، ح 8.
3- وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب 17، ح 4.
4- وسائل الشیعه، ج 12، ص 15، باب 5، ح 6.

ص:93

نمی رود و به جست جوی رزق و روزی برنمی خیزد. خدای بزرگ به چنین کسی می گوید: ای بنده من! آیا با اندام های سالمی که به تو دادم، راه طلب روزی و حرکت را در اختیار تو قرار ندادم؟

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

إِنَّ الاَْشیاءَ کمَّا ازْدَوَجَتْ اِزْدِوَاجَ الْکَسِلِ وَ الْعَجْزِ فَنُتِجَ مِنْهُمَا الْفَقْرُ.(1)

آن گاه که اشیاء جفت شوند همانند جفت شدنِ تنبلی و کم کاری، فقر متولد می شود (نتیجه تنبلی و کم کاری، فقر و نداری است).

هم چنین از ایشان روایت شده است:

إِنْ یَکُنِ الشُّغْلُ مُجْهَدَةً فاتِّصالُ الفِراغ مَفْسَدَةٌ.(2)

اگر تن دادن به کار، مایه زحمت و سختی است؛ بی کاری همیشگی، مایه فساد است.

مَن قَصَّرَ فِی العَمَلِ ابْتُلِیَ بِالهَمِّ وَ لا حَاجَةَ لِلّهِ فِیمَن لَیْسَ لِلّهِ فِی مَالِهِ وَ نَفْسِهِ نَصِیبٌ.(3)

کسی که در کار و تلاش کوتاهی کند، به حزن و اندوه گرفتار می شود و خداوند به کسی که در مال و جانش نصیبی برای خدا نیست، بخششی نمی کند.

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

الکَسِلُ یَضُرُّ بِالدِّینِ وَ الدُّنْیَا.(4)

تنبلی، به دین و دنیای انسان زیان می رساند.


1- تحف العقول عن آل الرسول، سخنان کوتاه امیرالمؤمنین علیه السلام ، ص 246، ح 135.
2- الارشاد، شیخ مفید، برگردان: محمد باقر ساعدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1364، ص 288، ح 12.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 127.
4- تحف العقول عن آل الرسول، سخنان کوتاه امام پنجم علیه السلام ، ص 345، ح 64.

ص:94

امام صادق علیه السلام می فرماید:

... وَ کَانَ النّاسُ أیضا یَصیرُونَ بِالْفَراغِ إلی غایَةِ اْلأَشَرِ وَ الْبَطَرِ، حتی یَکثُرَ الْفَسادُ وَ یَظْهَرَ الْفَواحشُ...(1) لأِنَّهُ لَوْ کُفِیَ هَذَا کُلُّهُ حَتّی لا یَکُونَ لَهُ فِی الأَشْیاءِ مَوضِعُ شُغْلٍ وَ عَمَلٍ لما حَمَلَتْهُ الأرضُ اَشَرا وَ بَطَرا، وَ لبَلَغَ بِهِ کذلکَ إِلی اَنْ یَتَعاطی أُموُرا فیها تَلُفَ نَفْسُه... .(2)

مردم در حالت بی کاری به شدت گستاخ می شوند و به ناسپاسی (و فقر) گرفتار می آیند تا جایی که فساد فراوان می شود و کارهای زشت گسترش می یابد؛ زیرا اگر همه این ها (امور معاش و کالای لازم زندگی) در اختیار انسان گزارده می شد و به کار و تلاش نیازی نداشت، دیگر زمین زیر پای او _ از گستاخی و ناسپاسی _ بند نمی شد و کار او به جایی می رسید که به کارهایی دست بزند که مایه هلاکت او باشد... .

امام کاظم علیه السلام می فرماید:

إیّاکَ وَ الکَسِل وَ الْضَّجْر! فَاِنَّهَا یَمْنَعانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ.(3)

از تنبلی و بی حوصلگی بپرهیز؛ زیرا این دو، تو را از دست یافتن به نصیب دنیا و آخرت باز می دارند.

از مجموع این روایات به دست می آید که فقر از تنبلی، کم کاری و بی حوصلگی در کسب معاش برمی خیزد. پس هر انسانی برای رفع نیازهای زندگی خود باید از تنبلی و کم کاری برحذر باشد و بکوشد خود را سربارِ دیگران نسازد، بلکه تلاش او بیشتر بر این باشد که دست دیگران را بگیرد.


1- بحارالانوار، ج 3، ص 106، باب 4.
2- بحارالانوار،ج 3، ص 86.
3- وسائل الشیعه، ج 12، ص 38، کتاب التجارة، أبواب مقدّماتها، باب 18، ح 5.

ص:95

6. رهبانیت و گوشه نشینی

6. رهبانیت و گوشه نشینی

یکی از امور مؤثر در پیدایش و بقای فقر، مسأله رهبانیت و گوشه نشینی است. اسلام، رهبانیت را به شدت محکوم می کند و حدیث معروف «لاَرُهْبانِیَّةَ فِی الإِسلاَمِ»،(1) دلیلی روشن بر تأیید این گفتار است. اسلام، صوفی گری، گوشه نشینی و عبادت کردن صرف را نمی پذیرد و آن را برهم زننده تعادل و توازن فرد و جامعه می داند.

باید گفت انحراف از قوانین آفرینش همیشه واکنش های منفی درپی دارد. بنابراین، شگفت نیست اگر انسانی که از زندگی؛ این امر مسلّم و موجود در فطرت خود، فاصله می گیرد، گرفتار واکنش های منفی شدید شود. پس باید پذیرفت رهبانیت به حکم این که بر خلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است، مفاسد زیادی را به بار می آورد که بدین قرار است:

1. رهبانیت با روح مدنی بالطبع بودن آدمی می جنگد و جوامع انسانی را به انحطاط، عقب ماندگی، فقر و تهی دستی می کشاند.

2. رهبانیت نه تنها مایه کمال نفس و تهذیب روح و اخلاق نیست، بلکه به انحراف اخلاقی، تنبلی، بی حوصلگی، بدبینی، غرور و خودبینی می انجامد.

به فرض این که انسان در حال انزوا بتواند به فضیلت اخلاقی برسد، فضیلت به شمار نمی رود، بلکه فضیلت آن است که انسان در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگی های اخلاقی برهاند.(2)

در این جا لازم است به این نکته اشاره کنیم که ممکن است برداشت های


1- مجمع البحرین، فخرالدین الطریحی، تحقیق احمد حسینی، بیروت، مؤسسه الوفاء، الطبعة التانیة، 1403 ه . ق، ماده رَهَبَ.
2- تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ 19، 1380، ج 23، ص 389.

ص:96

نادرست از واژه «زهد» به رهبانیت بیانجامد و این مسأله، خطر بزرگی برای پیدایش فقر خواهد بود. پیش از توضیح درباره زهد و بیان تفاوت آن بارهبانیت، شایسته است به روایاتی اشاره کنیم که در نفی رهبانیت وارد شده است.

علاء بن حارث نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! از برادرم عاصم بن زیاد به تو شکایت می کنم. امام فرمود: او را چه می شود؟ علاء گفت: لباس پشمین پوشیده و از دنیا بریده است. امام فرمود: او را نزد من بیاورید. چون او را آوردند، حضرت فرمود: ای دشمن حقیر خویش! شیطان ناپاک می خواهد تو را گمراه کند. آیا به زن و فرزندت رحم نمی کنی؟ می پنداری خدا چیزهای نیکو و پاکیزه را بر تو حلال کرده است، ولی نمی خواهد از آن ها بهره مند گردی؟ تو نزد خدا از آن چه می پنداری، پست تر هستی».(1)

علی بن عبدالعزیز می گوید: «امام صادق علیه السلام در باره عمر بن مسلم از من پرسید. در پاسخ حضرت عرض کردم: فدایت شوم! ایشان از کسب و کار و تجارت دست کشیده و به عبادت خداوند پرداخته است. حضرت فرمود: وای بر او، آیا ندانسته است آن کس که طلب روزی را ترک کند، دعایش مستجاب نخواهد شد؟ هنگامی که این آیه نازل شد «وَ مَنْ یَتَّقِ اللّه َ یَجْعَلْ له مَخرَجا وَ یَرْزُقْهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِب.»(2) «هر کس از (معصیت) خدا پرهیز کند، خداوند راه خروج (از تنگ دستی و گرفتاری) برای او قرار می دهد و از جایی


1- «قَالَ العَلاءُ بن حارث یَا امیرالمؤمنین أَشْکُوا إِلَیْکَ أَخِی عاصِمَ بْنَ زِیَادٍ. قَالَ وَ مَالَهُ؟ قَالَ لَیْسَ الْعَبَاءَة وَ تَخَلَّی عَنِ الدُّنْیَا قَالَ عَلِیٌّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکَ الْخَبِیثُ أَما رَحِمْتُ أَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ؟ أَتَری اللّه َ أَحَلَّ لَکَ الطَیِّبَاتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا؟ أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَی اللّه ِ مِنْ ذلِکَ؟...». نهج البلاغه دشتی، خطبه 209.
2- الفروع من الکافی، ج 5، ص 84، باب الرزق من حیث لا یحتسب، ح 5.

ص:97

که هیچ حساب نمی کند، روزی او را می رساند...»، گروهی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله دکان ها را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: یا رسول اللّه ! خداوند متکفلروزی ما شد و ما به عبادت روی آوردیم. ایشان فرمود: هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نخواهد شد؛ بروید دنبال کسب و کار».(1)

عمر بن یزید می گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی گفته است که در خانه می نشینم، نماز می خوانم، روزه می گیرم و به عبادت پروردگار می پردازم؛ رزقم نیز خواهد رسید. ایشان فرمود: او یکی از آن سه گروهی است که دعای ایشان مستجاب نمی شود».(2)

تفاوت زهد و رهبانیت

بسیاری از مردم می پندارند زهد؛ یعنی رها کردن زندگانی دنیوی برای رسیدن به فراغت لازم برای انجام کارهای اخروی.(3) این برداشت که می توان آن را نگرشی «سکولاریستی» از زهد نامید، در بینش «جدایی دنیا از آخرت» ریشه دارد.

این چنین زهدی در شمار همان رهبانیتی است که اسلام آن را نکوهش می کند. هرچند چنین زهدی در میان پیروان برخی ادیان، رایج و پسندیده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای رسوخ نکردن چنین دیدگاهی در ذهن مسلمانان بسیار تلاش کرده است؛ چنان که می فرماید:

لَیْسَ فی اُمَّتی رُهْبانِیَّةٌ.(4)


1- طلاق، 2 _ 3.
2- عن عمر بن یزید قال: «قُلْتُ لأبی عبداللّه علیه السلام رَجُلٌ قال لاََقْعُدَنَّ فِی بَیْتی وَ لَأُصَلِّیَنَّ وَ لَأَصُومَنَّ وَ لَأَعْبُدَنَّ رَبِّی، فَأَمَّا رِزْقِی فَسَیَأْتِیَنِی؛ فَقَالَ أَبوعَبْداللّه علیه السلام : هَذَا أَحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذینَ لاَیُستَجَابُ لَهُم». وسائل الشیعه، ج 12، ص 14، کتاب التجارة، أبواب مقدمتها، باب 5، ح 2.
3- المنجد فی اللغه، لویس معلوف، تهران، چاپخانه معراج، 1367 ه . ش، چ 3، ماده زَهَدَ.
4- میزان الحکمه، ج 4، ص 187، ح 7473.

ص:98

ترک دنیا [و گوشه نشینی] در امّت (و دین) من نیست.

برداشت متعادل تر این است که پرداختن به کارهای دنیوی، وظیفه انسان است و قلمرو دنیا و آخرت از یکدیگر جدا نیست. البته لذت دنیایی با لذت اُخروی جمع ناشدنی است، به گونه ای که لذت بیشتر در این دنیا، محرومیت بیشتر از لذت های اخروی است. این برداشت نیز ناقص است؛ زیرا امیرمؤمنان علی علیه السلام در وصف پرهیزگاران، حالتی را توصیف می کند که در آن، پرهیزگاران به جمع لذت های دنیوی و اخروی در حدّ کمال نایل آمده اند:

إِنَّ الْمُتَّقِّینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیا وَآجل الآخِرَة... سَکنُوا الدُّنْیا بِاَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ، وَ اَکَلُوا بِاَفْضَلِ ما اُکِلَتْ.(1)

پرهیزگاران هم در این دنیای زودگذر سود بردند و هم در جهان آینده آخرت و... آن ها در دنیا نیکوترین زندگی را دارند و از بهترین خوردنی های دنیا بهره مند هستند.

برداشت سوم، برداشت اسلامی است. زهد اسلامی که به معنی زندگی ساده و حذف تجمل ها و رهایی از اسارت در چنگال مال و مقام است، به رهبانیت هیچ ارتباطی ندارد. رهبانیت به معنای جدایی و بیگانگی از اجتماع است، ولی زهد؛ آزادگی و وارستگی برای اجتماعی تر زیستن است. به عبارت روشن تر، در زهد اسلامی، بهره مندی از لذت های مادی دنیوی، مردود نیست، بلکه دلبستگی به مال و منال دنیا و در یک کلمه، دنیاطلبی مورد نکوهش است.

امام علی علیه السلام زهد را که در حقیقت یکی از حالات درونی انسان است، چنین توصیف می کند:

الزُّهْد کُلُّه بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرآن، قَالَ اللّهُ سُبْحانَهُ: «لِکَیْلاَ تَأسَوا


1- نهج البلاغه دشتی، حکمت 439.

ص:99

عَلَی مَا فَاتَکُم وَلاَ تَفْرَحُوا بِما آتاکُم».(1) وَ مَنْ لَمْ یَأسَ عَلَی الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالآتِی، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرْفَیْهِ.(2)

تمامی زهد در دو عبارت قرآن آمده است: [خداوند فرموده است] «باشد که بر آن چه از دست داده اید، اندوهگین نشوید و بر آن چه بهره می برید، شادی نکنید.» هر کس بر از دست رفته، اندوهگین نشود و بر آن چه بهره می برد، شادی نکند، هر دو سوی زهد را به دست آورده است.

زهد، حالتی است که به واسطه آن، هرگونه وابستگی شدید به عوامل خارجی از میان می رود. در حقیقت، زهد اسلامی، روح انسان را به استقلالی می رساند که براساس آن، هر حادثه ای که در جهان رخ دهد، نه چنان او را شاد می کند که بندگی خویش را از یاد ببرد و در برابر پروردگارش به نافرمانی برخیزد و نه چنان او را ناامید می کند که به پوچی و نیستی برسد. زهد اسلامی، حالتی از تعادل به روح انسان می بخشد که به وسیله آن می تواند به گونه ای شایسته از نعمت های الهی بهره جوید و به تکامل درونی برسد.

چنین حالتی، پی آمدهایی دارد که امیرمؤمنان علی علیه السلام برخی از آن ها را چنین برمی شمارد:

اَیُّهَا النَّاسُ اَلزَّهَادَةُ قِصَرُ الأَمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَ التَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ... .(3)

ای مردم! زهد؛ یعنی کوتاه کردن آرزوها و سپاس گزاری در برابر نعمت های (الهی) و پرهیز از محرمات.

انسان زاهد به دلیل دلبستگی نداشتن به امور دنیوی، انگیزه ای برای


1- حدید، 23.
2- نهج البلاغه دشتی، حکمت 439.
3- نهج البلاغه دشتی، حکمت 439.

ص:100

پرداختن به امور غیر واقعی ندارد. به طور کلی، آدمی هنگام رخ دادن حادثه ای، یا از آن خشنود می شود یا ناخشنود. در هر دو صورت، زهد اسلامی، انسان را سامان می دهد، به گونه ای که وی احساس رضایت می کند و از تعادلی که همانا شکر نعمت های الهی است، خارج نمی شود. در صورت تهی دستی و فقر نیز فرد را از گرفتار شدن به رفتارهای ناپسند باز می دارد.

در روایت می خوانیم وقتی فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت، وی بسیار غمگین شد تا آن جا که خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد (و کارهای دیگر جز عبادت را ترک کرد). هنگامی که این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، او را فراخواند و فرمود:

یا عثمان! اِنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لَمْ یَکْتب عَلَیْنَا الرُّهْبانیَّةَ، اِنَّما رُهْبَانِیَّةَ اُمَّتی الْجَهادُ فی سَبیلِ اللّهِ.(1)

ای عثمان! خداوند متعال، رهبانیت را برای امت من مقرر نداشته است. رهبانیت امت من، جهاد در راه خدا است.

7. بی تدبیری در اداره زندگی

7. بی تدبیری در اداره زندگی

در روایت معصومین علیهم السلام ، بی تدبیری در اداره زندگی از جمله عوامل فقر و تهی دستی به شمار آمده است. برای نمونه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام دراین باره می فرماید:

سُوءُ التَدْبیرِ مِفتاحُ الفَقْرِ.(2)

تدبیر بد (در اداره زندگی) کلید فقر و تهی دستی است.

سُوءُ التَّدْبیرِ سَبَبُ التَّدْمِیرِ.(3)


1- بحار الانوار، ج 70، ص 114، باب نهی از رهبانیت، ح 1.
2- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 433، فصل 39، ح 23.
3- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 433، فصل 39، ح 22.

ص:101

بدی تدبیر (در امور زندگی) عامل هلاکت و نابودی است.

آفَةُ الْمَعَاشِ سُوءُ التَّدْبِیرِ.(1)

بی تدبیری و کج اندیشی، آفت امور معاش و درآمد زندگی است.

یُسْتَدَلُّ عَلَی الإِدْبَارِ بِأَرْبَع: بِسُوءِ التَّدْبِیرِ، وَ قُبْحِ التَّبْذِیر، وَ قِلَّةِ الاعْتِبَارِ، وَ کَثْرَةِ الاِغْتِرَارِ.(2)

چهار چیز نشانه پشت کردن روزگار است: تدبیر بد، تبذیر زشت، عبرت آموزی اندک و فریب خوردن بسیار.

بر اساس سخن امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، چهار چیز نشانه برگشت نامیمون روزگار است که یکی از آن ها تدبیر نداشتن در زندگی است.

از آن چه در این بخش گفته شد، چنین برمی آید که ریشه یابی فقر و راه کارها و سیاست های فقر زدایی در اندیشه معصومین علیهم السلام ، جایگاه ویژه ای دارد. به همین دلیل، با تبیین عوامل معنوی و غیر معنوی فقر، این مسأله را یکی از مشکلات حادّ جامعه بشری دانسته و مبارزه با آن را واجب و ضروری شمرده اند.


1- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 308، فصل 16، ح 51.
2- غرر الحکم و دررالکلم، ج 2، فصل 88، ح 4.

ص:102

بخش سوّم: راه های مبارزه با فقر

اشاره

بخش سوّم: راه های مبارزه با فقر

زیر فصل ها

فصل اول: سیره عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

فصل دوم: سیره علمی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

ص:103

فصل اول: سیره عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

اشاره

فصل اول: سیره عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

اسلام، در زمینه مبارزه با فقر و درمان ریشه ای آن، راه کارهای روشنی نشان داده است، به گونه ای که هر فرد یا جامعه ای با در پیش گرفتن همین راه ها می تواند فقر را ریشه کن سازد. اسلام برای کرامت و شخصیت انسان اهمیت فراوان قایل است و از آن جا که او را جانشین خدا در زمین می داند، برای رسیدن وی به درجه های عالی رشد و کمال معنوی و خوشبختی، راه کارهای مناسبی را ترسیم کرده است. افزون بر آن، اسلام درباره رفاه مادی و مبارزه با فقر و پی آمدهای منفی آن که تباه کننده هستی جامعه انسانی است، اهتمام دارد و با شیوه های گوناگون برای درمان آن و نابود کردن ریشه هایش اقدام کرده است.

معصومین علیهم السلام در مناسبت های مختلف با نشان دادن اهمیت فقرزدایی در سیره عملی خود، برای درمان این پدیده شوم، راه های روشنی را نشان داده اند. آن بزرگواران با بهره گیری از شیوه های گوناگون مانند: انفاق، قرض الحسنه، کار و تلاش و... وارد صحنه می شدند و با کمک به مستمندان جامعه، مبارزه عملی خویش را برای فقرزدایی در پیش می گرفتند. بدین گونه به پیروان خود می آموختند که تنها با سخن گفتن و دادن طرح و برنامه صِرف نمی توان برای نابودی فقر قیام کرد، بلکه در عمل باید گره این کار را گشود.

ص:104

با مطالعه تاریخ زندگی پرفروغ پیشوایان معصوم علیهم السلام به نمونه های فراوانی در این باره می توان دست یافت که بیان همه آن ها، خود، وقت مناسب و کتاب های مستقلی را می طلبد. بنابراین، آن چه در این جا مطرح می شود، تنهاگوشه ای از آن است که اینک پی می گیریم.

1. انفاق و یاری رسانی به فقیران

1. انفاق و یاری رسانی به فقیران

یکی از رفتارهای عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر، انفاق و یاری رساندن به مستمندان جامعه بوده است.

امام حسن علیه السلام می فرماید: «وقتی بدن پدرم را غسل می دادیم، یاران حضرت در سجده گاه و پشت حضرت، آثاری را دیدند. به من گفتند: اثر سجده معلوم است، ولی آن چه در پشت آقا دیده می شود، مربوط به چیست؟

در این حال، محمّد حنفیه گفت: اگر پدرم زنده بود، چیزی نمی گفتم، ولی اکنون که از دنیا رفته است، شرح می دهم. پدرم هر روز یک یا چند نفر مستمند را غذا می داد و شب ها پس از جدا کردن سهم خانواده خود، باقی مانده را در انبانی می گذاشت. آن گاه پس از به خواب رفتن مردم، انبان را به دوش می گرفت و در کوچه های مدینه راه می افتاد تا مواد خوراکی را میان مستمندان آبرودار تقسیم کند. آنان، حضرت را نمی شناختند و کسی جز من از این کار آگاه نبود؛ چون پدرم، دوست می داشت (برای رضای خدا) پنهانی و با دست خود صدقه بدهد».(1)


1- «عن الحسن بن علی علیه السلام أنَّهُ لمّا غَسَل أباهُ علیّا علیه السلام نَظَرُوا إِلَی مَوَاضِعَ الْمَسَاجِدِ مِنْ رُکْبَتَیْهِ وَ ظَاهرِ قَدَمَیْهِ کَأنَّها مُبَارَکُ البَعیرِ، وَ نَظَروا إِلَی عاتِقِهِ وَ فِیهِ مثْلٌ ذَلِکَ، فَقَالُوا لأِبی مُحَمَّد: یَا ابن رَسُول اللّه صلی الله علیه و آله : قَدْ عَرفْنَا أنَّ هَذَا إدْمانٌ مِنْ السُّجُودِ فَمَا هَذَا الَّذِی نَرَی عَلَی عَاتِقِهِ؟ فَقَالَ: أما لَوْلاَ أَنَّهُ مَاتَ مَا حَدَّثْتُکُمْ عَنْهُ کَانَ لاَ یَمُرُّ بِهِ یَوْمٌ إِلاّ أشْبعَ فِیهِ مِسْکِینَا فَصَاعِدَا، مَا أَمْکَنُه، وَ اِذْ کَانَ اللَّیْلُ نَظَرَ إِلَی مَا فَضَلَ عَنْ قُوتِ عِیَالِهِ فَجَعَلَهُ فِی جِرابٍ، فَإِذا هَدَأ النّاسُ وَضَعَهُ عَلَی عَاتِفِه وَ تَخَلَّلَ الْمَدِینَة، وَقَصَدَ قوْما لاَیَسئلُون النَّاس إلْحَافَا، وَ فَفرَّقَهُ فِیهِم مِنْ حِیْثُ لاَیَعْلَمونَ مَنْ هُوَ، و لاَ یَعلم بذلکَ أحدٌ مِنْ أهله غیری، فَإِنِّی کُنْتُ اِطَّلَعْتُ ذلِکَ مِنْهُ یَرْجُو بِذلکَ فَضْلَ إعطَاءِ الصَّدَقَة بِیَدِهِ، وَ دَفْعِها سِرّا...». مستدرک الوسائل، ج 7، صص 183 و 184، باب 11، ح 8.

ص:105

در روایت دیگر می خوانیم: «امام سجاد علیه السلام شب ها پس از تاریک شدن هوا و به خواب رفتن مردم، از جا برمی خاست و هر چه غذا در خانه بود، جمع می کرد. آن گاه آن را در ظرفی از پوست (انبان) قرار می داد و در حالی که صورت خود را پوشانیده بود، آن را بر دوش می گرفت و میان فقیران تقسیم می کرد. فقیران همیشه منتظر آن حضرت بودند و وقتی ایشان را می دیدند، به یکدیگر بشارت می دادند که صاحب انبان آمد».(1)

هشام بن سالم _ یکی از یاران امام صادق علیه السلام _ می گوید: «پس از فرا رسیدن شب و تاریک شدن هوا، امام صادق علیه السلام همیانی را که نان، گوشت و مبلغی درهم در آن بود، بر دوش می کشید و برای نیازمندان مدینه می برد تا میان آنان تقسیم کند. پس از شهادت حضرت، مستمندان دریافتند کسی که آنان را مورد لطف قرار می داد، حضرت صادق علیه السلام بوده است».(2)

معلی بن خنیس می گوید: «در یک شب بارانی همراه حضرت صادق علیه السلام به محله سایبان بنی ساعده رفتیم، در حالی که انبانی پر از نان بر دوش داشت. به


1- «أَنَّ عَلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام کَانَ اِذَا جَنَّ اللَّیلُ وَ هَدَأتِ الْعُیُونُ قَامَ اِلَی مَنْزِلِهِ فَجَمَعَ مَا یَبْقی فیهِ مِنْ قُوتِ أَهْلِهِ وَ جَعَلَهُ فِی جِرَاب وَ رَمی بِهِ عَلَی عَاتِقِهِ وَ خَرَجَ إلِیَ دُورِ الْفُقَرَاءِ وَ هُوَ مُتَلَّثِمٌ وَ یُفَرِّقُ عَلَیْهِمْ وَ کَثِیرا مَا کَانُوا قِیاما عَلَی أبْوَابِهِمْ یَنْتَظِرُونَهُ فَاِذا رَأَوْهُ تَبَاشَرُوا بِهِ وَ قَالُوا: جَاءَ صَاحِبُ الْجِرَابِ». مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی بن شهرآشوب، قم، الطبعة العلمیة، ج 4، ص 153.
2- «کَانَ أَبُو عبداللّه علیه السلام إِذَا اعْتَّمَ وَ ذَهَبَ مِنَ الْلَّیْلِ شَطْرُهُ أَخَذَ جِرابا فِیه خُبْزٌ وَ لَحْمٌ وَ الْدَّراهِمُ فَحَمَلَهُ عَلی عُنُقِهِ ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إِلَی أَهْلِ الْحَاجَة مِنَ أَهلِ الْمَدِینَةِ فَقَسَّمَهُ فِیهِمْ وَ لاَ یَعْرِفُونَهُ فَلَمَّا مَضَی أبُو عَبْدِاللّه علیه السلام فَقَدُوا فَعَلِمُوا أَنَّهُ کَانَ أبَا عَبْدِ اللّه علیه السلام ». الفروع من الکافی، ج 4، ص 8، باب صدقة اللیل، ح 1.

ص:106

گروهی از مردم رسیدیم که همگی در خواب بودند. حضرت صادق علیه السلام در کنار بستر آنان یک یا دو قرص نان نهاد تا به آخر جمعیت رسید».(1)

2. پرداخت قرض الحسنه

2. پرداخت قرض الحسنه

گفته اند: «اسامة بن زید که از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، بیمار و بستری شد و چون بدهی بسیار داشت، ناراحت و غمگین بود. امام حسین علیه السلام به عیادت او آمد و پس از احوال پرسی فرمود: ای برادرم! برای چه غمگین هستی؟ اسامه گفت: به خاطر قرض هایی است که مجموع آن ها به شصت هزار درهم می رسد. امام حسین فرمود: ناراحت نباش، قرض هایت بر عهده من.

اسامه گفت: ترس آن دارم که پیش از ادای قرض بمیرم. امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمود: نترس، پیش از مرگت، حتما آن را ادا می کنم. امام علیه السلام به وعده خود وفا کرد و پیش از مرگ او، قرض هایش را پرداخت».(2)

هم چنین نقل شده است: «محّمد بن اسامه، بیمار شد و در بستر مرگ افتاد. امام سجاد علیه السلام به عیادت او رفت و گروهی دیگر نیز در آن جا حاضر بودند. محمد بن اسامه به حاضران گفت: مبلغی مقروض هستم. از شما می خواهم آن را ادا کنید. امام سجاد علیه السلام فرمود: من یک سوم آن را ادا می کنم. با این حال، هیچ یک از حاضران به او پاسخ مثبتی ندادند. در این هنگام، امام سجاد علیه السلام همه قرض های او را بر عهده گرفت و سپس فرمود: من از این رو در آغاز، همه دیون محمد بن اسامه را بر عهده نگرفتم تا بنی هاشم نگویند فلانی از ما


1- «أَنَّهُ علیه السلام آتی ظِلَّةَ بَنِی ساعِدَةَ فِی لَیْلَةٍ قَدْ رَشَتِ الْسَّمَاءُ وَ مَعَهُ جِرابٌ، فَاِذا نَحْنُ بِقَوْمٍ نِیامٍ، فَجَعَلَ یَدُسُّ الرَّغیفَ وَ الرَّغیفینِ حَتَّی أَتی عَلی آخِرِهِ»، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 75.
2- بحارالانوار، ج 44، ص 189، باب 26، ح 2.

ص:107

پیشی گرفت وگرنه در همان آغاز، همه آن را می پذیرفتم».(1)

شخصی به نام محمد بن عبداللّه بکری می گوید: «بسیار بدهی داشتم. هنگامی که وارد مدینه شدم، سنگینی بدهی مرا درمانده کرده بود. با خود گفتم اگر به محضر امام کاظم علیه السلام بروم، شادمان خواهم شد. از این رو، به محضرش رفتم و وضع خود را برایش شرح دادم. به خانه اش رفت و بی درنگ بیرون آمد و به غلامش فرمود: از این جا برو. او نیز رفت. آن گاه دستش را به سوی من دراز کرد و کیسه ای سیصد دیناری به من داد. سپس برخاست و رفت. من نیز با آن پول، بدهی هایم را پرداختم و زندگی ام را اداره کردم».(2)

گفته اند: «فقیری از انصار برای درخواست کمک نزد امام حسین علیه السلام آمد. امام علیه السلام پیش از آن که او سخن بگوید، فرمود: ای برادر انصاری! چهره خود را از ذلت خواهش حفظ کن و درخواستت را در برگه ای بنویس. من به خواست خدا آن چه را مایه شادمانی تو است، به تو خواهم داد.

او در کاغذی نوشت: فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار می کند که آن را بپردازم. با او گفت وگو کن تا هنگام دارا شدن، به من مهلت دهد.

امام حسین علیه السلام آن کاغذ را خواند. سپس به خانه خود رفت و کیسه ای آورد که در آن هزار دینار بود. آن را به او داد و فرمود: پانصد دینار از این را به طلبکارت بده، باقی مانده آن را در دیگر نیازمندی هایت مصرف کن. هیچ گاه حاجت خود را جز نزد سه شخص بازگو نکن: دین دار، جوان مرد و


1- الروضة من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، برگردان: محمد باقر کمره ای، تهران، مکتبة الاسلامیة طهران، 1397 ه . ق، چ 2، ج 2، ص 258، ح 514.
2- اعیان الشیعه، سید حسن الأمین، بیروت، دارالتعارف، 1418، ه . ق، ج 2، ص 536، سیرة الکاظم علیه السلام ، مناقبه و فضائله.

ص:108

پاک سرشت. دین دار، به خاطر دینش آبروی تو را حفظ می کند و جوان مرد بهخاطر جوان مردیش، حیا می کند که تو را ناامید سازد. هم چنین شرافت انسان پاک سرشت، مانع می شود که تو را دست خالی رد کند و می داند که تو دوست نداری آبرویت بریزد».(1)

3. کار و تلاش

3. کار و تلاش

یکی از سیره های عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر این بود که با کار کردن، مردم را به صورت عملی به مبارزه با فقر تشویق می کردند. در این باره نمونه های فراوانی نقل شده است که در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

امام صادق علیه السلام می فرماید:

کَانَ أمیرالمؤمنین علیه السلام یَضْرِبُ بِالمَرِّ وَ یَسْتَخْرِجُ الأَرضین... وَ إنّ أَمِیرَالْمؤمِنین علیه السلام أعْتَقَ ألْفَ مَمْلُوکٍ مِن مَالِهِ وَ کَدِّ یَدِهِ.(2)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیل می زد و شخم می کرد (و آب از زمین بیرون می آورد)... امیرالمؤمنین علی علیه السلام از مال و دسترنج خود هزار برده آزاد کرد.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

کَانَ أَمِیرالْمؤمِنِین علیه السلام یَحتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ، وَ کَانَت فَاطِمَةُ تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ.(3)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام هیزم جمع می کرد، از چاه آب می کشید و به جاروب کردن خانه می پرداخت. فاطمه علیهاالسلام نیز با دستاس، گندم را آرد می کرد، سپس آن را خمیر می کرد و نان می پخت.


1- تحف العقول عن آل الرسول، مترجم، ص 281، ح 12.
2- الفروع من الکافی، ج 5، کتاب المعیشة، باب 4، ح 2.
3- وسائل الشیعه، ج 12، ص 24، کتاب التجارة، باب 9، ح 10.

ص:109

عبدالاعلی آل سام می گوید: «در یک روز گرم تابستانی، در یکی از کوچه های مدینه، با امام صادق علیه السلام رو به رو شدم و عرض کردم: فدایت شوم! با مقامی که نزد خدای بزرگ و با خویشاوندیی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داری، چرا در چنین روز گرمی این گونه خود را آزار می دهی (و برای خود تلاش می کنی)؟ فرمود: ای عبدالاعلی! در طلب روزی از خانه بیرون آمده ام تا با این کار، از امثال تو بی نیاز باشم».(1)

ابو عمرو شیبانی می گوید: «امام صادق علیه السلام را دیدم که بیلی در دست و پوششی درشت بر تن داشت و در باغچه ای که متعلّق به خودش بود، کار می کرد و عرق می ریخت. عرض کردم: فدایت شوم! بیل را به من بده تا به جای تو کار کنم. فرمود: من چنان دوست دارم که شخص، در گرمای آزار دهنده آفتاب، برای به دست آوردن نیازهای زندگی کار کند و رنج بیند».(2)

علی بن ابی حمزه، از پدرش نقل می کند که گفت: «ابوالحسن (امام موسی کاظم علیه السلام ) را دیدم که در زمینی متعلّق به خودش کار می کرد، و پاهای او خیس عرق شده بود. عرض کردم: فدایت شوم! کارگرانت کجایند؟ فرمود: ای علی! کسانی با دست خود در زمین خویش کار کردند که از من و پدرم بهتر بودند. گفتم: کدام کسان؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام و همهپدرانم که


1- «اِسْتَقْبَلْتُ أبا عبدِ اللّه علیه السلام فِی بعضِ طُرُقِ المَدِینَة، فِی یَوْمٍ صائفٍ شدیدِ الحرِّ، فقلتُ: جُعِلْتُ فِدَاک! حَالُکَ عِنْدَ اللّه ِ عَزَّوَجَلّ و قرابَتُکَ مِنْ رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ، وَ أَنْتَ تُجْهِدُ نَفْسَکَ لِنَفْسِک _ خ ل فی مثلِ هذا الیَوْم؟ فَقَالَ: یا عَبْدَالأعلی! خَرَجْتُ فی طَلَبِ الرّزق، لأِسْتَغْنِیَ بِهِ عَنْ مِثْلِکَ». وسائل الشیعه، ج 12، ص 10، کتاب التجارة، باب 4، ح 2.
2- «رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِاللّه علیه السلام وَ بِیَدِهِ مِسْحَاةٌ، وَ عَلَیْهِ إزارٌ غَلِیْظٌ، یَعْمَلُ فِی حائطٍ لَهُ، وَ الْعَرَقُ یَتَصَابُّ عَن ظَهْرِه، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک! أعْطِنِی أکْفِک. فَقَالَ لِی: إِنّی أُحِبُّ أَنْ یَتَأَذَّی الرَّجُلُ بحَرِّالْشَّمْسِ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَة». الفروع من الکافی، ج 5، ص 76، باب ما یجب من الاقتداء بالائمة علیهم السلام فی التعرض الرزق، ح 13.

ص:110

با دست خود کار می کردند. با دست خود کار کردن، کار پیامبران و رسولان و اوصیا و صالحان است».(1)

آن چه آمد، نمونه هایی از سیره عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر بود که اهمیت مبارزه با فقر و رفع نیاز مستمندان جامعه را در بینش آنان نشان می دهد. آن بزرگواران با کار و کوشش و یاری رسانی به فقیران نمی گذاشتند بینوایان از سختی فقر و تهی دستی _ که سبب دور شدن آنان از دین و معنویت و سقوط شخصیت و کرامت انسانی آنان می شد _ بیش از اندازه رنج ببرند. آنان تا آن جا که می توانستند، با شیوه های گوناگون بر ضد بلای بزرگ فقر به مبارزه برمی خاستند و در تاریکی شب های سرد و بارانی به یاری محرومان شتافتند.


1- «رَأَیْتُ أبا الحسن علیه السلام یَعْمَلُ فِی أرْضٍ لَهُ، قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَماهُ فِی الْعَرَقِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک، أیْنَ الرِّجال؟ فَقَال: یا عَلِیّ! قَدْ عَمِلَ بِالیَدِ مَن هُو خیرٌ منّی فی أرْضِهِ وَ مِن أبی. فقُلتُ له: وَ من هُو؟ فَقَال: رسُول اللّه صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام وَ آبائی علیهم السلام کُلُّهُم، کانُوا قَد عَمِلُوا بِأَیْدِیْهِمْ، وَ هُوَ مِنْ عَملِ النَّبِیِّیِنَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الأَوْصِیَاءِ وَ الصّالِحِین». الفروع من الکافی، ج 5، صص 75، 76، ح 10.

ص:111

فصل دوم: سیره علمی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

اشاره

فصل دوم: سیره علمی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر

منظور از سیره علمی معصومین علیهم السلام ، رهنمودها و راه کارهای روشنی است که آن بزرگواران برای درمان بلای خانمان سوز فقر نشان داده و آن ها را در قالب وظایف فردی، اجتماعی و حکومتی بیان کرده اند.

وظایف فردی در مبارزه با فقر

اشاره

وظایف فردی در مبارزه با فقر

در این محور به مبارزه فردی با فقر می پردازیم. در این گونه مبارزه، شخص می تواند با تلاش و نگاهی دقیق، بسترهای لازم برای مبارزه با فقر را ایجاد کند. این کار، نخستین گام در این راه و اساسی ترین راه کار مبارزه با فقر است.

برای توضیح بیشتر، این محور را در دو موضوع معنوی و غیرمعنوی مورد بررسی قرار می دهیم.

الف _ راه های معنوی
1. دانش اندوزی

چنان که می دانیم جهل، پایه همه بدبختی ها، و دانش، مایه خوشبختی، فضیلت، پیشرفت و عزت و عظمت انسان است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ص:112

الْعِلْمُ رَأسُ الْخَیْرِ کُلِّهِ، الجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ.(1)

دانش سرچشمه همه خوبی ها و نادانی سرچشمه همه بدی هاست.

امروزه هر کاری نیازمند بهره گیری از دانش است. هرگونه پیشرفت در صنعت، کشاورزی، دامداری، تجارت و... به فراگیری راهبردهای علمی و برنامه ریزی دقیق و سنجیده بر اساس نیازهای جامعه بستگی دارد. اسلام نیز برای دانش، جایگاه ویژه ای قایل است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام دراین باره می فرماید:

أَشْرَفُ الاَشْیَاءِ، العلمُ وَ الّلهُ تعالی عَالِمٌ یُحِبُّ کلَّ عالِمٍ.(2)

دانش اشرف همه چیز است. خداوند متعال، عالم است و هر دانشمندی را دوست دارد.

ایشان درباره اهمیت دانش اندوزی می فرماید:

قِیمَة کُلِّ امْرِی ءٍ مَا یُحْسِنُهُ.(3)

ارزش هر انسانی به مقدار دانایی و تخصص اوست.

آن حضرت، دانش را یاور نیازمندان و مستمندان می داند و می فرماید:

تُعَلِّمُوا الْعِلْمَ ،فَاِنَّهُ زَیْنٌ لِلْغَنِیّ وَ عَوْنٌ لِلْفَقِیرِ.(4)

دانش بیاموزید که دانش، زیور توانگران و یاور نیازمندان و تهی دستان است.

منظور ما در این جا دانشی است که یاور و کمک کار نیازمندان بوده و از راهنمایی خرد بهره مند باشد. منظور کلی از علم، دانش کاربردی است؛ زیرادانش نظری صرف و غیر کاربردی به تنهایی در امور معاش کارساز نیست.


1- بحارالانوار، ج 74، ص 177، باب 7، جمع من مفردات کلمات الرسول، ح 9.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20 ،ص 288، ح 298.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، حکمت 81.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20 ،ص 310، ح 553.

ص:113

ایشان در جای دیگر فرموده است:

لاَ غنی مِثْلُ الْعَقلِ، وَ لاَ فَقْرَ أَشدُّ مِنَ الجَهلِ.(1)

هیچ ثروتی چون خردمندی و هیچ فقری سخت تر از نادانی نیست.

انسان به وسیله دانش می تواند فقر و تهی دستی را از خود و جامعه دور سازد، ولی نادانی، مایه عقب ماندگی و فساد جامعه است. اگر علم با عمل همراه باشد، راه و رسم تجارت، صنعت و کشاورزی و دامداری و... را به فقیر می آموزد. آن گاه او می داند که چگونه تولید، سرمایه گذاری و برنامه ریزی کند و می آموزد که چگونه می توان به کمک این امور، فقر و تهی دستی را از بین برد. بنابراین، برخورداری از پشتوانه علمی در تولید و سرمایه گذاری بسیار کارساز است.

2. بردباری

فقیر بردبار در جامعه عنصر مثبتی به شمار می آید؛ زیرا وی با بردباری می تواند جهت زندگی خود را از تنگ دستی به بی نیازی تغییر دهد. انسان صبور بر اعصابش مسلّط تر است و با اندیشه صحیح می تواند در زندگی چاره اندیشی کند و خود را از فلاکت و نداری، رهایی بخشد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام دراین باره می فرماید:

اِحْتِمالُ الْفَقْرِ اَحْسَنُ مِن اِحتمالِ الذِّلّ لاَنَّ الصَبْرَ عَلَی الْفَقیرِ قَناعَةٌ وَ الْصَّبْرُ عَلی الذِّلَ ضراعَةٌ.(2)

کشیدن بار فقر بهتر از تن دادن به خواری است؛ زیرا صبر بر تهی دستی، قناعت است و صبر بر خواری، خواری است.

هم چنین ایشان فرموده است:


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 219، ح 7.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 294، ح 364.

ص:114

عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ وَ الاِحْتِمَالِ فَمَنْ لَزِمَهَا هَانَتْ عَلَیْهَ.(1)

بر تو باد صبر و شکیبایی؛ زیرا هر کس صبر و بردباری را برگزید و به آن پای بند شد، گرفتاری ها و بلاها بر وی آسان می شود.

عَلَیکَ بِالصَّبْرِ فِی الضَّیْقِ وَ الْبَلاءِ.(2)

بر تو باد صبر و بردباری در حال تنگی و گرفتاری.

الصَّبْرُ عَلَی الْفَقْرِ مَعَ الْعِزِّ أَجْمَلُ مِنَ الْغنی مَعَ الذُّلِّ.(3)

صبر به فقر و نداری در حال عزت از توانگری با خواری، زیباتر است.

آن حضرت در جمله ای کوتاه، ولی بسیار پرمعنا می فرماید:

لا یَکُن فَقْرُکَ کُفْرا.(4)

تنگدستی، تو را به کفر نکشاند.

محمد بن عجلان می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی از فقر و نداری به او شکایت کرد. حضرت در پاسخ فرمود:

اِصْبِرْ فَاِنَّ اللّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ فَرَجا... .(5)

صبر کن که خدا به زودی برایت گشایشی دهد.

امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری می فرماید:

لاَ یَصْلُحُ الْمُؤمِنُ إِلاَّ عَلَی ثَلاثِ خِصَالٍ: التَفَقُّهِ فِی الدِّینِ، وَ حُسْنِ


1- غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، فصل 49، ح 39.
2- غرر الحکم و دررالکلم، ج 2، فصل 4، ح 13.
3- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، فصل 1، ح 2044.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 296، ح 388.
5- اصول کافی، ج 3، ح 2335.

ص:115

التَّقْدِیرِ فِی الْمَعیشَةِ وَ الصَّبْرِ عَلَی النَّائِبَةِ.(1)

صلاح کار مؤمن تنها در سه خصلت است: فرا گرفتن دین، اندازه گیری درست در زندگی و صبر بر مشکلات.

از این روایت ها برمی آید که انسان با صبر و تحمل فشار فقر و مشکلات زندگی و با اندیشه درست می تواند به راه کارهای مناسبی برای برطرف کردن مشکل فقر دست یابد، ولی اگر انسان توانایی تحمل فشارهای زندگی را نداشته باشد، ممکن است فقر، او را تا مرز کفر پیش برد.

3. قناعت و صرفه جویی

به یقین، اگر انسان به آن مقدار از خوراک، پوشاک و لوازم زندگی که در دسترس اوست، قناعت نورزد و در استفاده از آن ها صرفه جویی نکند، به فقر و تنگ دستی دچار خواهد شد. بنابراین، قناعت در زدودن فقر بسیار اهمیت دارد و براساس بعضی روایات، رعایت قناعت به عنوان گنجی بی پایان و رعایت نکردن قناعت، فقری بی پایان قلمداد شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اهمیت قناعت می فرماید:

ثَلاَثٌ مُنَجِّیَاتٌ فَذَکَرَ الْثَّالِثَ اَلْقَصْدُ فِی الْغنی وَ الْفَقْر.(2)

سه چیز انسان را از هلاکت نجات می دهد که سومین آن، قناعت در حال نیازمندی و بی نیازی است.

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز می فرماید:

مجاوزَتُکَ ما یَکْفیکَ فقرٌ لا منتهَی لَهُ.(3)

از اندازه و مقدار نیاز گذشتن، فقری بی پایان است.


1- تحف العقول عن آل الرسول، ح 14.
2- الفروع من الکافی، ج 4، ص 53، باب فضل القصد، ح 5.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 288، ح293.

ص:116

طمع ورزی، احساس نیاز کاذب در انسان می آفریند و چون وی نمی تواند به این احساس، پاسخ مثبت دهد، به فقر دچار می شود.

اَلْقَنَاعَةُ کنزٌ لا یَنْفَدُ.(1)

قناعت گنجی پایان ناپذیر است.

مَنْ قَنَعَ بِمَا رَزَقَهُ اللّه ُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَی النَّاسِ.(2)

هر کس به آن چه خدا روزیش کرده است، قناعت ورزد، غنی ترین مردم است.

اَلْقَنَاعَةُ رَأسُ الْغِنی.(3)

قناعت، ریشه و اساس توانگری و بی نیازی است.

اَلْقَنَاعَةُ أَهْنَأُ عَیْشَةٍ.(4)

قناعت، گواراترین زندگی است.

کَفَی بِالقَنَاعَةِ مُلْکا وَ بِحُسْنِ الْخُلْقِ نَعِیما.(5)

قناعت برای دولتمندی و خوش خلقی برای فراوانی نعمت، کافی است.

امام علی علیه السلام در تفسیر این آیه «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً؛ به او زندگی پاکیزه خواهیم بخشید»(6) فرمود:

زندگی پاکیزه با قناعت میسر است.

ایشان درباره صرفه جویی می فرماید:


1- نهج البلاغه دشتی، کلمات قصار 475.
2- بحار الانوار، ج 77، ص 45، باب 3، ح2.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 37، فصل 1، ح 1148.
4- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 37، فصل 1، ح 976.
5- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 229.
6- نحل، 97.

ص:117

التَقْدیرُ نصفُ الْعَیش... فَمَنْ قَدَّرَ رَزَقَهُ اللّه وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَّمَهُ اللّه.(1)

اندازه گیری (در مخارج) نصف زندگی است. پس هر کس، حّد و اندازه را رعایت کند، خدا روزی اش می دهد و هر که اسراف کند، خدا او را محروم می سازد.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ لَمْ یَتَهَنَّأْ بِالْعَیْشِ: الصِّحَّةُ، وَ الأْمْنُ، وَ الْغِنی، وَ الْقَناعَةُ، وَ الاَْنیسُ المُوافِقُ.(2)

پنج چیز است که هر کس نداشته باشد، زندگی گوارایی نخواهد داشت: تندرستی، امنیّت، بی نیازی، قناعت و مونسی همدل.

بنابراین، قناعت، گنج بی پایانی است که بی نیازی از دیگران، توان مندی در ملک و دارایی، زندگی گوارا و خوشی را به همراه دارد.

4. هم نشینی با نیازمندان و برآوردن نیاز آنان

مؤمنان ثروت مند وظیفه دارند نیاز فقیران و تهی دستان را برطرف سازند و این فرهنگ دینی و الهی را گسترش دهند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایاتی، با بیان ثواب هم نشینی با بینوایان، اصحاب و امت خویش را به این امر خدا پسندانه، تشویق کرده است چنان که می فرماید:

... الْقُربَةُ إلی اللّهِ حُبُّ المَساکین وَ الدُّنُوُّ مِنْهُمْ... .(3)

دوست داشتن بینوایان و نزدیک شدن به آنان وسیله نزدیکی به خداوند است.


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 247، ح 137.
2- سفینة البحار، شیخ عباس قمی، قم، دار الأسوة، 1416 ه . ق، چ 2، ج 7، ص 374، باب القاف بعده النون.
3- بحارالانوار، ج 63، ص 331، باب 5، ح7.

ص:118

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

طُوبی لِمَنْ ...خَالَطَ أهْلَ الذِّلَّةِ وَ الْمَسْکَنَةِ... .(1)

خوشا به حال کسی که با بیچارگان و مسکینان هم نشینی دارد.

هم چنین می فرماید:

...أَحِبَّ المَساکینَ وَ أَکْثِرْ مُجَالَسَتَهُمْ... .(2)

بینوایان را دوست بدار و با ایشان بسیار هم نشینی کن.

امامان معصوم علیهم السلام نیز بر هم نشینی با فقیران و رفع نیازهای آنان، تأکید فراوانی داشته اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

اِرْحَمِ الفقراءَ لِقِلَّةِ صَبْرِهِم.(3)

با فقیران به خاطر کم صبری شان، مهربانی کن.

ایشان در وصیت معروف و تاریخی خود فرموده است:

... اللّه! اللّه! فی الْفُقراءِ وَ الْمَسَاکینِ، فَشَارِکُوهُمْ فی مَعایشِکُمْ.(4)

خدا! خدا! درباره فقیران و مستمندان. آنان را در مخارج زندگی با خود شریک سازید.

از ایشان روایت شده است:

اَلْقِ الناسَ عِنْدَ حَاجَتِهم إِلَیْکَ بِالْبشر وَ التَّواضُع، فاِنْ نابَتک نائبة


1- أعلام الدین، حسن بن أبی الحسن دیلمی، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، 1408 ه . ق، ص 331، ح 1.
2- ارشاد القلوب، حسن بن أبی الحسن دیلمی، دو جلد در یک جلد، قم، دار الشریف الرضی للنشر، 1415 ه . ق، ج 1، ص 140، باب 44.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 325 ،ح 729.
4- تحف العقول عن آل الرسول، ص 216.

ص:119

و حالَتْ بک حالٌ لَقِیتَهم وَ قَدْ أمِنْتَ ذِلَّةَ التَّنصُّل إلیهم و التواضع.(1)

هنگام نیاز مردم، با آنان به خوش رویی و فروتنی برخورد کن. پس اگر گرفتار مصیبتی شوی و حالت دگرگون شود و با آنان برخورد کنی، از خواری و فروتنی در امان خواهی بود.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

رَحْمَةُ الضُّعَفَاءِ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ.(2)

ترحّم بر ضعیفان مایه نزول رحمت است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه 142 نهج البلاغه فرموده است:

...فَمَنْ آتَاهُ اللّهُ مَالاً فَلْیَصِلْ بِهِ الْقَرابَةَ، وَلْیُحْسِنْ مِنْهُ الضِیَافَةَ، وَلْیَفُکَّ بِهِ الاَْسِیرَ وَ الْعَانِیَ، وَلْیُعْطِ مِنْهُ الْفَقِیرَ وَ الغَارِمَ، وَلْیَصْبِرْ نَفْسَهُ عَلَی الْحُقُوقِ وَ النَّوائِبِ، ابْتِغَاءَ الثَّوَابِ، فَاِنَّ فَوْزا بِهذِهِ الْخِصَالِ شَرَفُ مَکَارِمِ الدُّنْیَا، وَ دَرْکُ فَضَائِلِ الآخِرَةِ اِنْ شَاءَ اللّهُ.

پس هر کسی که خدا به او مالی داده است، وظیفه دارد به نزدیکان خود بپردازد و مهمان نوازی کند و اسیر را آزاد کند و زجر دیده را با آن مالنوازش دهد و از آن مال به مستمند ببخشد و وام وامداران را بپردازد و برای به دست آوردن شایستگی دریافت پاداش، خود را برای ادای حقوق و مقاومت در برابر مصیبت های بزرگ دنیا، به صبر و شکیبایی وادار کند؛ زیرا موفقیت در رسیدن به این خصلت ها، شرف کرامت های دنیا است و مایه دریافت فضایل سرای ابدی _ اگر خدا بخواهد _.

امام سجاد علیه السلام در اهمیت هم نشینی با فقیران می فرماید:

اَلّلهُمَّ حَبِّبْ إِلیَّ صُحْبَةَ الْفُقراءِ... .(3)


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 336، ح 856.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 422، فصل 36، ح 32.
3- صحیفه سجادیه، دعای 30.

ص:120

خدایا هم نشینی با فقیران را محبوب من قرار ده.

امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:

مَا شیعَتُنَا إلاَّ مَن اتَّقی اللّه وَ أَطاعَهُ، وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ إِلاّ بِالتَّواضُعِ... و تَعَهُّدِ الْجِیْرانِ، مِنَ الفُقَراءِ وَ ذَوی الْمَسْکَنَةِ، وَ الْغَارمینَ، وَ الاَْیْتامِ... .(1)

در شمار شیعیان ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و از خدا پیروی کند. شیعیان جز به فروتنی... و رسیدگی به همسایگان فقیر و تهی دست و وامداران و یتیمان شناخته نمی شوند.

امام صادق علیه السلام در نامه ای خطاب به شیعیان چنین می فرماید:

بر شما باد دوستی مسلمانان فقیر و تهی دست. هر کس آنان را کوچک شمارد و بر آن ها تکبّر کند، از دین خدا منحرف گشته است و خدا او را تحقیر می کند و دشمن می دارد. پدر ما رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پروردگارم به من فرمان داد با مسلمانان فقیر دوستی کنم. بدانید هر کس یکی از مسلمانان راتحقیر کند، خداوند چنان بر او بیزاری و تحقیر خویش را فرو می بارد که همه مردمان سخت از او بیزار می شوند. بنابراین، درباره رعایت حق برادران مسلمان تهی دست، از خدا بترسید و بدانید که حق آنان بر شما آن است که دوستشان بدارید؛ زیرا خداوند متعال، پیامبرش را به دوستی آنان فرمان داده است. پس هر کس، کسانی را که خدا به دوست داشتن آنان دستور است، دوست نداشته باشد، نسبت به خدا و پیامبر خدا نافرمانی کرده است و هر کس چنین کند و بر این حال بمیرد هم چون گمراهان از دنیا رفته است.(2)


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 338، ح 28.
2- «...وَ عَلَیکُمْ بِحُبِّ الْمَساکینِ الْمُسْلِمینَ، فَاِنَّ مَنْ حَقَّرَهُمْ وَ تَکَبَّرَ عَلَیْهِمْ، فَقَدْ زَلَّ عَنْ دینِ اللّهِ، وَ اللّه ُ لَهُ حَافِرٌ مَاقِتٌ. وَ قَدْ قَالَ أبُونا رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «أَمرَنی رَبِّی بِحُبِّ الْمَساکینِ الْمُسلمینَ مِنْهُمْ». وَ اعْلَموا أنَّ مَنْ حَقَّرَ أحَدا مِنَ الْمُسْلِمینَ، أَلْقی اللّهُ عَلَیْهِ المَقْتَ مِنْهُ وَ الْمَحْقَرَةَ حَتَّی یَمْقُتُهُ النَّاسُ أَشَدَّ مَقْتاً، فَاتَّقُوا اللّهَ فی إِخْوانِکُمْ الْمُسلِمینَ الْمَساکینِ، فَاِنَّ لَهُمْ عَلَیْکُمْ حَقّا أنْ تُحِبُّوهُمْ؛ فَاِنَّ اللّهَ أَمَرَ رَسوُلَهُ صلی الله علیه و آله بِحُبِّهِمْ فَمَنْ لَمْ یُحِبَّ مَنْ أَمَرَ اللّهُ بحُبِّهِ فَقَدْ عَصَی اللّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ مَنْ عَصَی اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَاتَ عَلیَ ذَلکَ مَاتَ مِنَ الغاوین». الفروع من الکافی، ج 8، ص 8، ح 1.

ص:121

مهم ترین نتیجه ای که از هم نشینی با تهی دستان می توان به دست آورد، دو چیز است:

1. تمرین تواضع و تقویت احساس بشری در انسان و نفوذ آن در جان آدمی.

2. آگاهی از وضعیت مستضعفان و به کار بستن اقدامی شایسته برای پیش گیری از کمبودها و رفع نیازمندی های آنان.

دوری جستن از فقیران سبب می شود آدمی از سختی ها، رنج ها، بدبختی ها، بیماری ها، درد و گرسنگی، کمبودها و دیگر نیازهای آنان بی خبر بماند و همین بی خبری ممکن است به پیدایش فاجعه ای انسانی و مفاسد اجتماعی بیانجامد. به همین دلیل، آموزه های دینی، بر هم نشینی با فقیران وسرزدن به آنان و مراقبت حال آنان تأکید می کند تا مردم از احوال آنان آگاه گردند. بدین گونه است که می توانند به رفع نیازهای آنان برخیزند و با شریک کردن آنان در معیشت خود، آن چه را نیاز دارند، برآورده سازند.

5. درست کاری و امانت داری

درست کاری و امانت داری، اعتماد متقابل را در جامعه ریشه دار می سازد و از ارزش اقتصادی نیز برخوردار است. انسان امانت دار در جامعه، جایگاه رفیعی دارد و مردم در کارهای خود با او مشورت می کنند و از مشارکت او بهره مند شوند.

نهادینه شدن این دو ویژگی در جامعه، حقوق مردم را از گزند دزدی، چپاول و دست درازی پاسداری می کند. در مقابل، خیانت، فساد مالی و

ص:122

اختلاس که نشان دهنده بی تعهدی شخص در برابر جامعه است، نابسامانی اقتصادی و فقر و تهی دستی را در پی دارد. به همین دلیل رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

الأَمَانَةُ تَجْلُبُ الِّرزقَ، وَ الْخِیانَةُ تَجْلُبُ الْفَقْرَ.(1)

امانت داری، روزی به دنبال دارد و خیانت، فقر و نداری به همراه می آورد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

أَداءُ الأَمَانَةِ مِفْتاحُ الرِّزقِ.(2)

امانت داری، کلید روزی است.

در فروع کافی نقل شده است: «مردی به نام سَیّابه در کوفه می زیست که از دوست داران امام صادق علیه السلام بود. روزی خبر رسید که سیّابه از دنیا رفته استو چون فقیر بود، چیزی برای پسرش، عبدالرحمن به ارث نگذاشته. یکی از دوستان سیّابه نزد عبدالرحمن آمد و پس از احوال پرسی و تسلیت گفتن، هزار درهم به او قرض داد تا با آن کاسبی و تجارت کند. عبدالرحمن، پول را پذیرفت و به کاسبی پرداخت. پس از مدتی، کارش رونق گرفت، به گونه ای که مستطیع شد و تصمیم گرفت برای انجام مراسم حج به مکه برود. وی نزد مادرش رفت و تصمیم خود را با او در میان گذاشت. مادر از او خواست پیش از رفتن به مکه، پولی را که از دوست پدرش قرض گرفته است، بپردازد.

عبدالرحمن نزد دوست پدرش رفت و پس از ادای قرض خود، راهی مکه شد. پس از انجام مراسم حج نیز به مدینه رفت و به محضر امام صادق علیه السلام رسید. امام از حال پدرش پرسید. عبدالرحمن گفت: پدرم از دنیا رفته است. امام در حالی که غمگین شده بود، فرمود: خدایش رحمت کند. آن گاه فرمود:


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 49، ح78.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 318، ح650.

ص:123

آیا مالی برای تو به ارث گذاشت؟ عبد الرحمن گفت: نه، چیزی به ارث نگذاشت. امام فرمود: پس با چه مالی به انجام حج توفیق یافتی؟ عبدالرحمن ماجرای قرض دادن دوست پدرش و تجارت و رونق کارش را شرح داد. هنوز سخنش تمام نشده بود که امام علیه السلام فرمود: آن هزار درهم قرض را چه کردی؟ آیا به صاحبش پس دادی؟

عبدالرحمن عرض کرد: آری، آن را پیش از سفر حج به صاحبش پس دادم. امام فرمود: آفرین بر تو که کار خوبی کردی. اینک آیا می خواهی به تو پندی بدهم؟ عبد الرحمن گفت: آری، جانم به فدایت. امام علیه السلام فرمود: بر تو باد به راست گویی و امانت داری؛ زیرا که در این صورت با اموال مردم این چنین شریک هستی.

[امام علیه السلام هنگام گفتن «هکَذا» (این چنین) انگشتان دو دستش را میان هم جمع کرد؛ یعنی این گونه شریک مال مردم هستی.]

عبد الرحمن می گوید: من سخن امام صادق علیه السلام را دریافتم و پذیرفتم و به کار بستم. در نتیجه، از کار و کاسبی خود برکت بسیار بردم، به گونه ای که زکات اموالم به سیصد هزار درهم رسید».(1)

به راستی، اگر امانت داری در جامعه ما رعایت می شد و افراد جامعه به این امر مهم پای بندی نشان می دادند، بسیاری از نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی از جامعه رخت برمی بست. فلسفه اهمیت دادن اسلام به امانت داری آن است که اعتماد و اطمینان عمومی در جامعه حفظ شود؛ زیرا شیرازه جامعه ای که در آن اعتماد نیست، به زودی از هم می پاشد و اقتصاد آن نابود خواهد شد. به دنبال آن نیز ده ها حادثه تلخ و مفاسد ویرانگر دیگر از جمله فقر و تهی دستی به سراغ انسان ها خواهد آمد و به طور کلی زندگی بر


1- الفروع من الکافی، ج 5، ص 134، باب أداء الأمانة، ح9.

ص:124

مردم، تلخ خواهد شد. در مقابل، اگر اطمینان و اعتماد در جامعه حکم فرما باشد، نقش به سزایی در سالم سازی محیط خواهد داشت. بدین ترتیب، همه از حقوق خویش بهره مند می گردند و با برقراری زندگی سالم و تولیدی و گسترش روابط حسنه، فقر کاهش می یابد.

6. پرهیز از گناه

گناه یکی از موانع بزرگ پیشرفت معنوی و مادی انسان و جامعه و عامل به بار آمدن گرفتاری ها و عقب ماندگی های بشر است. گناه افزون بر آلوده کردن جامعه به مفاسد اخلاقی، از حرکت اقتصادی جلوگیری می کند و با ایجادشکاف طبقاتی و ساختار ارباب و رعیتی، فقر و تهی دستی و در پی آن، دزدی، رشوه، اختلاس، خیانت، اسراف، تجاوز به حقوق دیگران و حق کشی را گسترش می دهد. بدین ترتیب، بسیاری از افراد جامعه از رسیدن به حقوق مادی و معنوی خود محروم می شوند. به هر تقدیر، گناه از پیروی آدمی از خواهش های نفسانی برمی خیزد. بدین گونه، آدمی در برابر رهنمود عقل مقاومت می کند و در نتیجه، بخشی از قوای انسان از کار می افتد. همین مسأله، او را به ورطه سقوط می کشاند و نیرو و اموالش به هدر می رود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ بَذَّرَ اَفْقَرَهُ اللّهُ.(1)

هر کس تبذیر و اسراف کند، خداوند او را فقیر می گرداند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

إِنّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنبِ یُصِیبُهُ.(2)

انسان با گناهی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد.


1- بحار الانوار، ج 103، ص 21، کتاب العقود و الایقاعات، باب 2، ح10.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 259، ح 33.

ص:125

و امام باقر علیه السلام نیز فرموده است:

إِنَّ العَبْدَ لیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَزوی عَنْهُ الرِزْقُ.(1)

همانا (وقتی که) بنده گناه می کند روزی از او دور می شود.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

إِنَّ الذَّنبَ یَحْرِمَ الْعَبْدَ الرِّزقَ.(2)

همانا گناه، بنده را از روزی محروم می سازد.

امام کاظم علیه السلام در این زمینه می فرماید:

اَلْخِیَانَةُ وَالْکِذْبُ یَجلُبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ.(3)

خیانت و دروغ گویی، فقر و نفاق می آورد.

در روایت به نقل از امام رضا علیه السلام آمده است:

حُرِّمَ أکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلما لِعِلَلٍ کَثیرةٍ، مِن وُجوهِ الْفَساد. أوّلُ ذلِکَ: إِذَا أَکَلَ مالَ الْیَتیمِ ظُلما فَقَدْ أَعَانَ عَلَی قَتْلِهِ... فَاِذا أکَلَ مَالَهُ فَکَانَّهُ قَدْ قَتَلَهُ، وصَیَّرَهُ إلی الْفَقَرِ وَ الْفَاقَةِ... .(4)

خوردن مال یتیم به ستم، به علت های بسیاری حرام شده است؛ زیرا فسادهای گوناگون را در پی دارد. نخستین آن ها این است که چون مال یتیم را به ستم بخورد، به مرگ او کمک کرده است... پس چون مال او را بخورد، به این می ماند که او را کشته و به فقر و تهی دستی دچار ساخته است.

از مفهوم این روایات برمی آید که پرهیز از گناه، روزی را فراوان می کند و


1- اصول کافی، ج 3، باب گناه، ح8.
2- اصول کافی، ج 3، باب گناه، ح 11.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 326، باب 25، ح 4.
4- علل الشرایع، شیخ ابی جعفر صدوق، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1408 ه . ق، چ 1، ج 2، باب 232، ح1.

ص:126

مایه افزایش برکت و نزول رحمت الهی است.

هرچند بعضی افراد با انجام گناهانی مانند: دزدی، اختلاس، خیانت و رشوه به نان و نوایی می رسند، ولی ثروت و قدرت، ماندگار نیست و به یقین، پس از مدتی از بین خواهد رفت. خداوند کسی را که مرتکب لغزشی شده است، با تنگی رزق و روزی، تنبیه می کند، ولی گناه کاران نافرمان را به حال خودشان وامی نهد و با سنت «استدراج» آنان را به عذاب خود دچار می سازد. به همین دلیل است که می بینیم بسیاری از گنه کاران از رزق فراوان و زندگی مرفه در دنیا برخوردارند.

ب _ راه های مادی
اشاره

ب _ راه های مادی

زیر فصل ها

1. کار

2. حسن تدبیر در زندگی

3. میانه روی در هزینه ها

4. اهمیت کار کشاورزی

5. غنیمت شمردن فرصت ها

6. پرداخت وجوهات (زکات و خمس)

1. کار
اشاره

1. کار

کار، تکلیفی است که نظام طبیعت بر دوش انسان نهاده است. از نظر این قانون، کار وسیله ای است برای به فعلیّت رساندن آثار پدیده های طبیعی و آماده سازی آن ها برای بهره برداری انسان. وی تنها با کار و تلاش می تواند مواد مورد نیاز خود را از طبیعت به دست آورد و نیاز خود را برطرف سازد. البته این امر مختص انسان ها نیست، بلکه همه موجودات کوچک و بزرگ پیوسته در حرکت و تلاش اند تا برای خود آذوقه گردآورند و نیازهای طبیعی خود را با کار و کوشش و به دست آوردن غذا برطرف کنند.

ارزش و اهمیت کار در اسلام

اسلام، کار و تلاش را مقدس می شمارد و آن را اساس عبادت می داند.

در این باب روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام درباره ارزش و اهمیت کار در آموزه های اسلام و نقش آن در فقرزدایی، وارد شده است.

آورده اند: «پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک به جوان نیرومندی برخورد کرد که چند شتر چاق و فربه را با خود می برد. بعضی یاران حضرت گفتند: یا رسول اللّه ! اگر نیروی بدنی و سرمایه او در راه خدا مصرف می شد، برایش

ص:127

بسیار بهتر بود. پیامبر صلی الله علیه و آله آن جوان را خواست و فرمود: با این شترها چه می کنی؟ گفت: من همسر و فرزند دارم. با این شتران کار می کنم تا نیازمند مردم نباشم و بتوانم بدهی خود را بپردازم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: جز این کار دیگری هم داری؟ عرض کرد: خیر و به دنبال کار خود رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر راست گفته باشد، پاداش او همانند پاداش کسانی است که مشغول جهادند و حج و عمره به جای می آورند».(1)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُحْتَرِّفَ اْلأَمِینَ.(2)

خداوند، بنده اهل کار و دارای حرفه و (صنعت و) امانتدار را دوست می دارد.

امام علی علیه السلام فرموده است:

...قَدْ تُکُفِّلَ لَکُمْ بِالرِّزقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ فَلا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ أَوْلَی بِکُمْ مِنَ المفْروُضِ عَلَیْکُم عَمَلُهُ مَعَ أَنَّهُ وَ اللّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکُّ وَ دَخِلَ الْیَقِینُ حَتّی کَأنَّ الَّذِی ضُمِنَ لَکُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَیْکُم وَ کَأَنَّ الَّذی فُرِضَ عَلَیْکُم قَدْ وُضِعَ عَنْکُمْ فَبادِرُوا الْعَمَلَ وَ


1- «إِنَّهُ مَرَّ فِی غَزْوَةِ تَبُوک بِشَابّ جَلْدٍ یَسُوقُ أَبْعِرَةً سِمَانا، فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ: یَا رَسُولَ اللّه ِ لَوْ کَانَتْ قُوَّةُ هَذا وَ جَلْدُهُ وَ سِمَنُ أَبْعِرَتِهِ فِی سَبِیلِ اللّه ِ لَکَانَ أَحْسَنَ، فَدعَاهُ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله فَقَال: أَرَأَیْتَ أَبْعِرَتَکَ هذِهِ، أَیُّ شَی ءٍ تُعَالِجُ عَلَیْهَا؟ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ، لِی زَوْجَةٌ وَ عَیَال، فَأَنَا أَکْسِبُ عَلَیْهَا مَا أنْفِقُهُ عَلَی عِیَالِی وَ أَکِفُّهُمْ عَنْ مَسألَةِ النّاس، وَ أقْضی دَیْنا عَلَیّ، فقال: لَعَلَّ غَیْرَ ذلک؟ قال: لا، فَلَمّا انْصَرَفَ، قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : لَئِنْ کَانَ صَادِقَا إِنَّ لَهُ لأَْرا مِثْلَ أجْرِ الْغازی وَ أجْرِ الْحاج وَ أجرِ المُعْتَمِرُ» دعائم الاسلام، ج 2، ص 14، فصل 1، ح 7.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 4، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 1، ح6.

ص:128

خافُوا بَغْتَةَ الأَجَلِ... .(1)

خداوند روزی هایتان را ضمانت کرده (خداوند رزق و روزی همه موجودات از جمله انسان را به عهده گرفته است که از راه های معمول و غیرمعمول به آن ها می رساند) و شما را به کار دستور داده است. پس نباید در طلب آن چه تضمین شده، نسبت به آن چه بر شما واجب است، بیشتربکوشید. به خدا سوگند! آن چنان نادانی و شک و یقین به هم آمیخته است که گویی آن چه تضمین شده، بر شما فرض است و آن چه واجب گردیده، از شما برداشته شده است. پس به کار و تلاش بپردازید و از فرا رسیدن ناگهانی مرگ بترسید.

در روایتی از ایشان آمده است:

إِذا فَعلْتَ کلَّ شی ءٍ فکن کَمَنْ لَم یَفعَلْ شیئا.(2)

در انجام دادن هر کاری هم چون کسی باش که کاری نکرده است.

مَا غُدْوَةُ أَحَدِکُمْ فِی سبیلِ اللّه ِ بِأَعْظَمَ مِنْ غُدْوَتِهِ یَطْلُبُ لِوَلَدِهِ وَ عِیَالِهِ مَا یُصْلِحُهُمْ (وَ قَال علیه السلام :) أَلشَّاخِصُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ الْحَلال کالمُجَاهِدِ فِی سبیلِ اللّه ِ.(3)

ثواب کار شما برای جهاد در راه خداوند، از ثواب کار کسی که هر روز صبح برای طلب روزی حلال حرکت می کند و برای رفع نیاز امور خانواده خود می کوشد، بالاتر نیست. (آن گاه فرمود:) تلاش در طلب روزی حلال همانند جهاد در راه خداست.


1- نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 114.
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 258، ح 19.
3- دعائم الاسلام، ج 2، ص 15، فصل 1، ح 9.

ص:129

پی آمدهای مادی کار

کار و تلاش در فقرزدایی نقش اساسی دارد که روایات یاد شده این مسأله را تأیید می کند؛ زیرا ارزش کار از نظر اسلام در درجه اول به فراهم آوردن مخارج زندگی و پیش گیری از فقر و نداری بستگی دارد. در این باره روایات فراوانی وارد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

لَوْ أَنَّ رَجلاً أَخَذَ حَبْلاً فَیأَتی بحَزْمَةِ حَطْبٍ عَلی ظَهْرِهِ، فَیَبیعُهَا فَیَکُفَّ بِهَا وجهَه، خیرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَسأَلَ.(1)

اگر مردی ریسمانی برگیرد و پشته هیزمی جمع کند و آن را بر پشت خود نهاده، بیاورد و بفروشد و این گونه (با هیزم کشی) آبروی خود را نگاه دارد، بهتر از آن است که دست گدایی پیش کسی دراز کند.

هم چنین ایشان فرموده است:

إِذا أعْسَرَ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْرُجْ، وَ لاَ یَغُمَّ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ.(2)

اگر کسی از شما گرفتار تنگ دستی شد، باید دنبال کار برود و خود و خانواده اش را گرفتار غم و اندوه (فقر) نسازد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز می فرماید:

تُعَرِّضُوا لِلتّجارتِ، فإنَّ لَکُمْ فِیْهَا غِنیً عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ.(3)

به انواع داد و ستد (و کسب و کار) بپردازید؛ زیرا از این راه، از مال و منال مردم بی نیاز می شوید.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 310، کتاب الزکاة، أبواب الصدقة، باب 32، ح19.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 12، کتاب التجارة، باب 4، ح 12.
3- وسائل الشیعه، ج 12، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 1، ح 11.

ص:130

... خُلِقَ لَهُ الحَبّ لِطَعامِهِ وَ کَلَّفَ طَحْنَهُ وَ عَجْنه وَ خُبْزَهُ، وَ خُلِقَ لَهُ اَلْوَبَر لِکَسْوتِهِ، فَکَلَّفَ نَدْفَهُ وَ غَزْلَهُ وَ نَسْجَهُ، وَ خُلِقَ لَهُ الشَجَرفکَلَّفَ غَرسَهَا وَ الْقِیامَ عَلَیْها،... وَ تُرِکَ عَلَیْهِ فِی کُلِ شَی ءٍ مِنَ الاَْشیاءِ موضِعُ عَمَلٍ وَ حرکةٍ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنَ الصَّلاَحِ... .(1)

دانه برای خوراک آدمی پدید آمد و آسیاب کردن و خمیر کردن و نان پختن، تکلیف انسان گشت. پشم برای انسان آفریده شد و باز کردن و رشتن و بافتن، وظیفه او گردید. درخت پدید آمد و کاشتن و نگهداری آن بر عهده انسان قرار گرفت و در هر پدیده ای از پدیده ها، جایی برای کار و تلاش آدمی باقی گذاشته شد؛ زیرا اصلاح حال مردم (و برآوردن نیازهای زندگی و رفع فقر و تهی دستی) در همین کار و تلاش است.

ابوعماره طیّار می گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مالم از دست رفته و هر چه داشته ام، نابود شده است و نان خور فراوانی دارم. فرمود: چون به کوفه آمدی، در دکانت را باز کن و بساطت را بگستر و ترازویت را بر جای خود بگذار و منتظر رسیدن رزق پروردگارت باش.

او به کوفه وارد شد، درِ دکان خود را باز کرد و بساط کاسبی چید و ترازو بر جای خود نهاد... . کسانی که پیرامون او بودند، چون دیدند هیچ متاعی ندارد و چیزی برای عرضه کردن در اختیار او نیست، شگفت زده شدند... پس مردی نزد او آمد و گفت: جامه ای برای من بخر. آن را برای او خرید و پولش را گرفت و بدین سان پولی به دستش آمد. سپس مشتری دیگری آمد و گفت: برای من جامه ای بخر! در بازار به جست وجوی جامه پرداخت. آن را خرید، آورد و بهایش را گرفت... و همین گونه به خرید و فروش پرداخت تا


1- بحار الانوار، ج 3، ص 86، کتاب التوحید.

ص:131

ثروت مند شد».(1)

امام صادق علیه السلام فرموده است:

مَنْ طَلَبَ التَّجارَةَ اسْتَغْنی عَنِ الْنَّاس.(2)

کسی که در پی کسب و کار باشد، از مردم بی نیاز می شود.

«مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: از من بر نمی آید که با دست خود کار کنم، هم چنین نمی توانم به کسب و بازرگانی بپردازم و مردی بدبخت و نیازمندم. امام فرمود: کار کن و برای این و آن بر سر خود بار ببر و خود را از مردم بی نیاز ساز».(3)

از این روایات به دست می آید که کار باعث حفظ آبرو و شخصیت انسان، رفع گرفتاری و غم و غصه از زندگی، بی نیازی از مال و منال مردم، اصلاح حال مردم، رفع نیاز جامعه، پیشرفت اقتصادی، رفع وابستگی، ثروت مندی و... است.


1- «عَنْ أبو عَمارةِ الطّیّار قال: قلتُ لأَبی عبدِاللّه علیه السلام : إِنّی قَدْ ذَهَبَ مالِی وَ تَفَرَّقَ مَا فِی یَدی وَ عِیَالی کثیرٌ. فَقَالَ لَهُ أبو عبدِاللّه علیه السلام : إِذَا قَدِمْتَ الْکُوفَة فافْتَحْ بابَ حَانوتِک وَابْسُط بِساطَکَ وَضِعْ میزانَکَ وَ تَعرَّضْ لِرِزْقِ رَبِّک. فَلَمَّا أن قَدِمَ الْکُوفَةَ فَتَحَ بابَ حانوتِه و بَسَطَ بِساطِهِ وَ وَضَعَ میزَانَهُ، قَالَ: فَتَعَجَّبَ مَنْ حَوْلَهُ بِأن لَیْسَ فِی بَیْتِهِ قَلِیلٌ وَ لاَ کَثِیرٌ مِنَ الْمَتَاعِ وَ لاَ عِنْدَهُ شیء. قَالَ: فَجَاءَهُ رجلٌ فقال: اِشْتَرْلِی ثوْبَا. قَالَ: فَاشْتری لَهُ وَ أَخَذَ ثَمَنَهُ وَ صَارَ الثَّمَنُ إِلیه، ثُمَّ جاءَهُ آخرُ فَقَالَ لَهُ: اشْتَرلِی ثَوبا. قال: فَطَلَبَ لَهُ فی السُّوقِ ثُمَّ اشْتَری لَهُ ثَوْبا فأخذَ ثَمَنَهُ فَصَارَ فی یَدِهِ... فجَعَلَ یَشْتری وَ یَبیعُ حتّی أثْری...» الفروع من الکافی، ج 5، صص 304 _ 305، باب النوادر، ح3.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 4، کتاب التّجارة، أبواب مقدماتها، باب 1، ح8.
3- «إِنَّ رجلاً أتی أبا عبداللّه علیه السلام فقال: إنّی لا أُحْسِنُ أَنْ أَعْمَلَ عَمَلاً بِیَدی، وَ لاَ أُحسِنُ أنْ أَتَّجِرَ، و أَنَا مُحارِفٌ مُحتَاجٌ، فَقَالَ: اِعْمَلْ، فأَحمِلْ عَلی رَأسِکَ، وَ استَغْنِ عَنِ النَّاسِ». همان، ص 22، باب 9، ح5.

ص:132

پی آمدهای معنوی کار

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ، نظر اللّه ُ إِلَیْهِ بِالرَّحمة، ثم لاَ یُعَذِّبُهُ أَبَدا.(1)

هر کس از دسترنج خود بخورد، خدا به او نظر رحمت می افکند دیگر او را عذاب نمی کند.

هم چنین این سخنان از آن حضرت روایت شده است:

مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ کَانَ یَوْمُ القِیَامَةِ فِی أَعْدادِ اْلأَنبیاءِ وَ یَأْخُذُ ثَوَابَ الأَنْبِیاء.(2)

کسی که از دسترنج (حلال) خود بهره گیرد، در روز قیامت در صف پیامبران قرار می گیرد و مانند پیامبران به او پاداش داده خواهد شد.

مَنْ أَکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ، مَرَّ علَی الصِّراطِ کَالبَرقِ الْخَاطِف.(3)

هر کس از دسترنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت.

مَنْ بَاتَ کالاًّ مِنْ طَلَبِ الحلالِ باتَ مَغْفُورا لَهُ.(4)

کسی که شب را صبح کند، در حالی که از کسب حلال خسته شده باشد، گناهانش آمرزیده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز می فرماید:

الکادُّ عَلی عِیَالِهِ کَالمُجاهِدِ فِی سَبیلِ اللّه ِ.(5)

اجر کسی که برای برآوردن مخارج زندگی خانواده خود کار می کند، مانند


1- بحارالانوار، ج 103، باب 1، ح 40.
2- بحارالانوار، ج 103، باب 1، ح 41.
3- بحارالانوار، ج 103، باب 1، ح39.
4- وسائل الشیعه، ج 12، ص 13، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، ح16.
5- بحار الانوار، ج 103، ص 103، کتاب العقود والایقاعات، باب 19، ح49.

ص:133

کسی است که در راه خدا جهاد می کند.

امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا اسْتِغناءً عَنِ النّاسِ وَ تَعَطُّفا علی الْجارِ لَقَی اللّه َ وَ وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدرِ.(1)

کسی که در پی روزی حلال برود تا از مردم بی نیاز گردد و به همسایگان خود هم کمک کند، خداوند را در حالی دیدار خواهد کرد که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد.

پی آمدهای مادی و معنوی کار
اشاره

بر اساس مجموع روایات معصومین علیهم السلام درباره کار کردن و با استناد به واقعیت های موجود اجتماع، پی آمدهای مادی و معنوی فراوانی را برای کار می توان مطرح کرد.

1. بدنی

کار به افزایش نیروی جمعی انسان، استواری بدن، پیچیدگی ماهیچه ها و آشکار شدن امکانات تجربی او می انجامد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

مَنْ یَعْمَلْ یَزْدَدْ قُوَّةً،(2) مَنْ یُقَصِّرْ فِی الْعَمَلِ یَزْدَدْ فَتْرَةً.(3)

هر کس کار کند، نیرویش افزون تر می شود و هر که در کار کردن سستی ورزد، رخوت او افزایش می یابد.

در پرتو این نگرش، دست کشیدن از کار و کم کاری به رخوت و سستی بدن خواهد انجامید. برعکس، پرکاری سبب می شود نیروهای آدمی وتوانایی های جسمی او از مرحله قوّت به مرحله فعلیّت برسد و آشکار شود.


1- بحار الانوار، ج 103، ص 8، کتاب العقود والایقاعات، باب 1، ح 31.
2- غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمُدی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ه . ش. از یک جلدی، ص 153، ح 2802.
3- غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمُدی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ه . ش. از یک جلدی، ص 158، ح 3008.

ص:134

به دیگر سخن، به همان اندازه که شخصی به خوراک نیاز دارد، به کار نیز نیازمند است و ارزش کار برای بدن آدمی هم چون آب برای گیاه به شمار می رود.

2. روحی

تأثیر کار به جنبه های جسمانی و بدنی منحصر نیست، بلکه پی آمدهای روحی و معنوی دراز مدتی دارد. کار، روح آدمی را تصفیه می کند، باطن انسان را جلا می دهد و مایه تقویت روحیه و ایجاد نشاط و شادابی است. افزون بر آن، کار، روان آدمی را می سازد و هستی معنوی وی را استحکام می بخشد. در مقابل، بی کاری به افسردگی می انجامد و مایه عذاب روح و روان آدمی است.

3. حیاتی

انسان در زندگی خویش، به طور قهری نیازمند کار و عمل است و حتی باید گفت زندگی به کار و فعالیت، وابسته است. بنابراین، کار یک ضرورت حیاتی و حقیقتی است که دوام زندگی به آن بستگی دارد.

4. تربیتی

کار، پی آمدهای مثبتی نیز برای انسان پدید می آورد که به گسترش افق های وجودی انسان و تجربه های او می انجامد. آری، انسان با پرداختن به کار تهذیب پیدا می کند و نیروهای ادراکی او در میدان کوشش عملی افزایش می یابد، همان گونه که نیروهای ادراکی وی در میدان اندیشه و دانش چنین می شود.

5. علمی

کار، آموزشگاه شناخت و تجربه است و چیزهایی را به انسان می آموزد که پیش تر هیچ گونه شناختی از آن نداشته است و چیزهایی را کشف می کند که پیش از آن برای وی پوشیده بوده است. انسان با کار و فعالیت بر آفاق تسلّط پیدا می کند. بدین گونه، اسرار پیچیده جهان آفرینش برای انسان آشکار

ص:135

می گردد که چه بسا بدون پرداختن به کار، اکتشاف آن ها ناممکن است.

بنابراین، علم و تجربه که از راه کار و کوشش پدید می آید و پی آمدهای عجیب آن در سیر تکاملی بشر، امری انکارناپذیر است.

6. اخلاقی

کار در تقویت و تهذیب خلق و خوی انسان نیز مؤثر است؛ زیرا انسان را از بی مبالاتی دور نگاه می دارد و از مفاسد فراغت و پرداختن به لهو و لعب و زیان های اخلاقی آن محافظت می کند. بدین گونه استعدادهای اخلاقی او شکوفا می شود و نفسِ آگاه به مسؤولیت وی که برای انجام دادن آن تلاش می کند، مهذّب می گردد. زیان های اخلاقی بی کاری آشکار است، چنان که امام صادق علیه السلام به آن چنین اشاره فرموده است:

... وَ کَانَ النَّاسُ أَیْضَا یَصِیرُونَ بِالْفَرَاغِ إلَی غَایَةِ الأَشَرِ وَ الْبَطَر حتّی یَکْثُرَ الْفَسَادُ وَ یَظْهَرَ الْفَوَاحِش... .(1)

(اگر کار نمی بود و ضرورت نمی داشت) آدمی با فراغتی (بی کاریی) که برایشان پیش می آمد، به ناسپاسی و سرمستی گرفتار می شد و تباهی و زشت کاری، همه جا را فرا می گرفت.

7. اجتماعی

کار یک ضرورت اجتماعی است که نمی توان از کنار آن بی اعتنا گذشت. بنابر ضرورت زندگی اجتماعی، واجب است هر یک از افراد جامعه انسانی به کاری بپردازند و با دیگر مردمان در برآوردن نیازمندی های مردم _ که خود نیز یکی از آنان است _ شریک شود. هر فرد باید با کار و تولید، چهره زندگی خود را دگرگون سازد و با تولید خویش به اجتماع سود رساند، چنان که خود نیز از کار و تولید دیگران سود می برد. پس او هم تولید کننده است و هم مصرف


1- توحید مفضل، مفضل بن عمر جعفی کوفی، قم، مکتبة الداوری، 1969 م، ص 119.

ص:136

کننده و همواره در حال داد و ستد با مردم است. بدین گونه از رکود و سکون بیرون می آید و به حرکت و فعّالیّت روی آورد.

چنین انسانی، بار خود را بر دوش دیگران نمی گذارد و از مردمان جدا نمی ماند، بلکه در پیش راندن چرخ زندگی اجتماعی با ایشان شریک خواهد شد. چنین فردی از احساس امید سرشار است و به آینده با خوش بینی می نگرد و از چنگال نومیدی، بیهودگی، تکرار ملال انگیز و دیگر پی آمدهای منفی بی کاری، رهایی می یابد. این همان چیزی است که امام صادق علیه السلام درباره آن می فرماید:

و هکذا الإنسانُ لَو خَلا مِنَ الشُّغْل، لَخَرَجَ مِنَ الأشَرِ وَ العَبَثِ وَ البَطَرِ إلی ما یَعْظُمُ ضَرَرُهُ عَلیه و علی مَن قَرُبَ مِنْهُ؛ وَ اعْتَبِرْ ذلِکَ بِمَن نَشَأَ فی الجِدَةِ وَ رفاهیةِ العَیشِ و التَّرَفُّهِ و الکفایة، و ما یُخْرِجُهُ ذلکَ إِلَیْهِ.(1)

بدین گونه اگر انسان از پرداختن به کاری آسوده باشد (و زندگی او بدون کار تأمین شود)، از ناسپاسی و سرمستی به جایی می رسد که زیان آن برای او ونزدیکان بس بزرگ خواهد بود. مثلاً به کسی بنگرید که در وفور دارایی و ناز و نعمت و رفاه زدگی و دسترسی داشتن به همه چیز بزرگ شده است و سرانجام کارش به کجا کشیده است.

8. محیطی و خانوادگی

یکی از مهم ترین پی آمدهای مثبت کار کردن، سر فرود آوردن نفس انسان در برابر تکالیف خویش است. در نتیجه، به کار کردن برمی خیزد و از آن شانه تهی نمی کند. در چنین حالتی، فرد برای خویش و خانواده اش، شخصیتی سودمند است و در اجتماع نیز از احترام و اعتبار برخوردار خواهد بود.


1- توحید مفضل، ص 87.

ص:137

بدین ترتیب، فرد با برآوردن نیازمندی های خانواده خود و دیگران، نداری و خواری و پستی و حقارت را از شخصیت خویش دور نگاه می دارد. بنابراین، از رضای خداوند متعال، احترام خانواده و مردم، اعتماد به نفس، حیثیّت خانوادگی و آرامش وجدان برخوردار می شود.

9. اقتصادی

اقتصاد؛ یعنی تصرّف در طبیعت و هر چیزی که در آن هست و این به دست نمی آید جز با کار؛ چون اقتصاد بدون کار و تلاش معنا ندارد. پس کار برای برآوردن نیازهای زندگی، امری ضروری و واجب است و به همین دلیل، خداوند نیروی کار کردن را در نهاد آدمی قرار داده است. به تعبیر امام سجّاد علیه السلام :

رَکَّبَ فینا آلاتِ الْبَسْط، و جَعَلَ لنا أدواتِ القَبْض، وَ مَتَّعَنا بأرواحِ الحَیَاة، و أثْبَتَ فینا جَوارحَ الأعمال.(1)

در (پیکر) ما ابزار گشادن و گرفتن قرار داد و ما را از نیروهای حیاتی بهره مند ساخت و به ما اندام هایی (دست و پا) برای کارکردن داد.

آری، خداوند طبع آدمیان را مشتاق تلاش و کوشش آفرید و فکری بخشید که آنان را به سوی کار و عمل هدایت کند. هم چنین زمین و آن چه را در آن است، به گونه ای فراهم آورد که پرداختن به کار در آن برای آدمی میسّر باشد. پس انسان نمی تواند برای رها کردن کار، عذری داشته باشد و بار خویشتن را بر دوش دیگران نهد.

اسلام، هرکس را که بار خویش را بر دوش دیگران گذارد، لعنت کرده و او را سربار اقتصاد اجتماعی و اموال عمومی شمرده است که از دسترنج دیگران تغذیه می کند. خداوند هر کس را موظّف ساخته است به کار و پیشه ای


1- صحیفه سجادیه، ص 36 دعای 1.

ص:138

بپردازد و در کار خود کوشا، جدّی، متعهد، امین و درستکار باشد تا چرخ زندگی بشری از راه تعاون و همکاری بچرخد و هر کس از ثمره کار خویش برخوردار شود.

10. تشریعی

دین مبین اسلام با برشمردن فلسفه و پی آمدهای مثبت کار، توجه به عوامل وادارنده به کار را لازم شمرده و تأثیرپذیری از عوامل بازدارنده از کار را رد کرده است.

یکی از مهم ترین پیام های اسلام برای ایجاد انگیزه پرداختن به کار این است که دعای آدم بی کار مستجاب نمی شود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

إنَّ أصْنافا مِنْ أُمَّتِی لا یُسْتَجابُ لَهُم دُعاؤُهُم... وَ رَجُلٌ یَقْعُدُ فِی بَیْتِهِ وَ یَقُول: یا رَبِّ ارْزُقْنِی وَ لاَ یَخْرُجُ وَ لاَ یَطْلُبُ الرِّزْقَ... .(1)

دسته هایی از امّت من دعایشان مستجاب نمی شود... و یکی از آن ها مردی است که در خانه اش می نشیند و می گوید: پروردگارا! روزی مرا برسان، در حالی که از خانه خود بیرون نمی آید و دنبال به دست آوردن روزی نمی رود.

11. فرهنگی

فرهنگ عبارت است از «اندیشه و کار و کار و اندیشه.» بنابراین، هیچ فرهنگ پخته ای بدون کار وجود ندارد، همان گونه که هیچ فرهنگی بدون اندیشه پدید نمی آید. به راستی، کدام قوم در جهان توانسته اند بدون کار و کوشش و تحمّل رنج و سختی به فرهنگی بلند مرتبه دست یابند؟

بی گمان اگر افراد ملّتی _ هر کس در رشته خویش _ اهل کار و کوشش باشند و وظیفه ای را که برعهده دارند، به خوبی و با تعهّد انجام دهند، از


1- الفروع من الکافی، شیخ أبی جعفر بن یعقوب الکلینی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، نوبت چهارم، 1365 ه . ش، ج 5، ص 67، کتاب المعیشة، ح 1.

ص:139

هرگونه بیهودگی، مهمل بافی و تنبلی دوری خواهند جست و به رشد فرهنگی دست خواهند یافت. در مقابل، اگر آگاهی و تعهد در میان قوم و ملتی رسوخ نکند و بی کاری، بیهوده گذرانی و فروگذاری کار از سوی افراد به آسانی صورت بگیرد، چنین ملتی به جایی نخواهد رسید.

12. سیاسی

اشتغال به کار از نظر سیاسی نیز بسیار با اهمّیت است. یک جامعه متعهد و امانت دار می تواند با تحمل رنج ها و محنت ها، تحولی بزرگ در جامعه پدید آورد و با کار و تلاش خود بر سرمایه ملی کشور بیافزاید. افزون بر آن، در امور اقتصادی، صنعتی، نظامی و نشر فرهنگ و... می تواند به تکنولوژی پیشرفته و روزآمد دست یابد و بدین وسیله با از بین بردن فقر و وابستگی، کشور به یک قطب اقتصادی تبدیل می شود. با چنین وضعی می توان اجتماع را ساخت و وضع سیاسی جامعه را به ویژه در نظر بیگانگان بهبود بخشید. در نتیجه، ملت می تواند با کار و تلاش، استقلال خود و کشورش را حفظ کند و در جهان به نامی نیک و موقعیّتی به دور از تزلزل دست یابد.

13. دفاعی

بی شک، همه می دانند که حفظ و دفاع از کیان اسلام و وطن، از عهده قومی بی کار، سرگردان و بی اراده برنمی آید. استواری در دفاع از سرزمین و دین و آبرو و اموال تنها از اراده راسخ و بازوهای پرورده از کار و تلاش برمی آید و بس. از این رو، موفقیت در عرصه دفاع به دو عامل بستگی دارد:

1. نیروهای دفاعی: وجود نیروی انسانی برای دفاع و بهره گیری آنان از ابزارهای دقیق دفاعی یکی از ضرورت های انکارناپذیر است که این ضرورت، جز با کار و تولید، به ویژه فعالیت مداوم و فنّی در کارخانه های «صنایع نظامی» فراهم نخواهد آمد.

2. استقلال اقتصادی: برخورداری اجتماع از بنیه نیرومند اقتصادی، عاملی

ص:140

است که جامعه را در برابر هجوم دشمن حفظ می کند. استقلال اقتصادی که از مهم ترین توانایی های یک کشور به شمار می رود جز با کار و تلاش درست و تولید پیشرفته و پایدار در میدان های گوناگون اقتصادی، امکان پذیر نیست.

14. هنری

هنر در تکامل زندگی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بشر، نقش مهمی دارد. آثار هنری تنها در پرتو کار و تلاش پدیدار می شود. هنر، جوهر کار است، چنان که کار، کلید هنر است. هیچ هنرمندی بدون کار شبانه روزی نمی تواند هنر خود را به کمال برساند. پس کار امری است که ناگزیر در همه مظاهر زندگی انسانی، دخالت دارد.

15. پیشرفتی

پیشرفت جامعه به کار منظّم و جدّی وابسته است. انگیزه ای که به تکامل زندگی آدمی می انجامد و زندگی او را از دیگر جانوران متمایز می سازد،همان اندیشه جولانگری است که خداوند متعال به وی ارزانی داشته است. البته در کنار این اندیشه، دست کارآفرین، حضور دارد. انسان می تواند با برقراری پیوند محکمی میان کار دستی و کار فکری، این دو ابزار طبیعت را مسخّر خویش سازد.

بدین ترتیب، انسان نخست می اندیشد، سپس به کار برمی خیزد و به اندیشه خود، جامه عمل می پوشاند و به خواسته خود که به خدمت گرفتن طبیعت و قوانین آن است، می رسد. اختراع و اکتشاف های بشری نیز که سبب پیدایش تمدّن های بزرگ جهانی شده؛ ره آورد کار و تلاش انسانی است.

16. صنعتی

آشکار است که کار، رکن اساسی ارکان صنایع بشری است. انواع صنعت ها، از دورترین زمان های تاریخی تاکنون، به مدد کار اندیشمندان، کارگران و سازندگان گوناگون پدید آمده است. برای درک اهمیت کار در صنایع و نقش اساسی آن در زندگی و جامعه انسانی، کافی است به کارگاه ها و

ص:141

کارخانه های بزرگ و کوچک در نواحی گوناگون جهان نگاهی بیافکنیم. به یقین، خواهیم دید که کارکنان آن ها در پیشرفت صنعت جامعه، چه نقشی بر عهده داشته و دارند.

17. رفاهی

برخورداری هر ملت از امکانات رفاهی در پرتو کار و کوشش و تجربه های عملی کارورزان صنعتی پدید آمده است.

انسان بی کار و بی هنر چگونه می تواند رفاه فردی و عمومی را برای خود، خانواده یا جامعه فراهم سازد؟(1)

2. حسن تدبیر در زندگی

2. حسن تدبیر در زندگی

لازم است هر انسانی با اندیشه و تدّبر، برنامه ریزی مناسبی را در زندگی فردی و اجتماعی خود اجرا کند؛ زیرا در یک نگاه، فقر زاییده، مدیریت ناکارآمد و متعادل نبودن درآمد و مصرف است. در این زمینه، روایات فراوانی وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

لاَ مَالَ أَعْوَدُ مِنَ العَقْلِ وَ لاَ وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ وَ لاَ عَقْلَ کالتَّدْبِیر... .(2)

هیچ مالی پر درآمدتر از عقل، هیچ تنهایی وحشتناک تر از خودبینی و هیچ تدبیری هم چون عاقبت اندیشی نیست.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

حُسْنُ التَّدْبِیرِ یُنْمِی قَلِیلَ الْمَالِ، وَ سُوءُ التَّدبیرِ یُفْنِی کَثِیرَهُ.(3)


1- نک: الحیاة، ج 5، صص 445 _ 456.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 113.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 1،ص 377، فصل 27، ح30.

ص:142

برنامه ریزی درست (اقتصادی) مال اندک را افزایش می دهد و برنامه ریزی نادرست، مال فراوان را نابود می کند.

هم چنین از ایشان نقل شده است:

أَیُّها النَّاسُ لاَ خَیْرَ فی دُنْیَا لاَ تَدْبیرَ فِیهَا.(1)

ای مردم! دنیایی که تدبیری در آن نباشد، خیری ندارد.

اَلتَّدْبِیرُ نِصْفُ الْمَعُونَةِ.(2)

تدبیر (در امور معاش) نیمی از یاری رساندن به زندگی است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در سخن دیگری می فرماید:

لِلْمُؤْمِنِ ثَلاثُ سَاعَاتٍ: فَسَاعةٌ یُنَاجِی فِیها رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ. وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصا إِلاّ فِی ثَلاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.(3)

انسان مؤمن، ساعت های زندگی خود را به سه بخش تقسیم می کند: قسمتی را به مناجات با پروردگارش می پردازد. بخش دیگری را برای اصلاح زندگی به کار می گیرد و بخش سوم آن برای بهره گیری از لذت های حلال و دل پسند است. درست نیست که حرکت خردمند جز در یکی از این سه زمینه باشد: اصلاح امور زندگی یا در راه آخرت یا در لذت حلال.

امام صادق علیه السلام دراین باره می فرماید:


1- بحار الانوار، ج 70 ،ص 307، کتاب الایمان والکفر، باب 57، ح34.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 22، فصل 1، ح 616.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 390.

ص:143

مِنَ الدِّینِ التَّدْبیرُ فِی الْمَعیشَةِ.(1)

از (جمله وظایف) دین داری، تدبیر (عاقبت اندیشی، نظم و برنامه ریزی) در زندگی است.

از این روایت به دست می آید که تعقل، تدبّر و عاقبت اندیشی، سبب سود فراوان، خیر و برکت، افزایش اموال و موفقیت در امور مادی و معنوی است.

3. میانه روی در هزینه ها

3. میانه روی در هزینه ها

بی تردید، میانه روی در زندگی یکی از عوامل مهم در کاهش فقر و نیاز مستمندان است؛ زیرا با محاسبه درآمد و خرج معقول و پیش گیری از ریختو پاش های ناپسند و انتخاب وسایل زندگی براساس امکانات موجود، می توان نیازهای خود را به درستی برطرف کرد. در این باره، روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

وَ مَا عَالَ امْرُؤٌ فی اقْتِصَادٍ.(2)

هیچ کس با میانه روی گرفتار فقر نشده است.

حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در جای دیگر می فرماید:

التَّقدیرُ نِصْفُ الْمَعِیشَةِ.(3)

اندازه نگاه داشتن، نیمی از زندگی کردن است.

امام علی علیه السلام می فرماید:


1- الامالی، شیخ أبی جعفر محمد بن حسن الطوسی، قم، دارالثقافة للنشر، 1414 ه . ق، ص 670، مجلس 36.
2- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 50، باب 19، ح 1.
3- کنزالفوائد، ابوالفتح کراجکی، قم، دارالذخائر، 1410 ه . .ق، ج 2، ص 190، فصل مماورد فی ذکر النصف.

ص:144

اَلاِقْتِصادُ یُنْمِی الْقَلیلَ،(1) الإِسْرافُ یُفْنی الْجَزیلَ.(2)

میانه روی، کم را زیاد می کند و اسراف فراوان را نابود می گرداند.

آن حضرت در روایت دیگر فرموده است:

لَنْ یَهْلِکَ مَنِ اقْتَصَدَ.(3)

هر کس (در مخارج زندگی) میانه روی کند، هرگز تباه نمی شود.

هم چنین از ایشان روایت شده است:

مَا عالَ مَنِ اقْتَصَدَ.(4)

کسی که در خرج کردن، میانه روی کند هرگز نیازمند نخواهد شد.

و نیز می فرماید:

مَنْ صَحِبَ الاِقْتِصَادَ دامَتْ صُحْبَةُ الْغِنی لَهُ، وَ جَبَرَ الاِقْتِصَادُ فَقَرهُ و خِلَلَهُ.(5)

هر کس در مخارج زندگی، میانه رو باشد، همواره بی نیازی همراه او است و میانه روی، فقر و پریشانی او را جبران خواهد کرد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ضَمِنتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أنْ لاَ یَفْتَقِرَ.(6)

من ضمانت می کنم که هر کس در خرج کردن میانه روی کند، فقیر نشود.

همین جمله از امام رضا علیه السلام نیز نقل شده است.(7)


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 54، باب 19، ح13.
2- غررالحکم و دررالکلم، ج 1، فصل 1، ح8118.
3- غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 592، فصل 72، ح44.
4- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 140.
5- غرر الحکم و دررالکلم، ج 2، فصل 77، ح 1463.
6- الفروع من الکافی، ج 4، ص 53، باب فضل القصد، ح6.
7- الخصال، ج 1، باب 1، ح27.

ص:145

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود:

مَنِ اقْتَصَدَ فی معیشتِهِ رَزَقَهُ اللّهُ... .(1)

هر کس در زندگی خود، میانه روی و صرفه جویی کند، خدا روزی او را می رساند... .

نتیجه سخن این که میانه روی در مخارج زندگی، پی آمدهای زیر را به همراه دارد:

الف _ رفع گرفتاری فقیران؛

ب _ نابودی اسراف؛

ج _ پیش گیری از تباهی زندگی؛

د _ جبران فقر و پریشانی؛

ه _ جلوگیری از گرفتار شدن به فقر؛

ز _ برکت و افزایش روزی.

4. اهمیت کار کشاورزی

4. اهمیت کار کشاورزی

کشاورزی در فقرزدایی اهمیت خاصی دارد؛ زیرا اساسی ترین نیاز انسان ها (مواد غذایی) با کشت و کار به دست می آید. این کار یکی از پسندیده ترین کارها و عامل مهمّی برای از بین بردن فقر و نداری است. به همین دلیل، اسلام با توجه خاص به آن، مردم را به کشاورزی تشویق کرده است. روایات فراوانی نیز از معصومین علیهم السلام درباره اهمیت کشاورزی نقل شده است که به چند نمونه بسنده می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

... مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَغْرِسُ غَرْسَا أَوْ یَزْرَعُ زَرْعا، فَیأکُلُ مِنْهُ إِنسَانٌ أَوْ


1- الفروع من الکافی، ج 4، ص 52، باب فضل القصد، ح12.

ص:146

طَیْرٌ بَهِیمَةٌ، إِلاَّ کَانَتْ لَهُ بِهِ صَدَقَةً.(1)

هیچ مسلمانی نیست که درختی را در زمین بنشاند یا زراعتی را کشت کند و انسان یا پرنده یا چرنده ای از آن بخورد جز این که برای او صدقه شمرده می شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت دیگری می فرماید:

إِنَّ اللّه َ حینَ أهْبَطَ آدَمَ إِلَی اْلأَرْضِ أَمَرَهُ أَنْ یَحْرُثَ... .(2)

چون حضرت آدم علیه السلام به زمین هبوط کرد، خداوند به ایشان دستور داد که کشاورزی کند.

این روایت نشان می دهد که نخستین وسیله ارتزاق انسان، کشاورزی است.

امام علی علیه السلام با اشاره به اهمیت کشاورزی می فرماید:

مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُرابَا ثُمَّ افْتَقَرَ اَبْعَدَهُ اللّه ُ.(3)

نفرین خدا بر کسی که آب و خاک در اختیار دارد و نیروی خود را برای بهره برداری از آن به کار نمی بندد و روزگار خود را با فقر و گدایی می گذراند.

امام در این روایت، یکی از راه های مبارزه با فقر و شکوفایی اقتصادی را بهره برداری از امکاناتی دانسته است که در اختیار داریم و زمینه رشد و فعالیت اقتصادی را برای ما ایجاد می کند.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

خَیْرُ الأَعْمَالِ زَرْعٌ یَزْرَعُهُ فَیَأکُلُ مِنْهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ... .(4)


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 460، باب استحباب الغرس و شراء العقار، باب 9، ح 3.
2- وسائل الشیعه، ج 13، ص 196، کتاب المزارعة و المساقاة، باب 4، ح2.
3- بحار الانوار، ج 100، ص 65، باب 10 ،ح 10.
4- سفینة البحار، الشیخ عباس القمی، قم، دارالاسوة، الطبعة التانیة، 1416 ه . ش، ج 3، ص 464، باب الزای بعده الراء.

ص:147

بهترین و نیکوترین کارها کشاورزی است که نیکوکاران و بدکاران از آن ارتزاق می کنند.

امام صادق علیه السلام نیز فرموده است:

اِزْرَعُوا، فَلاَ وَاللّه ِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلاً أَحَلَّ وَ أَطْیَبَ مِنْهُ... .(1)

کشاورزی کنید و درخت بکارید. به خدا سوگند! مردمان هیچ کاری حلال تر و پاکیزه تر از این ندارند.

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

مَا فِی الأعمالِ شَی ءٌ أَحَبُّ إِلی اللّه ِ تَعالَی مِنَ الزِّرَاعَةِ، وَ مَا بَعَثَ اللّه ُ نَبِیَّا إِلاَّ زَرَّاعا، إِلاَّ إِدْرِیسَ فَإِنَّهُ کَانَ خَیَّاطَا.(2)

پدر میان کارها چیزی نزد خداوند محبوب تر از کشاورزی نیست. خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که کشاورز بود، جز ادریس که خیاط بود.

از آن حضرت نقل شده است:

اَلْکِیمِیاءُ الأَکْبَرُ الزِّرَاعَةُ.(3)

کشاورزی، کیمیایی بزرگ است.

در روایت دیگری می خوانیم

ألزَّارِعُونَ کُنوز ألأَنام، یَزْرَعُونَ طَیِّبَا أَخْرَجَهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ، وَ هُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أحسَنُ مَقَامَا، وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً، یُدْعَونَ المُبَارَکِینَ.(4)


1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 193، کتاب المزارعة و المساقاة، باب 3، ح1.
2- سفینة البحار، ج 3، ص 464.
3- وسائل الشیعه، باب 3، ح8.
4- وسائل الشیعه، باب 3، ح 7.

ص:148

کشاورزان، گنج های آفرینش اند. چیزی پاکیزه می کارند و خداوند بزرگ، آن را از زمین برمی آورد. آنان در روز قیامت بهترین مقام را دارند و در نزدیک ترین جایگاه قرار می گیرند که مبارکین (فرخندگان و برکت داران) خوانده می شوند.

از این روایات چنین برمی آید:

1. کشاورزی، برطرف کننده فقر و عامل مهم در به دست آوردن روزی است.

2. کشاورزی، نخستین کاری است که خداوند به بشر دستور داد تا برای رفاه زندگی و به دست آوردن روزی به آن متوسل شود.

3. کشاورزی؛ حلال ترین، پاکیزه ترین و محبوب ترین کار نزد پروردگار متعال است.

4. کشاورزی، کار پیامبران است.

5. کشاورزی، کیمیای بزرگ و گنج آفرینش است.

گفتنی است کارهایی مانند دامداری، بازرگانی، صنعت گری، دریانوردی و صیادی نیز از جمله کارهای بسیار ارزشمند و مورد تأکید اسلام است که در فقرزدایی نقش بسیار مهمی دارند. هر چند در روایات تصریح نشده است که این کارها، فقر و نداری را از بین می برند؛ ولی ماهیت و فلسفه این کارها برای همین است و عامل مهمی در مبارزه با فقر و گسترش مال و دارایی است و نیازی به تصریح ندارد.

5. غنیمت شمردن فرصت ها

5. غنیمت شمردن فرصت ها

زندگی انسان، مجموعه ای از فرصت ها است که هر کس آن را غنیمت نشمارد و از آن بهره نبرد، دچار مشکل می شود؛ زیرا از دست دادن یک فرصت ممکن است خسارت جبران ناپذیری به بار آورد که تا آخر عمر نتوان برای آن درمانی جست.

ص:149

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

کُنْ عَلَی عُمْرِکَ اَشَحُّ مِنْکَ علی دِرهَمِکَ وَ دِینارِکَ.(1)

درباره عمر بخیل تر از پول و ثروت خود باش.

و نیز می فرماید:

اِغْتَنِمْ خَمْسَا قَبْلَ خَمْسٍ! حَیَاتَکَ قَبْلَ مَوْتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ فِراغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ، وَ شَبَابَکَ قَبْلَ هِرمِکَ، وغِنَائَکَ قَبْلَ فَقْرِکَ.(2)

پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: زندگی را پیش از مرگ، سلامتی را پیش از بیماری، فراغت را پیش از اشتغال به کار، جوانی را پیش از پیری و بی نیازی را پیش از فقر و نداری.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فانتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ.(3)

فرصت ها هم چون ابرها می گذرند. بنابراین، فرصت های نیک را غنیمت بشمارید.

ایشان در روایت دیگر می فرماید:

إِضَاعَةُ الْفُرصَةِ غُصَّةٌ.(4)

از دست دادن فرصت، غصه است.

یا می فرماید:

اَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ.(5)


1- بحارالانوار، ج 77، ص 78، باب 4، ح2.
2- کنز العمال، ج 15، ح 43490.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 21.
4- نهج البلاغه دشتی، کلمات قصار 118.
5- غرر الحکم و دررالکلم، ج 1، ص 198، فصل 8، ح391.

ص:150

سخت ترین غصه ها، از دست دادن فرصت ها است.

نیز می فرماید:

بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً.(1)

فرصت را غنیمت شمار پیش از آن که غصه ای گلوگیر شود.

این دو روایت نیز از ایشان است:

تَزَوَّد مِنْ یَوْمِکَ لِغَدِکَ، وَ اغتَنِم عَفْوَ الزَّمانِ، وَ انْتَهِزْ فُرْصَةَ الإِمْکانِ.(2)

از امروزت برای فردا توشه برگیر و گذشت زمان را غینمت شمار و از فرصت و امکان استفاده کن.

إِنَّ أَوْقَاتَکَ أَجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلا تَنْفِدْلَکَ وَقْتا إِلاّ فِیما یُنْجیکَ.(3)

همانا وقت های تو جزء جزء عمر تو است. پس بکوش که وقت و زمانی از تو تلف نشود جز در مواردی که موجب نجاتت شود.

چه بسا فرصت هایی برای انسان فقیر پیش می آید، ولی او از آن استفاده نمی کند، گو این که فرصتی پیش نیامده است. در نتیجه، هم چنان در فقر و نداری باقی می ماند. هم چنین چه بسیارند فقیرانی که با استفاده بهینه از فرصت های به دست آمده و بهره برداری به هنگام، از زندگی خوبی برخوردار شده و از فقر و تنگ دستی به ثروت و توانگری رسیده اند.

6. پرداخت وجوهات (زکات و خمس)

6. پرداخت وجوهات (زکات و خمس)

پرداختن خمس و زکات یکی از راه هایی است که با آن می توان جامعه


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 31.
2- غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 149، فصل 3، ح 2723.
3- غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 159، فصل 5، ح 3025.

ص:151

انسانی را از فقر و فلاکت نجات داد. اصولاً فلسفه پرداخت خمس و زکات، برآوردن نیاز فقیران و زدودن فقر و تنگ دستی از چهره جامعه اسلامی است آیات و روایات فراوانی نیز بر این امر تأکید کرده است و برای نمونه، خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید:

إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّه ِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَریْضَةً مِنَ اللّه ِ وَ اللّه ُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.(1)

زکات مخصوص فقیران و مسکینان و کارکنانی است که برای آن کار می کنند و کسانی که باید برای جلب محبت شان اقدام شود و برای (آزادی) بردگان و بدهکاران و در راه خدا و واماندگان در راه. این یک واجب الهی است و خداوند دانا و حکیم است.

خداوند در آیه دیگر می فرماید:

وَاعْلَمُوا اِنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَاِنَّ للّه ِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُربی وَ الْیَتَمی وَالمَسکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ ءَامَنْتُم بِاللّه ِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَ اللّه ُ عَلَی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ.(2)

و بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است. اگر شما به خدا وآن چه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل و روز درگیری دو گروه (با ایمان و بی ایمان؛ یعنی روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده اید و خداوند بر هر چیز توانا است.


1- توبه، 60.
2- انفال، 41.

ص:152

روایات فراوانی نیز دراین باره وارد شده است. برای نمونه، امام صادق علیه السلام درباره فلسفه وجوب زکات می فرماید:

إِنَّمَا وُضِعَت الزَّکاةُ اِخْتِبَارَاً لِلاَْغْنِیَاءِ وَ مَعونَةً لِلْفُقَرَاءِ لَوْ اَنَّ النّاسَ أَدُّوا زَکوةَ أَمْوالِهِمْ مَا بَقِی مُسْلِمٌ فَقیرا مُحْتَاجَا وَ لاَسْتَغْنَی بِمَا فَرَضَ اللّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لاَ احْتاجُوا وَ لاَ جَاعُوا وَ لاَ عَروُا إِلاّ بِذُنوبِ الاَْغْنِیَاءِ... .(1)

همانا زکات برای آزمایش ثروت مندان و کمک به فقیران مقرر شده است. اگر مردم زکات اموال شان را می پرداختند، فقیر و نیازمندی باقی نمی ماند و به وسیله آن چه خداوند برای او واجب کرده است، بی نیاز می شد. همانا مردم، فقیر و نیازمند و گرسنه و برهنه نمی شوند مگر به دلیل گناه توانگران و ثروت مندان.

امام موسی بن جعفر علیه السلام فرموده است:

إِنَّمَا وُضِعَتْ الزَّکاةُ قُوتَاً لِلْفُقَرَاءِ وَ تَوفیرا لأِمْوَالِهِمْ... .(2)

همانا زکات برای تأمین روزی فقیران و فراوانی آن مقدر شده است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام با اشاره به آثار زکات می فرماید:

سُوسُوا إِیمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوالَکُمْ بِالزَّکَاةِ، وَادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلاءِ بِالدُّعَاءِ.(3)

ایمانتان را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگهدارید و امواج بلا را با دعا دور سازید.


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، کتاب الزکاة، ابواب ما تجب فیه الزکاة و ما تستحب فیه، باب 1، ح6.
2- وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، کتاب الزکاة، ابواب ما تجب فیه الزکاة و ما تستحب فیه، باب 1، ، ح 4.
3- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 146.

ص:153

ایشان در روایت دیگری می فرماید:

فَرَضَ اللَّهُ ...الزَّکاةَ تَسْبِیبَا لِلّرِزْقِ.(1)

خداوند، زکات را برای رسیدن روزی واجب کرد.

از این آیات و روایات برمی آید که فلسفه وجوب خمس و زکات، زدودن فقر از جامعه و رسیدگی به امور فقران، مستمندان، و مسکینان جامعه اسلامی است. از این رو، برای بیان اهمیت مسأله در بعضی روایات، آثاری نیز برای پرداخت زکات مطرح شده است. از جمله آن که پرداخت زکات مایه حفظ ایمان، بیمه اموال و دفع بلا است.


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 86، ح249.

ص:154

وظایف اجتماعی در مبارزه با فقر

اشاره

وظایف اجتماعی در مبارزه با فقر

اسلام افزون بر این که به خاستگاه های فردی فقر توجه دارد و آن ها را به خوبی تبیین کرده است، به خاستگاه های اجتماعی فقر نیز توجه دارد و آن ها را آشکار می سازد تا مردم با شناخت آن ها بتوانند برای فقرزدایی از جامعه بکوشند. بر اساس سخنان ائمه معصومین علیهم السلام ، مهم ترین وظایف اجتماعی مردم برای مبارزه با فقر عبارت است از: تعاون و همیاری اجتماعی، پرداخت قرض الحسنه و نظارت بر کار دولت.

1. تعاون و همیاری اجتماعی
اشاره

1. تعاون و همیاری اجتماعی

فطرت انسان ها بر زندگی اجتماعی سرشته شده است و آنان بدون زندگی اجتماعی و تعاون و همکاری یکدیگر نمی توانند آن گونه که بایسته است، به زندگی خود ادامه دهند. اسلام نیز زندگی اجتماعی را بر اساس اصل تعاون و همکاری پایه گذاری کرده و با استفاده از ارزش هایی مانند: ایثار و بذل و بخشش در جامعه، استواری بنیان های آن را فراهم آورده است.

دین اسلام بسیاری از احکام اقتصادی خود را بر اساس ارزش های مبتنی بر تعاون برپا کرده است که اگر آن ارزش ها نبود، قوانین اقتصادی در اجرا با مشکل روبه رو می شد. از میان این موارد به مساقات، مزارعه، مضاربه و

ص:155

شرکت می توان اشاره کرد که مبتنی بر همکاری و مشارکت دو جانبه است. در مشارکت، سرمایه و کار و سود و زیان حاصل از آن متوجه هر دو طرف خواهد بود. اسلام در پرتو نهادینه کردن این روحیه اجتماعی، مسؤولیت های سنگینی را برای به حرکت در آوردن چرخ های اقتصادی بر عهده جامعه می گذارد.(1) آیات و روایات متعدد همواره مسلمانان را به امر تعاون و همکاری برای رشد اقتصادی و از بین بردن غبار فقر از جامعه، تشویق می کنند که اینک به آن ها می پردازیم:

الف _ آیات

خداوند فرموده است:

...وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لاَ تَعاوَنوا عَلَی الإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللّه َ إِنَّ اللّه َ شَدِیدُ الْعِقَابِ.(2)

در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدی همکاری نکنید و از خدا بپرهیزید که مجازاتش شدید است.

هم چنین در قرآن آمده است:

إِنَّ اللّه َ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسَانِ وَإیتاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکّرونَ.(3)

خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر و ستم، نهی می کند. خداوند به شما اندرز می دهد شاید پند گیرید.


1- نک: اندیشه اقتصادی در نهج البلاغه، ص 128.
2- مائده، 2.
3- نحل، 90.

ص:156

خداوند در جای دیگری می فرماید:

لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْویهُمْ إِلاَّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّه ِ فَسَوْفَ نُؤتِیهِ أَجْرَا عَظِیمَا.(1)

در بسیاری از سخنان درگوشی (و جلسه های محرمانه) آنان خیر و سودی نیست مگر کسی که (به این وسیله) به یاری دیگران یا کار نیک یا اصلاح مردم اقدام کند و هر کس برای خشنودی خدا چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.

ب _ روایات
اشاره

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بر هر مسلمانی لازم است صدقه بدهد. گفتند: اگر نداشته باشد، چه کند؟ فرمود: باید کار کند و بدین وسیله به خودش سود برساند و صدقه دهد. گفتند: اگر قدرت بر کار نداشته باشد، چه کند؟ فرمود: باید نیازمند و فقیر غم دیده ای را یاری کند. گفتند: اگر آن کار را نکرد، چه کند؟ فرمود: به کار خیر فراخواند. گفتند: اگر این کار را انجام نداد، چه کند؟ فرمود: خود را از شر نگهدارد و این برای او، صدقه است.(2)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

لا تَدَع اللّه أنْ یُغْنِیَکَ عن النّاسِ فإِنَّ حاجاتِ الناسِ بعضُهم إلی


1- نساء، 114.
2- «عَلی کُلّ مُسْلِمٍ صَدَقةٌ: قالَ: أَفَرَأَیْتَ اِنْ لَمْ یَجدْهُ بِیَدِهِ فَیَنْفَعَ نَفْسَهُ وَ یَتَصَدَّقُ. قالَ: أَفَرَأَیْتَ اِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ؟ قَالَ فَیُعیْنُ ذاالحاجَةِ الْمَلْهُوفِ، قالَ أَرأیتَ انْ لَمْ یَفْعَلْ؟ قَالَ: یَأْمُرُ بِالْخَیْرِ قَالَ: أَرَأَیْتَ اِنْ لَمْ یَفْعَلْ؟ قَالَ: یُمْسِکُ عَنِ الشَّرِّ فَاِنَّهُ لَهُ صَدَقَةٌ». میزان الحکمه، ج 5، ص 325، ح 10385.

ص:157

بعض متصلة کاتّصالِ الأعضاءِ، فمتی یَسْتَغْنی المَرءُ عن یده أَوْ رِجْلِهِ ولکن ادْعُ اللّه أن یغنیک عن شرارهم.(1)

از خداوند مخواه که تو را از مردم بی نیاز کند؛ زیرا انسان ها هم چون اعضای بدن به یکدیگر وابسته اند. چه وقت انسان از دستش یا پایش بی نیاز می شود؟ از خداوند بخواه که تو را نیازمند مردمان شرور نسازد.

بر اساس این سخن، همه به یکدیگر نیازمندند و نمی توان از آن ها دوری گزید. بنابراین، هر چه خواسته های انسان متنوع تر باشد، نیازش به افراد جامعه بیشتر خواهد بود.

از این روایت برمی آید که مسلمان نباید منتظر درخواست کمک کسی بماند. بلکه باید همواره در پی آن باشد که به دیگران کمک کند.

هم چنین آن حضرت می فرماید:

إِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ فَرَضَ فی أَمْوَالِ الاَْغنیاءِ أقْوَاتَ الْفُقَراءِ، فما جاعَ فَقِیرٌ إِلاَّ بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌ وَ اللّهُ تعالی سائِلُهُمْ عَنْ ذِلِکَ.(2)

خداوند سبحان، روزی فقیران را در اموال توانگران مقرر داشته است. پس هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر آن که توانگری، حق او را باز داشته است و خدای تعالی، توانگران را بدین سبب باز خواست می کند.

بنابراین، وجود فقیر و محروم در یک جامعه دلیل بر جنایت ثروت مندان آن جامعه است.


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 322، ح 695.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، کلمات قصار 328.

ص:158

در روایت دیگری از ایشان آمده است:

أَنْعَمُ النَّاسِ عَیْشَا مَنْ عَاشَ فِی عَیْشِهِ غَیْرُهُ.(1)

بخشنده ترین مردمان کسی است که دیگران از نعمت او بهره مند شوند.

حضرت علی علیه السلام در نامه ای به حارث همدانی چنین می فرماید:

... وَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤمِنینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أهْلِهِ وَ مَالِهِ... .(2)

همانا بهترین مؤمنان، کسانی هستند که جان و مال خود را پیشاپیش در راه خدا تقدیم کنند... .

گفته اند: «گروهی به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند. حضرت با اشاره به ویژگی های یک شیعه، از آنان پرسید: آیا ثروت مندان تان به فقیران رسیدگی می کنند؟ آیا افراد سالم از بیماران عیادت می کنند؟ آیا افراد ضعیف تان را می شناسید؟ آیا به دیدار یکدیگر می روید؟ آیا نسبت به همدیگر مهربان هستید؟ آیا یکدیگر را نصیحت می کنید؟ آنان پاسخ دادند: از این مطالب و سخنان در میان ما خبری نیست و کسی این چنین رفتار نمی کند. حضرت فرمود: اگر این چنین نیستند، ارزشی ندارند».(3)


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 300، ح 432.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 69.
3- «عَنْ جَابِر قَالَ: إِنَّ أُناسا أَتَوا أَبا جَعْفَر علیه السلام فَسَأَلَهُمْ عَنِ الشِّیعَة هَلْ یَعُودُ غَنِیُّهُمْ عَلَی فَقِیِرِهِمْ؟ وَ هَلْ یَعُودُ صَحِیحُهُمْ عَلَی مَریضِهِمْ؟ وَ هَلْ یَعْرِفُونَ ضَعِیفَهُمْ؟ وَ هَلْ یَتَزَاوَرُونَ؟ وَ هَلْ یَتَحَابُّونَ؟ وَ هَلْ یَتَنَاصَحُونَ؟ فَقَالَ القَوْمُ: وَ مَا هُمُ الْیَوْم کَذَلِکَ فَقَالَ ابُوجَعْفَر علیه السلام : لَیْسَ هُمْ بِشَیْیٍ حَتَّی یَکُونُوا کَذلک». مستدرک الوسائل، ج 8، صص 309 _ 310، أبواب احکام العشرة فی السفر و الحضر، باب 1، ح 2 9520.

ص:159

سماعة می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره قومی پرسیدم که ثروت زیاد دارند، ولی برادران دینی شان به کمک آنان نیازمند هستند. آن حضرت فرمود:

المُسْلِمُ أخُو المُسْلِمِ لاَ یَظلِمُهُ وَ لاَ یَخذُلُهُ وَ لاَ یَحْرُمُهُ فَیَحِقُّ عَلی الْمُسْلِمینَ الاِجْتَهادُ فیهِ وَ التَّوَاصُلُ وَ التّعاوُنُ عَلَیْه و المُواساةُ لأَهْلِ الْحاجَةِ وَ الْعَطْفُ مِنْکُمْ تکُونونَ عَلیَ مَا أَمَرَ اللّهُ فِیهِمْ رُحَمَاءُ بَیْنَکُمْ مُتَراحِمینَ.(1)

مسلمانان با همدیگر برادرند؛ مسلمان نه به برادر خود ستم می کند و نه او را خوار می سازد و نه از حقوقش محروم می کند. پس مسلمان باید برای برادر مسلمان خویش به تلاش برخیزد، با او پیوند برقرار کند و به یاری او بشتابد. هم چنین با نیازمندان و فقیران همدردی کند و به آن ها مهربانی ورزد. اگر این چنین باشید، موافق دستور خدا رفتار کرده اید و نسبت به یکدیگر رحمت به خرج داده اید.

پی آمدهای مادی و معنوی تعاون و همیاری

امام سجاد علیه السلام می فرماید:

مَنْ کَسا مُؤمِنا کَساهُ اللَّهُ مِنَ الثِّیابِ الخُضْرِ (وَ قالَ فی حدیثٍ آخر:) لاَ یَزالُ فی ضَمَانِ اللّه ِ مَادَامَ عَلَیْهِ سِألَکٌ.(2)

هر کس، مؤمنی را بپوشاند، خداوند لباس های سبز (بهشتی) به او می پوشاند. (در حدیث دیگر می فرماید:) تا زمانی که نخی از آن لباس باقی است، در ضمانت پروردگار است.


1- وسائل الشیعه، ج 11، ص 597، باب 37، ح 1.
2- اصول کافی، ج 3، باب مَنْ کَسا مُؤمنا، ح4.

ص:160

در روایتی دیگر آمده است:

لاَِنْ أَعُولَ أهْلَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ اَشْبَعَ جَوْعَتَهُمْ وَ أَکْسُو عَوْرَتَهُمْ وَ اَکُفَّ وُجُوهَهُمْ عَنِ النَّاسِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ أَنْ أَحِجَّ حِجَّةً وَحِجَّةً حَتَّی انْتَهَی اِلَی عَشْرٍ وَ عَشْرٍ وَ مِثْلَهَا وَ مِثْلَهَا حَتَّی انْتَهَی اِلیّ السَّبْعِیْنَ.(1)

اگر خانواده ای از مسلمانان را سرپرستی کنم و گرسنگی آنان را رفع سازم و برهنگی شان را بپوشانم و آنان را از مردم بی نیاز کنم، نزد من محبوب تر است از این که حجی به جای آورم و حجی دیگر و حجی دیگر تا به ده حج برسد و همین گونه حج به جای آورم تا به هفتاد حج برسد.

پی آمدهای یاری نرساندن به دیگران

امام باقر علیه السلام در اهمیت کمک رسانی به فقیران و هم دردی با آنان و پی آمدهای یاری نرساندن به دیگران می فرماید:

مَنْ بَخِلَ بِمَعُونَةِ أخِیهِ وَ الْقِیامِ لَهُ فی حاجَتِهِ إِلاّ ابتلی بِمَعونَةِ مَنْ یَأثِمُ وَ لاَ یُوجَرُ.(2)

هرکس از یاری رساندن به برادر مسلمان خویش کوتاهی ورزد و برای برطرف ساختن نیاز او اقدامی نکند، خداوند او را به یاری گناه کار گرفتار می سازد که برای این کار به او پاداش نمی رسد.

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:

مَنْ کَانَتْ لَهُ دارٌ فَاحْتَاجَ مُوْمِنٌ إِلَی سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قاَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ: یَا مَلاَئِکَتِی اَبْخَلَ عَبْدِیْ عَلَی عَبْدِیْ بِسُکنَی الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی لاَ یَسْکُنُ جِنَانِی اَبَداً.(3)


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 259، کتاب الزکاة، أبواب الصدقة، باب 2، ح1.
2- وسائل الشیعه، ج 11، ص 597، باب 37، ح 2.
3- اصول کافی، ج 2، ص 367، ح 3.

ص:161

کسی که خانه ای داشته باشد و مؤمنی به سکونت در آن نیاز داشته باشد، ولی آن را در اختیار او نگذارد، خداوند عزوجل می فرماید: ای فرشتگانم! یکی از بندگان با سکونت در خانه دنیا، بر بنده دیگرم بخل ورزید. به عزت و جلالم سوگند! هرگز در بهشت من ساکن نخواهد شد.

با عنایت به این حدیث شریف، می توان تصور کرد اگر این گونه آموزه های نورانی در ژرفای جان افراد جامعه نفوذ کند، دیگر مشکل مسکن، معمای بی پاسخ نخواهد بود. در این صورت، آیا می توان پنداشت که عده ای هم چنان در خانه های وسیع، ساکن باشند و برخی دیگر به دلیل نداشتن مسکن، رنجور باشند؟

امام صادق علیه السلام فرموده است:

هر مؤمن که نیاز مؤمنی را پاسخ نگوید، در حالی که می تواند به وسیله خود یا دیگری، نیاز او را رفع کند، خداوند در روز قیامت چنین کسی را با صورت سیاه و چشمان بهت زده و دست بسته به گردن محشور خواهد کرد. آن گاه می فرماید: این همان کسی است که به خدا و رسول او خیانت کرده است و دستور می دهد او را به جهنم ببرند.(1)

خلاصه سخن این که کمک به فقیران و هم دردی با آنان در حفظ نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه اسلامی و ایجاد فضای تفاهم و فقرزدایی، بسیار اساسی و ضروری است.


1- «عَنْ أَبِی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام قال: أَیُّمَا مُؤمِنٍ مَنَعَ مُؤمِنا شَیئا مِمَّا یَحْتَاجُ اِلَیْهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ غَیْرهِ، أَقَامَهُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدَّا وَجْهُهُ مُزْرِقّةً عَیْنَاهُ، مَغْلُولَةً یَدَاهُ إِلَی عُنُقِهِ، فَیُقَالُ: هَذا الخَائِنُ الَّذِی خَانَ اللّه َ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ یُوْمَرُ بِهِ إِلَی النَّار». بحارالانوار، ج 75، ص 174، باب 58، ح4.

ص:162

چکیده روایات بالا به این شرح است:

1. انسان ها هم چون اعضای بدن به یکدیگر وابسته اند. بنابراین، رسیدگی به نیازمندان جامعه همانند مداوا کردن اعضای آسیب دیده، لازم و ضروری است.

2. بر هر مسلمانی لازم است به نیازمندان جامعه یاری رساند و با آنان همدردی کند و منتظر درخواست آنان نماند.

3. توانگران و ثروت مندان جامعه باید بدانند که فقیران در اموال آنان شریکند. بنابراین، باید حقوق آنان را بپردازند؛ زیرا خداوند، توانگران را بدین جهت بازخواست خواهد کرد.

4. بخشنده ترین مردم کسی است که دیگران از نعمت او بهره مند شوند.

5. بهترین مؤمن کسی است که جان و مال خود را پیشاپیش در راه خدا تقدیم بدارد و کمک به فقیران، تقدیم مال در راه خداست.

6. هر کس، مؤمن فقیری را بپوشاند، خداوند در روز رستاخیز به او لباس بهشتی می پوشاند و تا زمانی که نخی از آن لباس باقی است، در ضمانت پروردگار قرار دارد.

7. کمک به فقیران و برآوردن نیاز آنان از به جا آوردن هفتاد حج بهتر است.

8. هر کس از یاری رساندن به برادر دینی خود کوتاهی ورزد، به یاری گناه کار مبتلا می شود که برای او هیچ گونه پاداشی ندارد.

9. خداوند کسانی را که می توانند به نیازمندان جامعه یاری برسانند، ولی از کمک کردن به آنان سرپیچی می کنند، از بهشت محروم می دارد. خداوند در روز قیامت چنین کسی را با چهره ای سیاه و چشمان بهت زده و دست به گردن بسته، محشور خواهد کرد.

ص:163

2. پرداخت قرض الحسنه
اشاره

2. پرداخت قرض الحسنه

ایجاد تعاونی و پرداخت قرض الحسنه از جمله وظایف اجتماعی در مبارزه با فقر است که دین مقدس اسلام با تکیه بر معنویات و ایمان مردم برای رفع نیازهای یکدیگر، وام بدون بهره (قرض الحسنه) را مطرح و بر گسترش آن، تأکید فراوان کرده است. این کار می تواند تا حدود زیادی برای رفع مشکلات اقتصادی افراد جامعه، کارساز باشد.

آیات و روایات فراوانی درباره اهمیّت مسأله قرض الحسنه وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

الف _ آیات

الف _ آیات

خداوند می فرماید:

... و اَقْرَضْتُمُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا لاَُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ َلاُدْخِلَنَّکُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ.(1)

اگر نماز به پا دارید و زکات بدهید و به رسولانم ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و قرض الحسنه به خدا بدهید، گناهان شما را می زدایم و شما را در باغ هایی از بهشت وارد می کنم که از زیر درختانش نهرها جاری است.

خداوند در قرآن می فرماید:

... وَ اَقِیمُوا الصَّلوةَ و آتُوا الزَّکاةَ و اَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضا حَسَنا.(2)

و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به خداوند قرض الحسنه دهید.


1- مائده، 12.
2- مزمل، 20.

ص:164

هم چنین در قرآن آمده است:

اِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضا حَسَنا یُضاعِفْهُ لَکُمْ و یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ شَکُورٌ حَلیمٌ.(1)

اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما چند برابر می سازد و شما را می بخشد. خداوند، تشکر کننده و بردبار است.

ب _ روایات

ب _ روایات

رسول خدا علیه السلام فرمود:

مَنْ اَقْرَضَ اَخاهُ الْمُسْلِمَ کانَ لَهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ اَقْرَضَهُ وَزْنَ جَبَلِ اُحُدٍ مِنْ جِبْال رَضْوی وَطُورِ سَیْنَاءَ حَسَناتٍ، وَ اِنْ رَفِقَ بِهِ فِی طَلَبِهِ، تَعَدّی بِهِ عَلَی الصِّراطِ کَالْبَرْقِ الْخاطِفِ اللاَّمِعِ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ لا عَذابٍ.(2)

کسی که به برادر مسلمانش قرض بدهد، به اندازه هر درهمی که به او می دهد، به بزرگی کوه احد از کوه های رضوی و طور سینا، به او پاداش هایی می رسد و اگر در گرفتن طلب خود، با آن مؤمن مدارا و رفاقت کند، همانند برق خیره کننده و درخشان بدون حساب از روی پل صراط می گذرد.

هم چنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:

مَنْ اَقْرَضَ مُؤْمِنَا قَرْضا یَنْتَظِرُ بِهِ مَیْسُورَهُ کانَ مالَهُ فِی زَکاةٍ، وَ کانَ هُوَ فِی صَلاةٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ حَتّی یُؤَدِّیَهُ.(3)

کسی که به مؤمنی قرض بدهد تا مدتی که او توان ادای آن را داشته باشد، مال او به عنوان زکات است (و ثواب زکات را دارد) و قرض دهنده تا هنگام ادای قرض، در پرتو درود فرشتگان قرار دارد.


1- تغابن، 17.
2- وسائل الشیعه، ج 13، ص 88، کتاب التجارة، أبواب الدین و القرض، باب 6، ح55.
3- وسائل الشیعه، ج 13، ص 88، کتاب التجارة، أبواب الدین و القرض، باب 6، ح3.

ص:165

در برخی روایات به آنان که توان دادن قرض الحسنه به نیازمندان را دارند، ولی به عمد آن را ترک می کنند، هشدار داده شده است که به مجازات های سخت دچار خواهند شد. از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله در گفتاری فرمود:

وَ مَنْ شَکا إِلَیْهِ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَلَمْ یُقْرِضْهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ.(1)

کسی که برادر مؤمنش بر اثر ناداری به او شکایت کند و او به آن برادر دینی قرض الحسنه ندهد، خداوند بهشت را بر او حرام می گرداند.

نیز از آن حضرت روایت است:

مَنِ احْتاجَ إِلَیْهِ اَخُوهُ الْمُسْلِمُ قَرْض و هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَلَمْ یَفْعَلْ، حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ.(2)

کسی که برادر مسلمانش بر اثر تهی دستی به قرض نیاز دارد و او با داشتن توانایی قرض دادن، قرض ندهد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.

در برخی روایات درباره مهلت دادن به بدهکار مستضعف و رعایت حال چنین فردی، سفارش فراوان شده است چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِرا کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ کُلَّ یَوْمٍ صَدَقَةً بِمِثْلِ مالَهُ عَلَیْهِ حَتّی یَسْتَوْفی حَقَّه.(3)

کسی که بدهکار تهی دستی را مهلت دهد، خدا هر روز به اندازه آن قرض،پاداش صدقه به او می دهد تا آن هنگام که بدهکار، طلبش را پرداخت کند.

امام صادق علیه السلام فرموده است:

ما مِن مُسْلِمٍ اَقْرَضَ مُسْلِما قَرْضا حَسَنا یُرِیدُ بِهِ وَجْهَ اللّهِ اِلاّ حَسَبَ


1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 88، ح5.
2- بحارالانوار، ج 103، ص 138، کتاب العقود و الایقاعات، باب 31، ح1.
3- بحارالانوار، ج 103، ص 138، کتاب العقود و الایقاعات، باب 34، ح2.

ص:166

اللّهُ لَهُ اَجْرَها کَحِسَابِ الصَّدَقَةِ حَتّی یَرْجِعَ إِلَیْهِ.(1)

هر مسلمانی که برای رضای خدا به مسلمانی قرض الحسنه بدهد، خداوند پاداش آن را مانند پاداش صدقه دادن حساب می کند تا هنگامی که آن قرض به او باز گردد.

هر چند در این آیات و روایات به طور صریح بیان نشده است که پرداخت قرض الحسنه سبب فقرزدایی از جامعه می شود، ولی ماهیت این کار به گونه ای است که به خودی خود در رفع نیاز مستمندان تأثیر بسزایی دارد. به همین دلیل، آیات و روایات، این کار را امری بسیار مبارک و دارای آثار مادی و معنوی فراوان دانسته اند.

3. نظارت بر کار دولت

3. نظارت بر کار دولت

از نظر اسلام، همان گونه که دولت در برابر ملت مسؤول است، مردم نیز بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر در مقابل دولت اسلامی مسؤول اند و بر یکایک افراد جامعه لازم است که هوشیارانه بر کارهای دولت نظارت کنند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه های نهج البلاغه به این امر اشاره کرده و حقوق متقابل مردم و زمام دار را بر شمرده است. برای نمونه، در خطبه 216 بر اهمیت حفظ حقوق طرفین اشاره می کند و می فرماید:

فَقَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ لی عَلَیْکُمْ حَقّا بِولایَةِ أَمْرِکُمْ، وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الحَقَّ مِثْلُ الَّذِی لی عَلَیْکُمْ فَالحَقُّ أَوْسَعُ الأَشیاء فی التَّواصُفِ، وَأَضیَقُها فی التَّناصُفِ... .

خداوند برای من، به دلیل سرپرستی امورتان، حقی بر گردن شما قرار داده و در مقابل، برای شما همانند آن حقی بر گردن من گذاشته است. بنابراین، دایره حق در مرحله سخن از هر چیز گسترده تر است، ولی هنگام عمل، کم وسعت ترین دایره هاست.


1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 87، کتاب التجارة، ابواب الدین و القرض، باب 6، ح2.

ص:167

ایشان درباره حق می فرماید:

أعظَمُ مَا افْتَرضَ اللّهُ سُبْحانهُ مِنْ تِلْکَ الحُقُوق حَقُّ الْوَالِی عَلَی الرَّعیة، وَ حَقُّ الرَّعیة عَلَی الْوَالِی فریضةٌ فَرَضَها اللّه لِکُلٍّ عِلی کُلٍّ، فجعلها نِظاما لأُلفَتِهِم، وَ عِزّا لِدِینِهِم... .(1)

بزرگ ترین تکلیفی که خداوند سبحان در زمینه حقوق مقرر کرده، حق زمام دار بر ملت و حق ملت بر زمام دار است. این حقوق متقابل، اساس نظام اجتماعی و پیوند دهنده رابطه دولت و ملت و مایه عزت و عظمت دین آن هاست.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره حقوق رهبر جامعه اسلامی در برابر ملت می فرماید:

و أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ... النَّصیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الغَیْبِ... .(2)

خیرخواهی درباره زمام دار در حضور و غیاب (او از وظایف مردم است).

این حق از اهمیت بسزایی برخوردار است و براساس این بیان شریف، مردم وظیفه دارند هنگامی که سیاست ها و برنامه های دولت به گسترش فقر و از بین بردن تعادل جامعه می انجامد، به دولت هشدار دهند. یک جامعهانسانی تنها هنگامی می تواند از زندگی منطقی برخوردار باشد که مردم آن به کارهای دولت انتقاد کنند و در برابر سرنوشت خود، رفتاری صادقانه و خیرخواهانه داشته باشند.

امام علیه السلام در کلام دیگری با تبیین رابطه دولت و مردم، هرگونه رابطه ستایش گرانه میان مردم و حاکم جامعه را باطل و نادرست می شمارد:

من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا بتوانم از عهده


1- نهج البلاغه دشتی، خطبه 216.
2- نهج البلاغه دشتی، خطبه 34.

ص:168

وظایفی برآیم که نسبت به خدا و شما دارم و حقوقی را که مانده است، بپردازم و واجباتی را که بر عهده من است و باید انجام گیرد، ادا کنم. پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویید، حرف نزنید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید و با ظاهرسازی، با من رفتار نکنید و گمان نکنید اگر حتی پیشنهادی به من دهید، بر من گران می آید یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه کردن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود. بنابراین، از گفتن حق یا مشورت در زمینه عدالت خودداری نکنید.(1)

بر اساس این سخن نورانی، امام علی علیه السلام حاکمان هواپرست، جاه طلب و خودکامه، رابطه ستایش گری میان خود و مردم را تبلیغ و به مردم تلقین می کنند تا بی تدبیری و بی لیاقتی خود را بپوشانند. از میان رفتن حقوق ضعیفان، پنهان ماندن انحراف ها و نابسامانی های دولت مردان، نفوذ چاپلوسان و منافقان در اطراف طبقه حاکم و کنار رفتن دانایان، آگاهان وآزادگان، پی آمد گسترش چنین رابطه ای است.

انسان های دلسوز بر ضعف ها، نادانی ها، اسراف ها و حیف و میل های دولت، انگشت می گذارند و با آشکار کردن کاستی ها و نابسامانی ها، برای اصلاح این امور و تنبیه دولت مردان، زبان به نقد و انتقاد می گشایند. در مقابل، چاپلوسان چند چهره، زبان به ستایش های دروغین می گشایند و با پوشیده نگاه داشتن کژی ها و کاستی ها، بی ثباتی ساختار اجتماعی و سقوط آن را


1- «فَلاَ تُثْنُوا عَلیَّ بِجَمِیلِ ثَناءٍ، لإِخْراجی نَفْسِی إِلَی اللّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّةِ فِی حُقُوقٍ لَمْ اَفْرُغْ مِنْ اَدَائِهَا، وَ فَرائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضائِهَا. فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الَجَبابِرَةُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا منّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلَ البَادِرَةِ وَ لا تُخَالِطُونِی بِالمُصَانَعَةِ، وَ لا تَظُنُّوابِیَ اسْتِثْقالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی، وَ لاَ الْتِمَاسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی، فَانَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أوِ الْعَدْلَ اَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ، کانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلاَ تکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشْوِرَةٍ بِعَدْلٍ...». نهج البلاغه دشتی، خطبه 216.

ص:169

موجب می گردند.(1)

از این رو، امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این سخن نورانی، مردم را از ستایش های دروغین و چاپلوسی برحذر می دارد و مردم را برای اصلاح امور، به گفتن سخن حق و اظهار نظر عادلانه فرامی خواند.


1- معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 301.

ص:170

وظایف دولت در مبارزه با فقر

اشاره

وظایف دولت در مبارزه با فقر

اسلام، حاکم اسلامی را موظف کرده است به امور تربیتی، بهداشتی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی جامعه، توجه ویژه ای داشته باشد و برای عملی ساختن برنامه های حکومتی و دینی خویش، از میان آگاه ترین و پرهیزگارترین مردم، کارگزارانی را برگزیند. هم چنین با مراقبت کامل از ساختار اداری کشور عدالت و برابری را سر لوحه کار خود قرار دهد و برای گسترش قانون گرایی و حفظ یکپارچگی سرزمین اسلامی، سپاهی نیرومند و مؤمن فراهم آورد. افزون بر آن باید با مردم همنشین باشد و از کسی دوری نگزیند.

یکی دیگر از وظایف حاکم اسلامی این است که با دفاع از حقوق زیردستان مانند کارگران، کشاورزان، پیشه وران و عامه مردم، حرمت انسان ها را پاس دارد. حکومت باید با جهل و بی سوادی مبارزه کند و از همه مهم تر، آموزه های دین و فرهنگ اسلامی را گسترش دهد. هم چنین باید نیازهای اجتماعی را در زمینه های گوناگون برآورده سازد و با فقر و محرومیت مبارزه کند و جلوی ستمگران مالی و تروریست های اقتصادی را بگیرد.

بنابراین، دولت در نظام اقتصادی اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و مسؤولیت های سنگینی را برای رفع مشکلات اقتصادی و فقر به عهده دارد که می توان چنین برشمرد:

ص:171

تأمین اجتماعی، فراهم آوردن زمینه های سرمایه گذاری و نظارت بر آن، توزیع عادلانه ثروت، گسترش عدالت اجتماعی، توجه به تولید و تشویق متولیان تولید برای سرمایه گذاری بیشتر، اهمیت دادن به کشاورزی، دامداری، بازرگانی و پیشه وری، کارآفرینی و مبارزه با بی کاری، نظارت بر بازار و کنترل قیمت ها، ایجاد امنیت اقتصادی، پشتیبانی از نوآوری ها، ایجاد صندوق تعاون برای کمک به افراد کم درآمد جامعه، دریافت مالیات و مصرف آن برای رفع نیازهای جامعه، گزینش افراد کاردان و متعهد در امور اقتصادی، مبارزه با احتکار، انحصار، رباخواری، اختلاس و هرگونه فساد مالی کارگزاران.

کوتاه سخن این که بر اساس وظایف دینی، دولت اسلامی موظف است همه فعالیت های اقتصادی را زیر نظر داشته باشد تا بتواند در مبارزه با فقر گام مثبت و مؤثری بردارد. اینک با الهام از کتاب و سنت، وظایف دولت اسلامی را در مبارزه با پدیده فقر بررسی می کنیم.

1. تأمین اجتماعی

1. تأمین اجتماعی

دولت اسلامی وظیفه دارد با فراهم کردن زمینه فعالیت های اقتصادی، معیشت شهروندان جامعه اسلامی را در سطح مناسب تأمین کند. مکتب جامع و کامل اسلام، از ابتدا این نیاز اساسی جامعه را تشخیص داده است. به همین دلیل، دولت اسلامی با استفاده از منابعی مانند: زکات، خمس، کفّاره ها، فی و انفال (زمین هایی که بدون لشکرکشی به دست مسلمانان افتاده

ص:172

است و در اختیار دولت اسلامی قرار می گیرد)، خراج (مالیات)، جزیه و... می تواند نیاز افراد زیرپوشش تأمین اجتماعی(1) را برآورده سازد.

بر همین اساس امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه بسیار مهم خود به مالک اشتر می فرماید:

خدا را! خدا را! درباره طبقه پایین که راه چاره ندارند؛ یعنی مستمندان، نیازمندان، تهی دستان و از کارافتادگان. در این طبقه کسانی هستند که دست به گدایی برداشته اند و افرادی نیز وجود دارند که باید بدون پرسش به آن ها، بخشش شود. بنابراین، به آن چه خداوند درباره آنان به تو دستور داده است، عمل کن.

بخشی از بیت المال و غلات خالصه جات اسلامی را در هر محل به آنان اختصاص ده. آنان که دورند همانند کسانی که نزدیک هستند، سهم دارند و باید حق همه آنان را مراعات کنی. بنابراین، هرگز نباید سرمستی زمام داری، تو را به خود مشغول سازد (و به آنان رسیدگی نکنی)؛ زیرا هرگز به خاطر کارهای فراوان و مهمی که انجام می دهی، از انجام نشدن کارهای کوچک معذور نیستی! نباید از آنان دل برگیری و چهره ات را برای آنان درهم کشی! در امور کسانی که به تو دسترسی ندارند و مردم به دیده تحقیر به آنان می نگرند، بررسی کن و فرد مورد اطمینانی را که خدا ترس و متواضع باشد،برای این کار برگزین تا وضع آنان را به تو گزارش دهد. سپس با آن گروه به


1- کسانی باید زیر پوشش تأمین اجتماعی قرار گیرند که به هر دلیلی، از انجام کار ناتوان هستند یا قدرت تأمین زندگی مناسب خود را ندارند. این افراد عبارتند از: یتیمان، از کارافتادگان، معلولان، عقب ماندگان ذهنی، بیماران، ضعیفان افرادی که توان کسب و کار را ندارند، بی کاران (کسانی که قدرت کار دارند، ولی در حال حاضر به دلیل نبودن تقاضا برای کار، بی کار مانده اند یا شغل مناسب خویش را نیافته اند)، بدهکاران، در راه ماندگان، بردگان، و... .

ص:173

گونه ای رفتار کن که هنگام دیدار پروردگار، عذرت پذیرفته باشد.(1)

امام علی علیه السلام در بخش دیگری می فرماید:

ثُمَّ الْطَّبَقَةُ الْسُّفْلَی مِنْ أهْلِ الْحَاجَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ الَّذِیْنَ یَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ. وَفِی اللَّهِ لِکُلٍّ سَعَةٌ، وَ لِکُلٍّ عَلَی الْوَلِی حَقٌّ بِقَدْرِ مَا یُصْلِحُهُ، وَلَیْسَ یَخْرُجُ الْوَالِی مِنْ حَقِیْقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ إِلاَّ بِالاِهْتِمَامِ وَالاِستِعَانَةِ بِاللَّهِ، وَ تَوْطِینِ نَفْسِهِ عَلَی لُزُومِ الْحَقِّ، وَالْصَّبْرِ عَلَیْهِ فِیْمَا خَفَّ عَلَیْهِ اَوْ ثَقُلَ... .(2)

قشر دیگر، طبقه پایین نیازمندان و مستمندان هستند که باید به آنان بخشش و یاری کرد. برای همه قشرهای گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشی است و همه آنان به اندازه ای که امورشان اصلاح شود، حقّ مشخّصی بر زمام دارشان دارند. زمام دار در انجام آن چه خداوند بر او واجب کرده است، نمی تواند موفّق باشد جز آن که تلاش فراوان کند و از خدا یاری بطلبد و خود را برای انجام حق آماده سازد و در همه کارهای آسان یا دشوار، شکیبایی ورزد.


1- «ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلی مِنَ الَّذِینَ لا حِیلَةَ لَهُم مِنَ الْمَساکِینِ وَ الْمُحتاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسی وَ الزَّمْنی فَإِنَّ فِی هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعا وَ مُعْتَرّا وَاحْفَظ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ، وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْما مِنْ بَیْتِ مالِکَ، وَ قِسْما مِنْ غَلاّتِ صَوافِی الإِسْلامِ فِی کُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلاَْقْصی مِنْهمْ مِثْلَ الَّذِی لِلْأَدْنی، وَ کُلٌ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ... وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السَّنِّ مِمَّنْ لا حِیلَةَ لَهُ، وَ لا یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ، وَ ذلِکَ عَلَی الْوُلاةِ ثَقِیلٌ وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ... وَاجْعَلْ لِذَوی الحاجاتِ مِنْکَ قِسْما تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ، وَ تَجْلِسُ لَهُم مَجْلِسا عامّا فَتَتَواضَعُ فِیهِ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَکَ، وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَ أَعْوانَکَ مِنْ أَحْراسِکَ وَ شُرَطِکِ حَتّی یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِع فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لایُؤَخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ... وَ نَحَّ عَنْهُمُ الضَّیقَ وَ الْأَنَفَ یَبْسُطِ اللّهُ عَلَیْکَ بِذلِکَ أکْنافَ رَحْمَتِهِ، وَ یُوجِبُ لَکَ ثَوابَ طاعَتِهِ، وَ أَعْطِ ما أَعْطَیْتَ هَنیئا وَ امْنَعْ فِی إِجْمالٍ وَ إِعْذارٍ.» نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 53.
2- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 53.

ص:174

سیاست ها و شیوه های تأمین اجتماعی

آن چه در بالا اشاره شد، مهم ترین منابع مالی است که در اختیار نظام اسلامی قرار می گیرد تا آن ها را برای برقراری تأمین اجتماعی، کاهش فقر و افزایش رفاه اقتصادی گروه های کم درآمد و ضعیف جامعه به کار گیرد.

این سیاست ها را به گونه های مختلفی به شرح زیر می توان مطرح کرد:

1. کمک های مستقیم به طبقه مستضعف و فقیر جامعه.

2. کارآفرینی برای بی کاران توان مند.

3. گسترش بیمه های اجتماعی مانند: بیمه درمانی، آموزش رایگان، وام های مسکن، کمک های عایله مندی و... .

4. برنامه ریزی دقیق و کارشناسی شده درباره قوانین کار.

5. مبارزه با گسترش مفاسد اقتصادی مانند: احتکار، انحصارگرایی، اختلاس و گران فروشی برای پیش گیری از وارد آمدن فشارهای اقتصادی به طبقه فقیر و کم درآمد جامعه.

2. نظارت بر بازار و فعالیت های اقتصادی

2. نظارت بر بازار و فعالیت های اقتصادی

برقراری توازن و تعادل اقتصادی، زمینه را برای رشد عقلی، تکامل علمی و قوام فرهنگی جامعه فراهم می آورد و هرگونه افراط و تفریط اقتصادی مانع رشد علمی و فرهنگی می شود. فقر، حد تفریط و سرمایه داری، حد افراط است و هر دو (فقر و تکاثر) خاستگاه اصلی ناآرامی، سرکشی و شورش های اجتماعی علیه نظام های حاکم است. فقر، طبقات محروم را به سرکشی، شورش و رویارویی وا می دارد. سرمایه دار نیز با نفوذ در هیأت حاکمه یا با در دست گرفتن حاکمیت، به فاصله طبقاتی و گسترش تهی دستی در جامعه دامن می زند. چنین گروهی همواره در مقام قانون گذاری و اجرا، جریان اقتصاد

ص:175

جامعه را به سود خود می چرخاند و حقوق طبقات محروم را پایمال می کند. در نتیجه، نظام سیاسی حاکم را که باید به اتکای توده های مردم استوار باشد، به جانب داری خویش می کشاند و نارضایتی توده ها را برمی انگیزد. اوج گرفتن نارضایتی ها، شورش ها و عصیان های اجتماعی را پدید می آورد و آن گاه که درگیری و برخورد با نظام رخ دهد، ثبات نظام حاکم تهدید می شود.(1) این مسأله، معلول نبود نظارت کافی بربازار و پیدایش تورم است که در نتیجه، به متزلزل شدن پایه های اقتصادی جامعه می انجامد.

به گفته شهید صدر قدس سره، جانشینی در امور اقتصادی، مقامی است که به جامعه تعلق دارد و مالکیت خصوصی برای ایفای امور اجتماعی مقرر شده است. از این رو، به صرف آن که کسی، مالی را تصاحب کند، پیوند جامعه با آن مال قطع نمی شود، بلکه نظارت و مسؤولیت جامعه نسبت به آن هم چنان باقی خواهد ماند. برای نمونه، در مواردی مانند سفاهت مالک، جامعه مکلف است، مال را از پی آمدهای ناگوار تصرف مالک سفیه آن دور نگهدارد؛ زیرا سفیه نمی تواند نقش شایسته ای در امر جانشینی داشته باشد. جانشینی متعلق به جامعه است و اموال نیز از آن اوست، اگرچه به مالکیت خصوصی افراد درآید. فرد در تصرف های مالی، خود را در برابر خداوند مسؤول می بیند؛ زیرا خداوند، مالک حقیقی همه ثروت هاست. افزون بر آن، فرد در مقابل جامعه نیز که جانشین اصلی خداوند است، مسؤول است.

بنابراین، مالکیت خصوصی در مفهوم جانشینی، نوعی «وکالت» است، به این معنا که مالک به رسم امانت، از جانب خداوند _ صاحب اصلی جهان _


1- معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، صص 280 - 286.

ص:176

اموالی را در اختیار دارد که مکلف است براساس قواعدی از آن استفاده کند. اگر این فکر بر جامعه اسلامی حکومت کند، رفتار مردم را کنترل خواهد کرد و مانند قید محکمی، مالک را به رعایت مقررات الهی پای بند می گرداند، هم چنان که وکیل همواره ملزم به رعایت نظر موکل است.(1)

در روایات نیز به این مسأله اشاره شده است، چنان که امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از اصحاب خود به نام عیسی بن موسی می فرماید:

ای عیسی! مال از آنِ خداست که آن را به امانت به بندگان خود سپرده و به ایشان فرمان داده است تا با میانه روی از آن بخورند و با میانه روی از آن بیاشامند و با میانه روی از آن بپوشند و با میانه روی از آن برای ازدواج هزینه کنند و با میانه روی از آن وسیله سواری بخرند و آن چه را باقی می ماند، به مؤمنان مستمند بدهند. پس هر کس از این روش (میانه روی) تجاوز کند؛ خوردن، نوشیدن، پوشیدن، ازدواج کردن و خریدن وسیله سواری بر او حرام است.(2)

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:

مال از آنِ خداست که آن را نزد ثروت مندان به امانت می گذارد و بر آنان روا می دارد که با میانه روی از این مال بخورند، بیاشامند، بپوشند، ازدواج کنند و از مرکب بهره مند شوند و آن چه را می ماند، به مؤمنان فقیر بدهند و


1- اقتصاد ما، محمد باقر صدر، برگردان: ع، اسپهبدی، ج 2، صص 186 - 190.
2- «الإمام الصادق علیه السلام _ فیما رواه عیسی بنُ موسی: یا عیسی! المالُ مالُ اللّه ، جَعَلَهُ وَدائِعَ عندَ خَلْقِهِ؛ و أَمَرَهُم أَنْ یَأْکُلُوا مِنْهُ قَصدا، وَ یَشْرَبُوا مِنْهُ قَصدا، وَ یَلْبَسُوا مِنْهُ قَصْدا، وَ یَنْکَحُوا مِنْهُ قَصْدا، وَ یَرکَبُوا مِنْهُ قَصْدا؛ وَ یَعُودُوا بِمَا سِوی ذَلِکَ عَلَی فُقَرَاءِ الْمُؤمِنِینَ. فَمَنْ تَعَدَّی ذَلِکَ کَانَ أَکَلُهُ حَراما، وَ مَا شَرِبَ مِنْهُ حَراما، وَ مَا لَبِسَهُ مِنْهُ حَراما، وَ مَا نَکَحَهُ مِنْهُ حَرَاما، وَ مَا رَکِبَهُ مِنْهُ حَرَاما.» مستدرک الوسائل، ج 13، ص 52، باب 19، ح9.

ص:177

نابسامانی زندگی آنان را به سامان آورند. پس هر کس چنین کند، آن چه می خورد، می آشامد، بر آن سوار می شود و ازدواج می کند، بر وی حلال است و آن چه از این اندازه بگذرد، بر وی حرام است.

سپس امام با خواندن این آیه: «و لا تُسرِفُوا إنّه لا یحبّ المُسرِفِینَ؛ اسراف مکنید؛ که خدا، اسراف کنندگان را دوست نمی دارد»،(1) فرمود:

آیا می پندارید که خداوند، مردی را بر مالی که به او عطا کرده است، امین می داند و او برای خود اسبی به ده هزار درهم بخرد با این که اسب بیست درهمی برای او بس است... و در قرآن بگوید: «وَ لاَ تُسْرِفُوا إنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسرِفین»(2)

از صراحت این احادیث استفاده می شود که اموال مربوط به خداست و اگر به کسی عطا می فرماید، نزد او امانت است و حق اسراف و از بین بردن آن ها را ندارد. پس بر او واجب است نسبت به مال خداوند، امانت دار خوبی باشد و آن را در مواردی مصرف کند که رضایت خدا در آن است.

بنابراین، بر اساس نظر اسلام، اصل نظارت بر بازار و حتی مالکیت خصوصی مردم، حق حاکم اسلامی است و او وظیفه دارد برای ایجاد تعادل و توازن در اقتصاد کشور، رعایت عدالت اجتماعی و حفظ حقوق شهروندان،


1- انعام، 141.
2- قال الإمام الصادق علیه السلام : المالُ مالُ اللّه ، یَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِع، وَ جَوَّز لَهُم أنْ یَأْکُلُوا قَصدا، وَ یَشْرَبُوا قَصدا، وَ یَلْبَسُوا قَصْدَا، وَ یَنْکَحُوا قَصْدا، وَ یَرکَبُوا قَصدا، وَ یَعودُوا بِما سِوَی ذَلِکَ عَلَی فُقَرَاءِ المُؤْمِنِینَ وَ یَرْمُوا بِهِ شَعَثَهُمْ، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ مَا یَأْکُلُ حَلالاً، وَ یَشْرَبُ حلالاً، وَ یَرکَبُ حلالاً، وَ یَنْکَحُ حلالاً؛ وَ مَن عَدا ذَلِکَ کَانَ عَلَیْهِ حَراما. ثمّ قال: «و لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسْرِفِینَ» أتَری اللّه َ ائْتَمَنَ رجلاً عَلَی مالٍ یَقُولُ لَهُ، أن یَشْتَرِیَ فرسا بِعَشَرَةِ آلافِ دِرْهمٍ، وَ یُجْزِیهِ فَرَسٌ بِعِشْرِینَ دِرْهَما؟ ... ثُمَّ قَالَ: «لاَ تُسْرِفُوا إنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسرِفین»؟ وسائل الشیعه، ج 11، ص 501، باب 23، ح15370.

ص:178

بر قیمت ها و واردات و صادرات کالا کاملاً نظارت کند. بدین گونه، حکومت اسلامی می تواند از احتکار، فساد مالی، گران فروشی، ربا، اسراف، تورم و پی آمدهای ناگوار آن مانند فقر و تهی دستی پیش گیری کند. حکومت اسلامی حتی در مواردی که لازم باشد، می تواند برای احیای حقوق عامه مردم، اموال اشخاص را مصادره کند.

اکنون با توجه به مطالب گذشته، به روایت هایی می پردازیم که بیانگر اهمیت و ضرورت نظارت بر فعالیت های اقتصادی است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شریح قاضی می فرماید:

اُنْظُر اِلِی أَهْلِ الْمَعْکِ وَ الْمَطْلِ وَ دافِعِ حُقُوقِ النَّاسِ مِنْ اَهْلِ الْمَقْدُرَةِ وَ الْیَسَارِ مِمَّنْ یُدْلِی بأَمْوَالا النَّاسِ اِلَی الْحُکَّامِ فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ وَبِعْ فِیهِ الْعِقَارَ وَ الدِّیَارَ فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله یَقُولُ: مَطَلُ الْمُسْلِمِ الْمُؤسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عِقَارٌ وَ لاَ دَارٌ وَ لاَ مَالٌ فَلاَ سَبِیلَ عَلَیْهِ وَاعْلَمْ اَنَّهُ لاَ یَحْمِلُ النَّاسَ عَلَی الْحَقِّ اِلاَّ مَنْ رَدَعَهُمْ عَنِ الْبَاطِلِ... .(1)

بر حال کسانی که با مردم مماطله می کنند (برای پرداخت حقوق مردم امروز و فردا می کنند) برای گرفتن حقوق مردم از توانگران، نظارت کن؛ همانان که اموال مردم را به حکام می دهند. پس حقوق مردم را از آنان بگیر و بدین منظور، خانه و باغ آنان را بفروش؛ زیرا من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: امروز و فردا کردن در حق مسلمانان تنگ دست، ستم به آنان است. پس بر کسی که مال و باغ و خانه ای ندارد، حرجی نیست. بدان که مردان را به سوی حق نمی کشاند مگر کسی که آنان را از باطل باز دارد.


1- تهذیب الاحکام، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة، 1406 ه ق، ج 6، صص 225 و 226، باب 88، ح1.

ص:179

از این روایت برمی آید که نظام اقتصادی اسلام مانند نظام سرمایه داری نیست که فعالیت های اقتصادی را بدون هیچ قید و شرطی آزاد بگذارد. اسلام، قوانین نظارت را نه تنها در مرحله کسب درآمد، بلکه در مرحله توزیع و مصرف نیز ضروری می داند.

نامه امام علی علیه السلام خطاب به مالک اشتر نیز به ضرورت نظارت بر امور مالی و اقتصادی دلالت دارد:

سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راست گو و وفا پیشه بر آنان بگمار؛ زیرا مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری و مهربانی با رعیّت خواهد بود.

از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو نیز آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن و او را با تازیانه، کیفر ده و اموالی را که در اختیار دارد، از او باز پس گیر. سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و طوق بدنامی بر گردنش بیافکن.(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

آیا می پنداری خداوند چون به هرکس (اموال و روزی فراوان) عطا فرموده، او را گرامی داشته است و از هر کس منع فرموده (و اموال کم عطا کرده است) برای خواری وی بوده است؟


1- «ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ، وَ ابعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ، فَاِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لاُِمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ اْلأَمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ؛ فَإِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ اِلِی خِیَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ اَخْبَارُ عُیُونِکَ، اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً، فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ، وَ أخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ، وَوَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ، وَ قَلّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ». نهج البلاغه، نامه 53.

ص:180

نه، مال از آنِ خداست که نزد اشخاص به امانت سپرده شده و خداوند به آنان اجازه داده است با میانه روی، بخورند و بیاشامند و بپوشند و مرکب تهیه کنند. پس هر کس چنین کند آن چه را می خورد، حلال است و آن چه را می نوشد، گواراست. ازدواج و مرکب او نیز حلال است و در غیر این صورت، حرام است.(1)

علامه طباطبایی در این باره می گوید:

اسلام، اصل مالکیت را محترم شمرده است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در خبر معروف «النّاس مُسَلَّطُونَ عَلَی اَمْوَالِهِم»، تسلط کامل آدمی را بر مال خود، تأیید فرموده است.

روی این اصل، انسان می تواند هر طور که بخواهد در اموال خود تصرف کند؛ نگهدارد، بخورد، بیاشامد، (صدقه بدهد، وقف کند، به فقرا کمک کند) هدیه کند، بفروشد یا دیگر تصرفات مشروع را بنماید. اما تصرفاتی که ممنوع و خلاف مصلحت اجتماعی است، هرگز مالک تسلط به آن ها ندارد و نمی تواند تصرفی را که به ضرر اسلام یا مسلمین است در مال خود بنماید یا مال خود را با اسراف و تبذیر و مانند آن نابود سازد یا طلا و نقره مسکوک خود را از جریان انداخته، به صورت گنج، اندوخته نماید.(2)


1- «اَتَرَی اللَّهَ اَعْطَی مِنْ کَرَامَتِهِ عَلَیْهِ وَ مَنَعَ مَنْ مَنَعَ مِنْ هَوَانٍ بِهِ عَلَیْهِ؟ کَلاَّ وَلکِنَّ الْمَالَ مَالُ اللَّهِ یَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدائِعَ وَ جَوَّرَ لَهُمْ اَنْ یَأکُلُوا قَصْدَاً وَ یَشْرَبُوا قَصْدَاً وَ یَلْبَسُوا قَصْدا وَ یَرْکَبُوا قَصْدَاً وَیَعُودوُا بِمَا سِوَی ذلِکَ عَلَی فُقَرَاءِ الْمُؤمِنِینَ وَ یَرْمُوا بِهِ شَعْثُهُمْ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ مَا یَأکُلُ حَلاَلاً وَ یَشْرَبُ حَلاَلاً وَ یَرْکَبُ حَلاَلاً وَ یَنْکَحُ حَلاَلاً وَ مَنْ عَدَا ذلِکَ کَانَ عَلَیْهِ حَرَامَاً...». وسائل الشیعه، ج 11، ص 501، باب 23، ح15370.
2- اسلام و اجتماع، علاّمه سید محمدحسین طباطبائی، قم، انتشارات پیام اسلام، بی تا، ص 46.

ص:181

سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نظارت بر فعالیت های اقتصادی و بازار و حفظ آن از آلودگی به خطاها بسیار جالب توجه است. این رفتارها نشان می دهد که در چنین اموری خود حاکم باید پیش قدم باشد و اوضاع و احوال را از نزدیک کنترل کند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «زمانی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کوفه بود، هر روز صبح از دارالحکومة به بازارهای کوفه می رفت و در تک تک آن ها دور می زد، در حالی که تازیانه ای دو سرْ به دست داشت که سبینه نامیده می شد... پس در هر بازار می ایستاد و فریاد می زد: ای بازرگانان! تقوای الهی را پیشه کنید.

هنگامی که بازاریان، صدای آن حضرت را می شنیدند، هرچه در دست داشتند، فرو می نهادند و به سخنانش گوش فرا می دادند. آن حضرت می فرمود: خیرخواهی پیشه کنید، به آسان گیری تبرک جویید، به خریداران نزدیک شوید، خود را به زینت بردباری بیارایید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ دوری جویید، از ستم بگریزید، با مظلومان مدارا کنید، به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و ترازو را کامل کنید، در اجناس مردم کم مگذارید و در زمین به فساد نپردازید. سپس در همه بازارهای کوفه می گشت و با مردم می نشست و به درخواست های آنان رسیدگی می کرد».(1)


1- «کَانَ امیرالمؤمنین علیه السلام عِنْدَکُمْ بِالْکؤفَةِ یَغْتَدِی کُلّ یَؤمٍ بُکْرَةً مِنَ الْقَصْرِ فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ الْکُوفَةِ سُوْقَاً، وَ مَعَهُ الْدُّرَّةُ عَلَی عَاتِقِهِ وَ کَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّی الْسَّبْیَنَةُ فَیَقِفَ عَلَی اَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِیْ: یَا مَعْشَرَ الْتُّجَّارِ اِتَّقُوا اللَّهَ، فَاِذَا سَمِعُوا صَوْتَهُ الْقَوا مَا بِأیْدِیْهِمْ وَ أَرْعَوا إِلَیْهِ بِقُلُوبِهِمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهِم فَیَقُول: قَدِّمُوا الاِسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّکُوا بالْسُّهولَةِ، وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتاعِیْنَ، وَ تَزَیَّنُوا بِآلْحِلْمِ، وَ تَناهُواْ عَنِ الْیَمِینِ وَ جَانِبُوا الْکَذِبَ، وَتَجَافُوا عَنِ الْظَّلْمِ، وَاَنْصِفُوا الْمَظْلُومِینَ، وَ لاَ تَقْرَبُوا اَلْرِّبا، وَ أَوفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیْزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا الْنَّاسَ اَشْیَاءَ هُمْ، وَ لاَ تَعْثُوا فِی الاَْرْضِ مُفْسِدِیْنَ فَیَطُوفُ فِی جَمِیْعِ اَسْوَاقِ الْکُوفَةِ ثُمَّ یَرْجِعُ فَیَقْعُدُ لِلْنَّاسِ». وسائل الشیعه، ج 12، ص 284، کتاب التجاة، أبواب آداب التجارة، باب 2، ح1.

ص:182

مردی از اهل بصره به نام ابومَطَر می گوید: «من شب ها در مسجد کوفه خوابیدم و برای قضای حاجت به رحبه می رفتم و از بقال، نان می گرفتم. روزی از مسجد بیرون آمدم تا به یکی از بازارهای کوفه بروم. ناگاه کسی مرا صدا زد که: ای مرد! زیر پوش خود را بالا بکش تا جامه ات پاکیزه تر ماند و برای پروردگارت پرهیزگارتر باشی.

از مردم پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است. من به دنبال آن حضرت بیرون رفتم، در حالی که او به سوی بازار شترفروشان می رفت. چون به آن جا رسید، میان بازار ایستاد و فرمود: ای گروه بازرگانان! از سوگند دروغ بپرهیزید؛ زیرا اگر کالا را با سوگند خوردن به فروش برسانید، برکت را از میان می برد... .(1)

3. تلاش برای گسترش تجارت و صنعت
اشاره

یکی دیگر از وظایف دولت برای فقرزدایی، توجه به صنعت و تجارت و ایجاد رقابت سالم میان بازرگان و صنعت گران و حمایت از آنان است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:

به بازرگانان و صاحبان صنایع توصیه کن و آنان را به خیر و نیکی سفارش کن (و در این سفارش، میان) بازرگانانی که در شهر یا دِه هستند (و مرکز ثابت و تجارت خانه دارند) و آنان که در گردشند و نیز صنعتگرانی که با نیروی جسمانی خویش به کار صنعت می پردازند، تفاوت مگذار؛ زیرا آنان، منابع اصلی منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می روند. آنان هستند که موارد مورد نیاز را از سرزمین های دور دست، پرتگاه ها، کوهستان ها، دریاها و


1- الغارات، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، برگردان: عبدالمجید آیتی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371 ه . ش، چ 1، ص 44.

ص:183

سرزمین های هموار و ناهموار، گرد می آورند؛ از مناطقی که بیشتر مردم با آن سر و کاری ندارند و جرأت رفتن به آن سامان را نمی کنند. (توجه داشته باش) بازرگانان و پیشه وران و صنعت گران، مردمی سالمند و از نیرنگ و شورش آنان بیم نداشته باش؛ زیرا آنان، صلح دوست و آرامش طلبند. البته باید همواره بر وضع آنان نظارت کنی؛ چه گروهی که در مرکز فرمانداری تو زندگی می کنند و چه کسانی که در گوشه و کنار هستند. کار مردمان جز با بازرگانان و صنعت گران _ که هر صنفی امکاناتی فراهم می آورند و بازارها را برپا می دارند _ استوار نشود. آنان چیزهایی را فراهم می سازند که مردم نمی توانند تهیه کنند و کار مردم را راه اندازی می کنند.(1)

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:

تَعَرَّضُوا لِلتِّجَارَات، فَإِنَّ لَکُمْ فِیهَا غِنیً عَمَّا فِی أَیْدی النَّاسِ، وَ إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُحتَرِفَ اْلأَمِینَ، المغبُونُ غیرُ مَحمُودٍ وَ لاَ مَأجُور.(2)

به انواع داد و ستد (تجارت) بپردازید؛ زیرا از این راه، از مال و منال مردم بی نیاز می شوید. خداوند بزرگ، صاحب حرفه درستکار را دوست می دارد. مغبون (کسی که در زندگی فریب خورده و برای خود تلاشی نکرده است)، نکوهیده است و بی پاداش.


1- «...ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجّارِ وَ ذَویِ الصِّناعاتِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَیْرا، الْمُقِیمِ مِنْهُمْ وَ المُضْطَرِبِ بِمالِهِ، وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَاِنَّهُم مَوادُّ الْمَنافِعِ، وَ أَسْبابُ الْمَرافِقِ وَ جُلاّبُها مِنَ الْمَباعِدِ وَ المَطارِحِ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ، وَ سَهْلِکَ وَ جَبَلِکَ، وَ حَیْثُ لا یَلْتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها، وَ لا یَجْتَرِؤونَ عَلَیْها، فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لا تُخافُ بائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لا تُخْشی غائلَتُهُ وَ تَفَقَّدْ أُموُرَهُمْ بِحَضْرَتِکَ وَ فِی حَواشِی بِلادِکَ... وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ (أصْنَافِ النَّاس مَرافقهم، وَ یُقِیمُونَهُ مِنْ أَسْوَافِهِمْ، وَ یَکُوفونهم مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَیْدِیهِم، مِمَّا لاَ یَبْلُغُهُ رِفْقٌ غیرِهم.» نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 53.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 4، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 1، ح6.

ص:184

امام صادق علیه السلام در تفسیر صناعات و اهمیت آن می فرماید:

فَکُلُّ مَا یَتَعَلَّمُ الْعِبادُ أَوْ یُعَلِّمُونَ غَیْرَهُمْ مِنْ صُنُوفِ الصَّنَاعَاتِ، مِثْلُ الکِتَابَةِ وَ الحِسَابِ وَ التِّجَارَةِ وَ الصِّیَاغَةِ وَ السِّراجةِ وَالبَنَاءِ وَ الْحَیَاکَةِ وَ الْقِصَارَةِ وَ الْخِیَاطَةِ، وَ صَنعةِ صُنُوفِ التَّصَاوِیرِ مَا لَمْ یَکُنْ مَثَلَ الرُّوحَانِی، وَ أَنْواعِ صُنُوفِ اْلآلاتِ الَّتِی یَحْتَاجُ إِلَیْهَا العِبَادُ، الَّتِی مِنْهَا مَنَافِعُهُم، وَ بِهَا قَوامُهُمْ، وَ فِیهَا بَلَغَةُ جَمِیعِ حَوَائِجِهِم... .(1)

درباره صنعت ها (باید بگویم:) صنعت هایی که مردم می آموزند یا آن ها را به دیگران تعلیم می دهند، مانند نوشتن، حسابداری، بازرگانی، زرگری، سرّاجی (زین سازی)، بنّایی، بافندگی، گازری، دوزندگی، تصویرسازیِ غیر جاندار و انواع وسایل و ابزاری که مردمان به آن ها نیاز دارند و از آن ها استفاده می کنند، سامان یابی زندگی شان به آن هاست و نیازهای گوناگون شان با آن ها برآورده می شود.

تشویق به تجارت و صنعت

معصومین علیهم السلام در روایات فراوانی با بیان اهمیت و آثار مادی و معنوی تجارت و صنعت، مردم را به انجام چنین کاری، تشویق می کنند که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

مَنْ طَلَبَ التِّجَارَةَ اسْتَغْنی عَنِ النَّاسِ.(2) قَالَ وَ إِنْ کانَ مُعِیلاً.(3)

کسی که دنبال تجارت رود، از مردم بی نیاز می شود، هرچند عیالوار باشد.

آن حضرت در روایت دیگری با اشاره به راه و رسم زندگی دنیوی و


1- تحف العقول عن آل الرسول، ص 381.
2- الفروع من الکافی، ج 5، کتاب المعیشة، باب 53، ح3.
3- وسائل الشیعه، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 1، ح8.

ص:185

چگونگی سامان بخشیدن به آن، «التصرّفِ فی الصناعاة» یا صنعت گری را یکی از آن روش ها دانسته است.(1)

راوی می گوید: «نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم که علاء بن کامل وارد شد و رو به روی آن حضرت نشست و گفت: دعا کن تا خدا به من روزی فراخ بدهد. امام فرمود: من برای این دعا نمی کنم. برو کار کن، چنان که خدای بزرگ به تو امر کرده است (و از راه کار و کوشش به زندگی خود برس.)»(2)

امام رضا علیه السلام هنگام اشاره به فلسفه حرمت دزدی، علت آن را متروک ماندن و نپرداختن مردم به تجارت و صنعت می داند و می فرماید:

...حَرَّمَ السِّرْقَةَ لِمَا فِیهَا مِنْ فِسادِ اْلأمْوَالِ و قَتْلِ الأَنْفُسِ لَوْ کَانَتْ مُبَاحَةً، وَ لِمَا یَأتِی التَّغاصُبِ مِنَ القَتْلِ و التّنازعِ وَ التّحاسُد، وَ مَا یَدْعُوا إلی ترکِ التِّجاراتِ و الصِّناعات، فِی الْمَکاسِبِ وَ اقتِناءِ اْلأَمْوَالِ، إِذا کانَ الشّی ءُ المُقْتَنی لاَ یَکُونُ أَحَدٌ أَحَقَّ بِهِ مِنْ أَحَدٍ.(3)

خداوند بدان دلیل دزدی را حرام کرد که اگر جایز بود، اموال تباه می گشت و مردمان کشته می شدند. هم چنین به دلیل کشتار و نزاع و حسدورزی که درپی ربودن اموال از یکدیگر پیش می آمد، آن را حرام کرد. هم چنین دزدی سبب می شد مردمان، تجارت و پرداختن به صنعت را برای به دست آوردن مال و معاش ترک کنند؛ زیرا (در صورت جایز بودن دزدی) هر کس می تواند هر چه بخواهد، به دست آورد.

4. پشتیبانی از کشاورزی و دام داری

از جمله وظایف مهم دولت در برطرف ساختن فقر از جامعه، ایجاد رفاه


1- بحارالانوار، ج 3، 83، کتاب التوحید.
2- وسائل الشیعه، ج 12، صص 10 _ 11، کتاب التجارة، أبواب مقدماتها، باب 4، ح3.
3- وسائل الشیعه، ج 18، ص 482، کتاب الحدود و التعزیرات، أبواب حد السّرقة، باب 1، ح2.

ص:186

عمومی، اهمیت دادن به بخش کشاورزی و دام داری و پشتیبانی مناسب مادی و معنوی و فراهم آوردن تسهیلات ویژه برای توسعه آن ها است. به همین دلیل، معصومین علیهم السلام در سخنان خود، حاکمان اسلامی را برای توجه به امور کشاورزی و دام داری سفارش کرده اند. چنان که امام علی علیه السلام به مالک اشتر می فرماید:

وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارةِ اْلأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ؛ و مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ... فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ، وَ إِنَّمَا یُؤْتی خَرَابُ الأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أهْلُهَا لاِءِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَ قِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ... .(1)

باید بیش از به دست آوردن مالیات، در اندیشه آبادانی زمین باشی؛ زیرا خراج (مالیات) به دست نمی آید مگر به آبادانی زمین. هر که خراج بخواهد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است. آبادی، قدرت تحمّل مردم را زیاد می کند و ویرانی زمین به جهت تنگ دستی کشاورزان است، و تنگدستی کشاورزان، به دلیل غارت اموال آنان از طرف زمام دارانی است که به آینده حکومت شان اعتماد ندارند و از تاریخ گذشتگان، پند نمی گیرند.


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.

ص:187

معصومین علیهم السلام در بعضی روایت ها به دلیل اهمیت امور کشاورزی، مردم را برای احیای زمین های موات تشویق می کنند، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ غَرَسَ شَجَرا أَوْ حَفَر وَادِیا بَدیا لَمْ یَسبِقْهُ إِلَیْهِ أحدٌ، أَوْ أَحْیا أَرضا مِیْتَةً فَهِیَ لَهُ قَضَاءٌ مِنَ اللّه عَزَّوَجَلَّ و رسولهِ.(1)

هر کس درختی بکارد یا زمین بایری را پیش از دیگران آباد کند یا زمین مواتی را احیا کند، زمین به دستور خدا و پیامبر از آنِ او خواهد بود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز کار کشاورزی را یکی از بهترین راه های تأمین نیازهای زندگی مردم می داند و می فرماید:

إنَّ مَعَایِشَ الْخَلْقِ خَمْسَةٌ: اَلإِمَارَةُ وَ الْعَمَارَةُ وَ التِّجَارَ وَ اْلإِجَارَةُ وَ الصَّدَقَاتُ... وَ أَمَّا وَجْهُ الْعَمَارَةِ فَقُولُهُ تَعَالی: هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اْلأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیْهَا. فَأَعْلَمْنا أَنَّهُ سُبْحَانَهُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَهُمْ بِالْعَمَارَةِ لیَکُونَ ذَلِکَ سَبَبا لِمَعَایِشِهِمْ بِمَا یَخْرُجُ مِنَ اْلأَرْضِ مِنَ الْحَبِّ وَ الثَّمَرَاتِ وَ مَا شَاکَلَ ذلِکَ مِمَّا جَعَلَهُ اللّه ُ مَعَایِشا لِلْخَلْقِ.(2)

مردم، زندگی خود را از چند راه تأمین می کنند: پُست های دولتی، کارهای عمرانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات و... خداوند متعال، درباره کشاورزی می فرماید: اوست که شما را پدید آورد و به آبادانی دعوت کرد. خداوند متعال از آن رو انسان ها را به آبادانی زمین دستور داده است که بهترین راه، کشاورزی است تا از محصولات آن مانند غلاّت، حبوبات و میوه ها، زندگی شان را تأمین کنند.


1- الأستبصار فیما اختلف من الأخبار، محمّد بن الحسن الطوسی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1390 ه ق، ج 3، ص 107، باب 72، ح1.
2- وسائل الشیعه، ج 13، ص 195، کتاب المزارعة و المساقات، باب 3، ح10.

ص:188

امام باقر علیه السلام می فرماید:

أَیُّما قوْمٍ أحْیوا شیئا مِنَ الأَرْضِ وَ عَمَّرُوهَا، فَهُمْ أَحَقُّ بِهَا وَ هِیَ لَهُمْ.(1)

هر گروهی که زمینی را احیا کند و آن را آبادان سازد، ملک اوست و او به آن سزاوارتر است.

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

مَنْ أَحْیی أَرْضا مَوَاتا فَهِیَ لَهُ.(2)

هر کس زمین بایری را احیا کند، آن زمین از آن اوست.

5. کارآفرینی

یکی دیگر از وظایف دولت در تبیین سیاست های فقرزدایی، فراهم آوردن کار مشروع برای افراد بی کار است که بدین وسیله، زمینه رشد آنان از نظر مادی فراهم می آید و افق روشنی برای آینده کشور پدیدار می شود. پیش تر به پی آمدهای منفی بی کاری پرداختیم و گفتیم که یکی از آن ها، پی آمد فقر و فساد است. اسلام برای کار، اهمیت فراوانی قایل است و بی کاری را به شدت نکوهش می کند. به همین دلیل، کارآفرینی برای بی کاران در نگاه زمام داران اسلامی چنان با اهمیت بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه، برای کارآفرینی هر چه بیشتر مسلمانان، به برنامه ریزی پرداخت و کوشید تا با بهره گیری از حدّاکثر امکانات تولید و فعالیت های گوناگون اقتصادی، امّت اسلامی را به کار و کوشش وادارد. بعضی از تلاش های ایشان بدین قرار است:


1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 195، کتاب المزرعة و المساقات، باب 3، ح 2.
2- وسائل الشیعه، ج 17، ص 326، کتاب إحیاء الموات، باب 1، ح5.

ص:189

الف _ بستن قراردادهای مزارعه و مساقات میان مهاجران و انصار: این کار افزون بر آن که مهاجران بدون زمین را به کشاورزی واداشت، به افزایش نیروی کار مهاجران انجامید و بازدهی زمین های زیرکشت انصار را بالا برد.

ب _ لغو انحصار تجارت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیشه وران و کشاورزان مدینه را در فعالیت های اقتصادی شرکت داد و با بستن قرارداد مضاربه و تهیّه سرمایه و امکانات حمل و نقل، تجارت را از انحصار گروهی خاص آزاد کرد. بدین ترتیب، افراد علاقه مند به تجارت را به این کار فراخواند و راه خودکفایی را برای مهاجر و انصار هموار ساخت.

ج _ واگذاری املاک آباد یا بایر به مردم: این واگذاری که اِقطاع نام داشت، برای آباد نگهداشتن یا آباد کردن زمین و با در نظر گرفتن شرایط ویژه ای واگذار می گردید. در پی این کار پیامبر صلی الله علیه و آله ، فعالیت های اقتصادی بی شماری مانند: ساختن واحدهای مسکونی، حمام و بازار و احیای ِ زمین های موات، رونقی خاص یافت و شمار زیادی از مردم مدینه به ویژه مهاجران به کار مشغول شدند.

د _ قرار گرفتن منابع طبیعی در شمار انفال: این کار به پیدایش فعالیت های جدید در زمینه های تولید کشاورزی و صید ماهی انجامید.

ه _ گسترش صنایع نظامی: به دلیل جنگ های همیشگی پیامبر با کافران و لزوم تهیه ابزار جنگی و رسیدن به خودکفایی در صنایع نظامی، مسلمانان براساس آیه «وَاعدُّوا لهم ما استطعتم من قوة» به صنایع نظامی و ساختن ابزار جنگی روی آوردند. استقبال مردم از ساختن ابزار جنگی به گونه ای بود که در مدت کوتاهی به حدّ خودکفایی رسیدند و از ورود کالاهای نظامی که تا پیش از ظهور اسلام در انحصار قریش بود، کاسته شد و زمینه کار بسیاری فراهم آمد.

ص:190

و _ تخصیص غنایم جنگی به مجاهدان پس از کسر خمس: آن چه مجاهدان اسلام در پیروزی های نظامی به دست می آوردند و به غنیمت می گرفتند، مستقیم یا غیر مستقیم در تدارک سرمایه و تهیه وسایل کار مؤثر بود.

ز _ کمک های مالی مانند خمس، زکات یا انفاق: این کمک ها می توانست برای بی کاران، اعم از مهاجران و انصار، فرصتی به وجود آورد و به آنان امکان دهد تا وسیله کار فراهم آورند و به کار بپردازند.

ح _ ارث: سهمی که وارث از متوفّی به ارث می برد، در تهیه وسایل کار و تجارت مؤثر بود و او می توانست به هر کاری که علاقه دارد، اشتغال ورزد.

ط _ بستن عهد و پیمان اخوت و شرکت مهاجران در دارایی انصار: با این کار، کسانی که هستی خود را رها کرده و با دستی خالی به مدینه آمده بودند، می توانستند با استفاده از سرمایه های جدید و امکانات مالی برادران انصار خویش به فعالیت های اقتصادی بپردازند و به این وسیله، سطح درآمد ملی و تولید را بالا ببرند.(1)

امامان معصوم علیهم السلام نیز همواره با بیان آثار مادی و معنوی کار بر گسترش فرهنگ کار آفرینی تأکید می کردند.

6. تشکیل صندوق های تعاونی

تعاون و پرداخت قرض الحسنه یکی از عوامل مؤثر و برطرف کننده فقر و تهی دستی است. دولت با این کار می تواند جریان ثروت و دارایی را از انحصار طبقات پردرآمد درآورد و با از میان بردن فقر مطلق، به طبقات کم


1- طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی، مهدی بناء رضوی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1367 ه . ش، صص 61 و 62.

ص:191

درآمد کمک کند. صندوق تعاون یا قرض الحسنه به افراد عضو امکان می دهد تا از پس اندازهای کوچک خود، به طور پسندیده برای رفع نیازهای اساسی خویش بهره گیرند. طبقات کم درآمد با بهره گیری از چنین شیوه ای، توان استفاده بیش تر از امکانات موجود را می یابند و بدین ترتیب، فاصله میان فقیر و غنی کاهش پیدا می کند.

صندوق تعاون در تأمین اجتماعی مؤثر است و صندوق قرض الحسنه در فقرزدایی تأثیر دارد. جامعه با کمک این نهاد می تواند در هر موقعیتی، با هماهنگی و انعطاف کامل، در راه فقرزدایی گام بردارد. برتری قرض بر دیگر ابزارهای فقرزدایی آن است که انگیزه های کار کردن را در افراد افزایش می دهد؛ زیرا قرض گیرنده ملزم به باز پرداخت بدهی خویش است. این امر در کنار اهمیّت باز پرداخت وام در فرهنگ اسلامی، انگیزه کار کردن را در وام گیرنده افزایش می دهد. از سوی دیگر، چون قرض دادن، داوطلبانه و با تضمین باز پرداخت تحقق می یابد، انگیزه کار و تعاون در قرض دهنده نیز هم چنان پایدار می ماند و تقویت می شود.(1)

7. ایجاد امنیت اقتصادی

دولت در راستای توسعه و رشد اقتصاد کشور، جذب سرمایه ها و امید بخشیدن به تولید کنندگان و سرمایه گذاران و...، باید برای امنیت و آرامش جامعه، اهمیت ویژه ای قایل شود. دولت باید با بهره گیری از هر وسیله ای


1- قرض الحسنه و آثار اقتصادی آن، علی اصغر هادی نیا، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1378 ه . ش، چ 1، صص 92 و 93. توجه: پیش از این از نظر آیات و روایات درباره این موضوع به طور مفصل بحث شده است.

ص:192

بکوشد جامعه را آرام کند و از هرگونه التهاب سیاسی و اخلال گری دور نگهدارد؛ زیرا نبود امنیت، خواه ناخواه آثار ویران گری از خود برجا می گذارد. همه می دانیم که نبود امنیت به خروج سرمایه، جذب نشدن نیروهای مؤثر در فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری و از بین رفتن آرامش فکری می انجامد. بنابراین، ایجاد امنیت اقتصادی یکی از ضرورت های اصلی برای فقرزدایی است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از ورود به مدینه و تأسیس حکومت اسلامی، برای استحکام بخشیدن به حاکمیت نوپای اسلام، ایجاد امنیت و آرامش و تنش زدایی میان گروه های مسلمان را در دستور کار خویش قرار داد. بر همین اساس، میان مهاجران و انصار، پیمان برادری بست و با یهودیان، پیمان عدم تعرض امضا کرد. درون مایه این قرارداد نشان می دهد که دو طرف می توانند با کمال آرامش و امنیت مانند یک ملت در کنار مسلمانان زندگی کنند و هنگام رویارویی با مشکلات، به یاری همدیگر بشتابند و خیرخواه و یار و مددکار یکدیگر باشند. مواد این قرار داد به شرح زیر است:

1. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواهند کرد.

2. مسلمانان و یهودیان در اجرای مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.

3. هنگام جنگ، هر کدام از دو طرف، دیگری را _ اگر متجاوز نباشند _ یاری خواهد داد.

4. اگر مدینه مورد تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو طرف با هم از آن دفاع خواهند کرد.

5. پیمان صلح با دشمن با مشورت هر دو طرف، امضا خواهد شد.

6. چون مدینه، شهری مقدس است، هر دو طرف به آن احترام می گذارند و خون ریزی در آن حرام است.

ص:193

7. هنگام بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله خواهد بود.

8. امضا کنندگان این پیمان با خیرخواهی و نیکی با هم رفتار خواهند کرد.(1)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در دوران خلافت خویش، به شکوفایی اقتصادی و جذب سرمایه های کشور برای حفظ امنیت اقتصادی، توجه خاصی داشت. به همین دلیل، با توجه به امر مهم امنیت و اصل احترام به جان و مال مسلمانان، خطاب به کارگزاران مالیاتی خویش می فرماید:

هرگز کسی را از نیازمندی او باز ندارید و از خواسته های مشروعش محروم نسازید. برای گرفتن مالیات از مردم، لباس های تابستانی یا زمستانی و مرکب سواری و برده کاری او را نفروشید و برای گرفتن درهمی، کسی را با تازیانه نزنید. به مال کسی که نمازگزار باشد یا غیر مسلمانی که در پناه اسلام است، دست اندازی نکنید، جز اسب یا اسلحه ای که برای تجاوز به مسلمانان به کار گرفته می شود؛ زیرا برای مسلمان جایز نیست آن ها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد، تا از سپاه اسلام نیرومندتر گردند. از پند دادن به نفس خویش هیچ گونه کوتاهی نداشته باشید و از خوش رفتاری با سپاهیان و کمک به مردم و تقویت دین خدا، غفلت نکنید و آن چه را در راه خدا بر شما واجب است،انجام دهید. همانا خدای سبحان از ما و شما خواسته است که در شکرگزاری کوشا باشیم و با تمام توان، او را یاری کنیم و توانایی جز از جانب خدا نیست.(2)


1- تاریخ پیامبر اسلام، محمّد ابراهیم آیتی، تهران، دانشگاه تهران، 1361 ه . ش، چ 2، صص 215 _ 216، برگرفته از: سیرة النبی صلی الله علیه و آله ، ج 2، صص 119 _ 123.
2- «وَ لاَ تُخْشِمُوا أَحَدا عَنْ حَاجَتِهِ، وَ لاَ تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ، وَ لاَ تَبیعُنَّ لِلنَّاسِ فِی الْخَرَاجِ کِسْوَةَ شِتَاءٍ وَ لاَ صَیْفٍ، وَ لاَ دَابَّةً یَعْتَمِلُونَ عَلَیْهَا، وَ لاَ عَبْدا، وَ لاَ تَضْرِبُنَّ أَحَدا سَوْطا لِمَکَانِ دِرْهَمٍ وَ لاَ تَمَسُّنَّ مَالَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، مُصَلٍّ وَ لاَ مُعَاهَدٍ، إِلاَّ أَنْ تَجِدُوا فَرَسا أَوْ سِلاَحَا یُعْدَی بِهِ عَلَی أَهْلِ الإِسلاَمِ، فَإِنَّهُ لا یَنْبَغیِ لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَدَعَ ذلِکَ فِی أَیْدِی أَعْدَاءِ الإِسْلاَمِ فَیَکُونَ شَوْکَةً عَلَیْهِ. وَ لاَ تَدَّخَرُوا أَنْفُسَکُمْ نَصِیحَةً، وَ لاَ الْجُنْدَ حُسْنَ سِیْرَةٍ، وَ لاَ الرَّعِیَّةَ مَعُونَةً، وَ لاَ دِینَ اللّه ِ قُوَّةً، وَ أَبْلُوا فِی سَبِیلِ اللّه ِ مَا اسْتَوْجَبَ عَلَیْکُمْ، فَإِنَّ اللّه َ سُبْحَانَهُ قَدِ اصْطَنَعَ عِنْدَنَا وَ عِنْدَکُمْ أَنْ نَشْکُرَهُ بِجُهْدِنَا، وَأَنْ نَنْصُرَهُ بِمَابَلَغَتْ قُوَّتُنَا، وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّه ِالْعَلِیِ الْعَظِیمِ.» نهج البلاغه دشتی، نامه51.

ص:194

ایشان در نامه دیگری می فرماید:

با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن. در سر راه، هیچ مسلمانی را نترسان یا با زور از زمین او نگذر و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو. با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن تا در میان شان قرار گیری. به آنان سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن. سپس بگو:

ای بندگان خدا! مرا ولیّ خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده است تا حق خدا را که در اموال شماست، تحویل گیرم. آیا در اموال شما حقّی است که به نماینده او بپردازید؟

اگر کسی «نه» گفت: دیگر به او مراجعه نکن و اگر کسی «آری» پاسخ داد: همراهش برو، بدون آن که او را بترسانی یا تهدیدش کنی یا او را به کار مشکلی وادار سازی. هر چه از طلا و نقره به تو رساند، بردار و اگر گوسفند یا شتر داشت، بدون اجازه او داخل مشو؛ که بیشتر اموال از آن اوست. آن گاه که داخل شدی، مانند اشخاص سلطه گر و سخت گیر رفتار نکن؛ حیوانی رارَم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان. حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند. پس از انتخاب نیز اعتراض نکن.(1)


1- «انْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللّه ِ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَ لاَ تُرَوِّعَنَّ مُسْلِمَا وَ لاَ تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِها، وَ لاَ تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللّه ِ فِی مَالِهِ، فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطُ أَبْیَاتَهُمْ، ثُمَّ امْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ؛ حَتَّی تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لاَ تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّةِ لَهُم، ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَاللّه ِ، أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُ اللّه ِ وَ خَلِیفَتُهُ، آخِذُ مِنْکُمْ حَقَّ اللّه ِ فِی أَمْوَالِکُمْ، فَهَلْ لِلّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَی وَلیِّهِ. فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لاَ، فَلاَ تُرَاجِعْهُ، وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَؤْ تَعْسِفَهُ أَوْ فِضَّةٍ، فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِیَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاَ تَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ، فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ. فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلاَ تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ وَ لاَ عَنِیفٍ بِهِ. وَ لاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِیمَةً وَ لاَ تُفْزِعَنَّها، وَ لاَ تَسُوءَنَّ صَاحِبَهَا فِیْهَا، وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ، فَإِذَا اخْتَارَ فَلاَ تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ.» نهج البلاغه دشتی، نامه 25.

ص:195

از این مطالب استفاده می شود که ایجاد امنیت داخلی و خارجی برای استحکام پایه های اقتصاد کشور و برطرف ساختن فقر و تهی دستی (فقرزدایی) بسیار مؤثر و چاره ساز است. دولت موظف است برای پیشرفت اقتصادی، امنیت داخلی را فراهم آورد تا جذب سرمایه ها ممکن شود و امنیت خارجی را ایجاد کند تا بتواند این ها را برای بهبودی اقتصاد کشور به کار گیرد.

8. مبارزه با مفاسد اقتصادی (محتکران، گران فروشان و...)

مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از راه های اساسی برای پیش گیری از تورّم و حفظ ساختار نظام اقتصادی کشور است که دولت با برخورد جدّی با محتکران، گران فروشان، سودجویان و... می تواند توازن اقتصادی را در کشور حفظ کند. در غیر این صورت، فقر و فساد همه جا را در برمی گیرد. به همین دلیل، روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی بهویژه گران فروشی و احتکار وارد شده است که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، مبارزه با احتکار را عامل ثبات اقتصادی کشور و احتکار را عامل پیدایش فقر و محرومیت و افزایش نرخ اجناس دانسته است.

... أَلاِحْتِکَارُ دَاعِیةُ الْحِرْمَانِ.(1)

احتکار عامل فقر و محرومیت است.

ایشان در نامه خود به مالک اشتر می فرماید:

بدان در میان بازرگانان نیز کسانی هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و محتکرند و با زورگویی تنها به سود خود می اندیشند و کالا را به هر قیمتی که


1- غررالحکم و دررالکلم، ص 13، فصل اول، ح312.

ص:196

بخواهند، می فروشند. این سودجویی و گران فروشی برای همه افراد جامعه، زیان بار و عیب بزرگی بر زمام دار است. پس از احتکار جلوگیری کن؛ چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آن منع کرده است. باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت و با نرخ هایی انجام گیرد که به فروشنده و خریدار، زیانی نرساند. هر کس پس از منع شدن از احتکار، دوباره به این کار دست زند، او را کیفری ده که مایه عبرت دیگران باشد و با رعایت انصاف، او را به عقوبت برسان.(1)


1- «وَ اعْلَمْ أَنَّ فی کَثِیر مِنْهُمْ ضِیْقا فَاحِشا، وَ شُحَّا، قبیحا وَ احْتِکارا لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّما فِی الْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ احتِکَارُ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَةِ وَ عَیْبٌ عَلَی الْوُلاَةِ فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَار، فَإِنَّ رَسُولَ اللّه صلی الله علیه و آله مَنَعَ مِنْهُ وَ لیکُن ألْبَیْعُ بَیْعا سَمحا بِمَوَازِین عَدْلٍ، وَ أَسْعَارٍ لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاع فَمَنْ قَارَفَ حُکْرَةً بَعْدَ نَهْیِکَ إِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیْرِ إِسْرَافٍ....». نهج البلاغه دشتی، نامه 53.

ص:197

براساس این بیان شریف، شایسته نیست در پرتو حکومت دینی، احتکار به آسانی انجام گیرد. وجود محتکر، مختل کننده در روند سالم زندگی اجتماعی و نشان دهنده ضعف مدیریتی کشور است. بنابراین، دولت باید با فساد اقتصادی به شدت مبارزه کند و کوتاهی دولت در مبارزه با مفاسد اقتصادی، پذیرفتنی نیست. سهل انگاری در مبارزه با مفاسد اقتصادی به منزله میدان دادن به مفسدان و اخلال گران است و این یعنی؛ خیانت به ملت.

امام علیه السلام در نامه ای به رفاعة بن شدّاد جبلّی نوشت:

إِنَّه عَنِ الْحُکْرَةِ فَمَنْ رَکِبَ النَّهیَ فَأوْجِعْهُ، ثُمَّ عَاقِبْة بِإِظْهَارِ مَا احْتُکِرَ.(1)

از احتکار جلوگیری کن و هر کس احتکار کرد، او را به کیفر برسان. سپس با بیرون آوردن اجناس احتکار شده، محتکر را جزا ده.

در بعضی روایت ها آمده است که چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، کالای احتکار شده را بیرون می آورد، آن را آتش می زد. ابن حزم اندلسی در کتاب المُحَلّی از ابوالحکم روایت کرده است که: «علی بن ابی طالب علیه السلام ، گندمی را که قیمت آن صد هزار درهم بود و احتکار شده بود، سوزانید.»(2) هم چنین در روایت دیگری از حُبیش نقل شده است که: «علی بن ابی طالب علیه السلام ، خرمن هایی را که در عراق احتکار کرده بودند، آتش زد».(3)


1- دعائم الاسلام، نعمان بن محمد التمیمی المغربی، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، بیروت، دارالاضواء، 1411 ه . ق، چ1، ج 2، ص 36، فصل 6، ح80.
2- المحلّی، أبی محمد علی بن أحمد سعید بن حزم، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، بی تا، ج 9، ص 63، ح 1567.
3- المحلّی، أبی محمد علی بن أحمد سعید بن حزم، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، بی تا، ج 9، ص 63، ح 1567.

ص:198

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مبارزه با مفاسد اقتصادی آن چنان قاطعیت داشت که در موارد فراوانی، بی توجه به مقام و سمت افرادی که خلاف هایی مانند: رشوه خواری و احتکار کالا را انجام داده بودند، آنان را بی درنگ به مجازات می رسانید. ایشان بدین وسیله، اوضاع اقتصادی جامعه را به دقت زیر نظر داشت و از بروز نابسامانی در آن پیش گیری می کرد.

براساس روایت های رسیده، امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حالی که خود تازیانه به دست می گرفت، در بازار راه می رفت و کم فروشان و خلاف کاران را مجازات می کرد. هم چنین، مأمورانی را برای نظارت بر بازار انتخاب کرده بود تا از هرگونه اجحاف و گران فروشی، جلوگیری کنند.

آن چه از مجموع روایات به ویژه سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به دست می آید، این است که متولّی بازار، وظایف زیر را برعهده داشت:

1. پیش گیری از احتکار؛

2. مراقبت و نظارت بر قیمت ها و جلوگیری از گران فروشی؛

3. نظارت بر سالم وزن کردن؛

4. جلوگیری از تجاوز به حریم بازار و تصرّف غیر مجاز در آن ها؛

5. بازرسی برای پیش گیری از تقلّب و غِشّ در معاملات؛

6. دادن اجازه فعالیّت به تاجرانی که شرایط و اوصاف لازم را برای فعالیت اقتصادی دارند؛

7. حلّ مشکلات بازار؛

8. راهنمایی گم شدگان؛

9. یاری ناتوانان؛

10. نظارت بر ذبح حیوانات و کیفر دادن تخلّف کنندگان؛

11. رسیدگی به امور بازرگانان و حفظ حرمت آنان؛

ص:199

12. برقراری امنیّت در راه های تجاری؛

13. انفاق بر کسانی که مواد غذایی وارد می کنند؛

14. جبران آن چه از بازرگانان تلف می شود (که امروزه به صورت بیمه مطرح است)؛

15. جلوگیری از ورود اهل ذمّه به حرفه صرّافی؛

16. جلوگیری از خرید و فروش در مکان های غیر مجاز و پیش گیری از سدّ معبر؛

17. جلوگیری از تجارت و خرید و فروش اشیای ممنوعه، مانند: فروختن شراب، مردار و... .(1)

9. مبارزه با فساد مالی کارگزاران (اختلاس، رشوه و...)
اشاره

یکی دیگر از وظایف مهم دولت در مبارزه با فقر و اصلاح ساختار اقتصادی آن است که به صورت دقیق و با شیوه های گوناگون بر رفتار کارگزاران، نظارت داشته باشد و در صورت خیانت کردن آنان به بیت المال یا رشوه خواری و دیگر اعمال غیرقانونی، با قاطعیت با آنان برخورد کند. این چنین نظارتی، به مصلحت نظام است و از فساد مالی کارگزاران جلوگیری می کند.

در روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام به ویژه امام علی علیه السلام بر حفظ ساختار نظام اقتصادی کشور، جلوگیری از پایمال شدن حق مستضعفان و برخورد قاطع با فساد مالی کارگزاران، تأکید شده است.

دراین باره روایات فراوانی وارد شده است که در اینجا به نمونه های از آن اشاره می کنیم:


1- السّوق فی ظِلِّ الدّولة الاسلامیه، سید جعفر مرتضی عاملی، بیروت، الدار الاسلامیّة، 1408 ه . ق، چ 1، صص 126 و 127.

ص:200

الف _ بازخواست از خیانت کاران

امام در نامه ای خطاب به یکی از کارگزاران خیانت کار می فرماید:

پس از یاد خدا و درود! همانا من تو را در امانت خود شرکت دادم و همراز خود گرفتم و هیچ یک از افراد خاندانم برای یاری و مددکاری و امانت داری، همانند تو مورد اعتمادم نبودند. آن هنگام که دیدی روزگار بر پسر عمویت سخت گرفته، دشمن به او هجوم آورده، امانت مسلمانان تباه گردیده و امّت اختیار از دست داده و پراکنده شده است، پیمان خود را با پسر عمویت دگرگون ساختی و همراه با دیگرانی که از او جدا شدند، فاصله گرفتی. تو هماهنگ با دیگران، دست از یاریش کشیدی و همراه با دیگر خیانت کنندگان، خیانت کردی. نه پسر عمویت را یاری کردی و نه امانت ها را رساندی. گویا تو در راه خدا جهاد نکردی.

تو برهان روشنی از پروردگارت نداری و گویا برای تجاوز به دنیای این مردم، نیرنگ می زدی و هدف تو آن بود که آنان را بفریبی و غنایم و ثروت های آنان را در اختیارگیری. بنابراین، آن گاه که فرصت خیانت یافتی، شتابان حمله ور شدی و چونان گرگ گرسنه ای که گوسفند زخمی یا استخوان شکسته ای را می رباید، با تمام توان، اموال بیت المال را که سهم بیوه زنان و یتیمان بود، به یغما بردی و آن را با خاطری آسوده به سوی حجاز روانه کردی، بی آن که در این کار، احساس گناهی داشته باشی.

دشمنت بی پدر باد، گویا میراث پدر و مادرت را به خانه می بری! سبحان اللّه ! آیا به معاد، ایمان نداری و از حساب رسی دقیق قیامت نمی ترسی؟

ای کسی که نزد ما از خردمندان به شمار می آمدی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا ساختی، در حالی که می دانی حرام می خوری و حرام می نوشی؟

ص:201

چگونه با اموال یتیمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، کنیزان می خری و با زنان ازدواج می کنی، در حالی که خدا این اموال را به آنان واگذاشته و این شهرها را به دست ایشان امن فرموده است؟

پس، از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان؛ که اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد تا نزد خدا عذرخواه من باشد و تو را با شمشیری می زنم که به هر کس زده ام، وارد دوزخ شده است.

سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزوی خود نمی رسیدند تا آن که حق را از آنان باز پس ستانم و باطلی را که به ستم پدید آمده بود، نابود سازم.

به خدای پروردگار جهانیان سوگند! اگر آن چه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردی، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم. پس دست نگهدار و اندیشه کن که به پایان زندگی رسیده ای و زیر خروارها خاک پنهان شده ای و اعمال تو را بر تو عرضه کرده اند. آن جا که ستم کار با حسرت فریاد می زند و تباه کننده عمر و فرصت ها، آرزوی بازگشت دارد، ولی راه فرار و چاره مسدود است.(1)


1- «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی کُنْتُ أَشْرَکْتُکَ فِی أَمَانَتِی، وَجَعَلْتُکَ شِعَارِی وَ بِطَانَتِی، وَ لَمْ یَکُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْکَ فِی نَفْسِی وَ لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الأَمَانَةِ إِلَیَّ. فَلَمَّا رَأَیْتَ الزَّمَانَ عَلَی ابْنِ عَمِّکَ قَدْ کَلِبَ، وَالْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ، وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِیَتْ، وَ هَذِهِ الأُمَّةَ قَدْ فَنَکَتْ وَ شَغَرَتْ، قَلَبْتَ لابْنِ عَمِّکَ ظَهْرَ الْمِجَنِّ فَفَارَقْتَهُ مَعَ الْمُفَارِقِینَ، وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخَاذِلِینَ، وَ خُنْتَهُ مَعَ الخَائِنِینَ، فَلاَ ابْنَ عَمِّکَ آسَیْتَ، وَ لاَ الأَمَانَةَ أَدَّیْتَ. وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنِ اللّه َ تُرِیدُ بِجِهَادِکَ، وَ کَأَنَّکَ لَمْ تَکُنْ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ، وَ کَأَنَّکَ إِنَّمَا کُنْتَ تَکِیدُ هَذِهِ الأُمَّةَ عَنْ دُنْیَاهُمْ، وَ تَنْوِی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیْئِهِمْ، فَلَمَّا أَمْکَنَتْکَ الشِّدَّةُ فِی خِیَانَةِ الأُمَّةِ أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ، وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ، وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لأَرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الأزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَی الْکَسِیرَةَ، فَحَمَلَتْهُ إِلَی الْحِجَازَ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ، غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ، کَأَنَّکَ _ لاَ أَبَا لِغَیْرِکَ _ حَدَرْتَ إِلَی أَهْلِکَ تُراثَکَ مِنْ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ، فَسُبْحَانَ اللّه ِ! أَما تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ؟ أَوَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ؟ أَیُّهَا الْمَعْدُودُ _ کَانَ _ عِنْدَنَا مِنْ أُولِی الأَلْبَابِ، کَیْفَ تُسِیغُ شَرَابَا وَ طَعَاما، وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ تَأْکُلُ حَرَاما، وَ تَشْرَبُ حَرَاما، وَ تَبْتَاعُ الإِمَاءَ وَ تَنْکِحُ النِّسَاءَ مِنْ أَمْوَالِ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُومِنِینَ وَ الْمُجَاهِدِینَ، الَّذِینَ أَفَاءَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ هَذِهِ الأَمْوَالَ، وَ أَحْرَزَ بِهِمْ هَذِهِ الْبِلاَدَ! فَاتَّقِ اللّه َ وَارْدُدْ إِلَی هؤُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللّه ُ مِنْکَ لأُعْذِرَنَّ إِلَی اللّه ِ فِیکَ، وَ لأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَدا إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ! وَ وَاللّه ِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلاَ مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ، مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ، وَ لاَ ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَةٍ، حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا، وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا. وَ أُقْسِمُ بِاللّه ِ رَبِّ الْعَالَمِینَ مَا یَسُرُّنِی أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلاَلٌ لِی، أَتْرُکُهُ مِیرَاثا لِمَنْ بَعْدِی؛ فَضَحِّ رُوَیْدا، فَکَأَنَّکَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَی، وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَی، وَ عُرِضَتْ عَلَیْکَ أَعْمَالُکَ بِالْمَحَلِّ الَّذِی یُنَادِی الظَّالِمُ فِیهِ بِالْحَسْرَةِ، وَ یَتَمَنَّی الْمُضَیِّعُ فِیهِ الرَّجْعَةَ، وَ لاَتَ حِینَ مَنَاص!» نهج البلاغه دشتی، نامه 41.

ص:202

ب _ برخورد با سودجویان

حضرت علی علیه السلام با نظارت مستقیمی که به وسیله نیروهای اطّلاعاتی خود بر امور کارگزاران داشت، در برابر هر گونه سوء استفاده آنان از بیت المال، واکنش نشان می داد.

روزی به امام علی علیه السلام گزارش دادند که یکی از فرمانداران، با پول بیت المال برای خود زمین و املاک تهیّه کرده است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه تندی به او نوشت:

أَمَّابَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ، إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ، وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ، وَ أَخْزَیْتَ أَمَانَتَکَ. بَلَغَنِی أَنَّکَ جَرَّدْتَ اْلأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَیْکَ، وَ أَکَلْتَ مَا تَحْتَ یَدَیْکَ، فَارْفَعْ إِلَیَّ حِسَابَکَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللّه ِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ، وَ السَّلاَمُ.(1)

پس از درود خداوند؛ درباره تو، جریانی به من گزارش شده است که اگر آن را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده ای، بر امامت شوریده ای


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 40.

ص:203

و امانت (فرمانداری) خود را به رسوایی کشانده ای. به من خبر رسیده است که زمین های آباد را ویران کرده ای و آن چه توانسته ای، به تصاحب خود درآورده ای و از بیت المال که زیر دستت بوده است، به خیانت خورده ای. بی درنگ، حساب خویش را برایم بفرست و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسّلام.

ج _ برخورد شدید با فرماندار خیانت کار

وقتی مَصْقَلَة بن هُبیره به امّت اسلامی و بیت المال مسلمانان خیانت کرد و دیون خود را نپرداخت، به سوی شام و نزد معاویه فرار کرد. حضرت علی علیه السلام نیز دستور داد خانه او را در کوفه خراب کنند تا مرکز توطئه گران و جاسوسان نشود. با وجود این، مصقله از شام به وسیله جاسوسی مسیحی، اخبار را به دست می آورد که آن شخص نیز دستگیر و مجازات شد. گفتنی است برادر او، نعیم بن هبیره از شیعیان مخلص امام علی علیه السلام بود.(1)

د _ اعتراض شدید امام علیه السلام به شریح قاضی

روزی علی علیه السلام به شریح برخورد کرد و گفت: به من خبر داده اند که

خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و سندی برای آن نوشته ای و گواهانی، آن را

امضا کرده اند.

شریح گفت: آری، ای امیرمؤمنان! امیرالمؤمنین علی علیه السلام نگاه خشم

آلودی به او کرد و فرمود:

ای شریح! به زودی کسی به سراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند و از

گواهانت نمی پرسد، بلکه تو را از آن خانه بیرون می کند و تنها به قبر می سپارد.


1- منهاج البلاغة فی شرح نهج البلاغه، حبیب اللّه هاشمی الخویی، تهران، المکتبة الاسلامیة، بی تا، چ 4، ج 4، ص 240.

ص:204

ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی؛ چون در این صورت، خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای.

اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی کردی. آن سند را چنین

می نوشتم:

این خانه ای است که بنده ای خوار شده و مرده ای آماده کوچ کردن، آن را

خریده است. خانه ای از سرای غرور است که در محله نابودشدگان و کوچه

هلاک شدگان قرار دارد. این خانه به چهار سو منتهی می شود: یک سوی آن به

آفت ها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبت ها و سوی سوم به هوا و هوس های

سست کننده و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود و درِ خانه به

روی شیطان گشوده است.

این خانه را فریب خورده ای آزمند از کسی خریده است که خود به زودی از

جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت، خارج کرده و به

خواری و دنیا پرستی کشانده است.

هرگونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که پیکر پادشاهان را پوشانده و جان جبّاران را گرفته و سلطنت فرعون هایی چون «کسری» و «قیصر» و «تُبّع» و «حمیر» را نابود کرده است. آنان که مال فراوان گرد آوردند و بر آن افزودند و آنان که قصرها ساختند و محکم کاری کردند، با طلا زینت دادند، فراوان اندوختند و نگهداری کردند و به گمان خود برای فرزندان خود گذاشتند، همگی به پای حساب رسی الهی و جایگاه پاداش و کیفر رانده می شوند. آن گاه که فرمان داوری نهایی صادر شود، «تبه کاران زیان

خواهند دید». (1)

عقل به این واقعیت ها گواهی می دهد هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات


1- مؤمن، 78.

ص:205

یافته باشد و از دنیاپرستی به سلامت بگذرد. (1)

ه _ برخورد شدید با رشوه خواری

ابن هرمه، متولی و مراقب بازار اهواز بود که رشوه خواری کرد. هنگامی که

این خبر به حضرت علی علیه السلام رسید، برای رفاعة بن شدّاد، حاکم اهواز نامه ای به

این مضمون نوشت:

وقتی نامه ام به دستت رسید، بی درنگ ابن هرمه را از مسؤولیت بازار، عزل کن و به خاطر حقوق مردم، او را زندانی کن و همه را از این کار باخبر کن تا اگر شکایتی دارند، بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت، گزارش کن تانظر مرا بدانند. در این کار نسبت به ابن هرمه نباید غفلت و کوتاهی شود،

وگرنه نزد خدا هلاک خواهی شد و من نیز به بدترین صورت، تو را از کار

برکنار می کنم. تو را به خدا حواله می دهم از این که در این کار، کوتاهی کنی.

ای رفاعه! روزهای جمعه، او را از زندان خارج کن و سی و پنج تازیانه بر او


1- «بَلَغَنِی أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَارَا بِثَمَانِینَ دِینَارا، وَ کَتَبْتَ لَهَا کِتَابَا، وَ أَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُودا. فقال له شریح: قد کان ذلک یا أمیرالمؤمنین، قال: فنظر إِلَیْهِ نظر المغضب ثم قال له: یَا شُرَیْحُ، أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لاَ یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ، وَ لاَ یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ حَتَّی یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصَا، وَ یُسْلِمُکَ إلَی قَبْرِکَ خَالِصَا. فَانْظُر یَا شُرَیْحُ لاَ تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ، أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلاَلِکَ! فَإِذَا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الآخِرَةِ! أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَابَا عَلَی هَذِهِ النُّسْخَةِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ. والنسخة هذه: هذَا مَا اشْتَرَی عَبْدٌ ذَلِیلٌ، مِنْ مَیِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِیلِ، اشْتَرَی مِنْهُ دَارا مِنْ دَارِ الْغُرُورِ، مِنْ جَانِبِ الْفَانِینَ، وَ خِطَّةِ الْهَالِکِینَ. وَ تَجْمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ: الْحَدُّ الأَوَّلُ یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الآفَاتِ، وَ الحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَی دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ، وَ الْحَدُّ الْثَّالِثُ یَنْتَهِی إلیَ الْهَوَی الْمُرْدِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی إِلَی الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی، وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ. اُشتَرَیَ هذَا الْمُغْتَسُّه بِالأَمَلِ، مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالأَجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ، وَ الدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ، فَمَا أَدْرَکَ هذَا الْمُشْتَرِی فِیمَا اشْتَرَی مِنْهُ مِنْ دَرَکٍ، فَعَلی مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوکِ، وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ، وَ مُزِیلِ مُلْکِ الْفَرَاعِنَةِ، مِثْلِ کِسْرَی وَ قَیْصَرَ، وَ تُبَّعٍ وَ حِمْیَرَ. وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَی الْمَالِ فَأَکْثَرَ، وَ مَنْ بَنَی وَ شَیَّدَ، وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ، وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ، وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ، إِشخَاصُهُمْ جَمِیعَا إِلَی مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ، و َمَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ: إِذَا وَقَعَ الأَمْرُ بِفَضْلِ الْقَضَاءِ «وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ»شَهِدَ عَلَی ذَلِکَ الْعَقْلُ اشْتَرَی هَذاالامُفْتَرُّ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِالْهَوَی، وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ الدُّنْیَا.» نهج البلاغه دشتی، نامه3.

ص:206

بزن و او را در بازار بگردان. اگر کسی از او شکایتی با شاهدی آورد، او و

شاهدش را قسم بده، آن گاه حقّ او را از مال ابن هرمه بپرداز. سپس او را دست

بسته و با خواری به زندان برگردان و بر پایش زنجیر بزن. تنها هنگام نماز،

زنجیر را از پایش درآور و اگر برای او خوردنی و نوشیدنی و یا پوشیدنی

آوردند، مانع نشو. به کسی اجازه نده که بر او داخل شود و راه مخاصمه و

طریق نجات را به او بیاموز. اگر به تو گزارش رسید که کسی در زندان، چیزی به

او یاد داده است که مسلمانی از آن زیان می بیند، آن شخص را بزن و زندانی کن تا توبه کند و از کردار خود پشیمان شود.

ای رفاعه! همه زندانیان را برای تفریح به حیاط زندان بیاور جز ابن هرمه، مگر آن که برای جانش بیمناک باشی. در این صورت، او را با زندانیان دیگر به

صحن زندان ببر. اگر قدرت بدنی دارد، هر ماه 35 ضربه شلاّق بر بدنش بزن و

قضیّه را برای من بنویس و نام جانشین او را نیز گزارش کن و حقوق ابن هرمه را

قطع کن. (1)

این گونه برخوردها نشان می دهد که امام علی علیه السلام با توجه به آثار ناپسند

فساد مالی کارگزاران، نسبت به این امر حساسیت فوق العاده ای نشان می داد و

پیوسته نظاره گر کارمندان دولتی بود تا به محض دیدن یا شنیدن گزارشی از خیانت کارگزاران، بدون از دست دادن وقت و بدون توجه به سمت و نسب

چنین اشخاصی، آنان را بازخواست و سرزنش کند. ایشان، حساب دقیق روز

قیامت را به آنان یادآوری می کرد و اموال بیت المال را که بدان دست درازی

کرده بودند، به حساب دولت برمی گرداند. افزون بر آن، با، بازداشت کارمند

خیانت کار، وی را به سزای کردارش می رساند و حتی گاهی بعضی افراد را

برای همیشه از سمت شان عزل می کرد و از مجموعه کارهای دولتی، بیرون

می راند.


1- دعائم الاسلام، ج 2، صص 532 و 533، کتاب آداب القضاة، ح1891.

ص:207

10. سپردن کار به دست افراد اصلح (متعهد و کاردان)
اشاره

یکی از راه کارهای موفّقیت دولت این است که با گزینش درست

کارگزاران، برنامه های دولت را به دست افراد کارشناس، متعهد و اصلح

بسپارد. اسلام برای گزینش افراد متعهد و کاردان، اهمیت ویژه ای قایل است

و بر همین اساس، در روایات فراوانی بر این امر تأکید شده است.

برای نمونه، امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نامه ای به کارمندان گردآوری

زکات فرمود:

...وَ لاَ تَأْمَنَنَّ عَلَیْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِینِهِ، رَافِقَا بِمَالِ الْمُسْلِمِینَ، حَتَّی

یُوَصِّلَهُ إِلی وَلِیِّهِمْ، فَیَقْسِمَهُ بَیْنَهُمْ؛ وَ لاَ تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحا شَفِیقَا، وَ

أَمِینَا حَفِیظا... . (1)

اموال مردم را به دست کسانی بسپارید که به دین داری آنان اعتماد داشته

باشید و بدانید که اموال مسلمانان را با رفق (و سلامت) می آورند و به دست

ولیّ ایشان می رسانند تا او میان همه تقسیم کند. این اموال را به دست کسانی

بسپارید که خیرخواه و مهربان و امین و مراقب باشند.

امام صادق علیه السلام درباره اهمیت تعهد و تخصص در امور اجرایی می فرماید:

...إِنَّ مِنْ فَنَاءِ اْلإسْلامِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ، أَنْ تَصِیرَ اْلأَمْوَالُ فی أَیْدِی

مَنْ لاَیَعرِفُ فِیهَا الحَقَّ، وَ لاَ یَصْنَعُ فِیهَا المَعْرُوف. (2)

یکی از عوامل نابودی اسلام و مسلمانان، آن است که اموال در اختیار کسانی

قرار گیرد که حق را در آن ها تشخیص نمی دهند و با آن ها به انجام دادن کار

نیک نمی پردازند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 25.
2- الفروع من الکافی، ج 4، ص 25، باب المعروف، ح1.

ص:208

مَنْ وَلِیَ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمینَ شَیئا فَوَلّی رَجُلاً وَ هُوَ یَجِدُ مَنْ هُوَ أَصْلَحُ

لِلْمُسْلِمِینَ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللّه َ وَ رَسُولَهُ. (1)

کسی که چیزی از امور مسلمانان را بر عهده گیرد، سپس فردی را عهده دار

کار مهمّی کند، در حالی که فردی شایسته تر از او را می یابد؛ به خدا و رسول

او خیانت کرده است.

و در روایت دیگر می فرماید:

مَنْ قَلِدَ رَجُلاً عَمَلاً عَلَی عِصَابَةٍ وَ هُوَ یَجِدُ فِی تِلْکَ الْعِصَابَةِ أَرْضی

مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللّه َ وَ خَانَ رَسُولَهُ وَ خَانَ الْمُوْمِنِینَ.

کسی که کار گروهی را بر عهده کسی بگذارد که در میان آن گروه، فردی از او

شایسته تر پیدا می شود، به خدا و رسول خدا و مؤمنان، خیانت کرده است. (2)

مسأله گزینش افراد شایسته چنان با اهمیت است که در بعضی روایت ها،

یکی از نشانه های آخرالزمان و نابودی جامعه بشری، سپردن کار به دست

نااهلان (انسان های بی تعهد، بدون تخصص و ناشایسته) شمرده شده است.

«روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که امانت ضایع گردد، منتظر پایان

جهان باش! به آن حضرت عرض کردند: ای رسول خدا! منظور از ضایع کردن

امانت چیست؟ ایشان فرمود: هنگامی که کارها به دست غیر اهلش سپرده

شود، منتظر پایان جهان باش!» (3)

انحراف، عقب ماندگی و فقر جهان اسلام در طول تاریخ به دلیل وجود

افراد ناشایست، بی تعهد و بی ایمانی بوده است که زمام داری جهان اسلام را


1- مبانی حکومت اسلامی، جعفر سبحانی، برگردان: داوود الهامی، قم، انتشارات توحید، 1370 ه . ش، ص 318، برگرفته از: السیاسة الشراعیة، ص 6.
2- مبانی حکومت اسلامی، ص 318.
3- مبانی حکومت اسلامی، ص 318.

ص:209

بر عهده داشته اند.

در این جا، معیارهای گزینش افراد برای خدمت در پست های دولتی را در

آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام جست وجو می کنیم.

الف) معیارهای گزینش کارگزاران در آیات

با نگاهی به آیات قرآن کریم، به مواردی می توان دست یافت که از معیار

گزینش افراد در مسؤولیت های گوناگون سخن می گوید.

در داستان حضرت موسی و شعیب، هنگامی که یکی از دختران شعیب به

پدر خود پیشنهاد می دهد موسی را برای سرپرستی اموال خانواده خویش و

چوپانی گوسفندان شان برگزیند، به «قوّت» و «امانت» موسی اشاره می کند و

می گوید:

یَا أَبَتِ اسْتأجِرهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرتَ الْقَوِیُّ الأَمِینُ. (1)

ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی،

آن است که قوی و امین باشد (و او همین مرد است).

هم چنین در داستان طالوت و جالوت، هنگام انتخاب طالوت از سوی

شموئیل _ پیامبر آن زمان _ به عنوان فرمانده بنی اسرائیل برای پیکار با جالوت

_ سلطان جبّار آن دوران _ روی دو ویژگی مهم؛ یعنی گستردگی دانش و توانایی

بدنی طالوت تکیه شده است:

إِنَّ اللّه َ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسمِ وَ اللّه ُ

یُؤْتیمُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّه ُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ. (2)

خداوند، او (طالوت) را بر شما برگزیده و به او توانایی جسمانی و علمی

بخشیده است و خداوند حکومت را به هر کس بخواهد، می بخشد و احسان


1- قصص، 26.
2- بقره، 247.

ص:210

خداوند وسیع است؛ او (از شایستگی افراد برای منصب ها) آگاه است.

و در داستان حضرت یوسف نیز می بینیم هنگامی که پیشنهاد سرپرستی

خزانه داری مصر از سوی حضرت یوسف مطرح گشت، ایشان بر روی

امانت داری و دانش و تخصص خویش تکیه کرد و گفت:

اِجْعَلْنی عَلَی خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ. (1)

مرا سرپرست سرزمین (مصر) قرارده؛ که نگهدارنده و آگاهم.

این آیات، روی صفاتی متناسب با همان مسؤولیت و مقام تکیه کرده اند.

برای نمونه، در زمینه فرماندهی بر دانش و توانایی بدنی تأکید شده است؛

«زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسمِ». درباره کارگزاران و مدیریت اقتصادی و خزانه داری نیز به دانش، تخصص و امانت داری تأکید شده است: «أَلْقَوِیُّ

الأَمِین» و «حَفِیظٌ عَلِیمٌ».

ب) معیارهای گزینش کارگزاران در روایات

در روایات معصومین علیهم السلام ، شرایط فراوانی برای گزینش کارگزاران در

پست های گوناگون دیده می شود که بدین قرار است:

1 _ امانت داری و درستکاری

در این باره، روایت فراوانی نقل شده است. برای نمونه؛ روزی یکی از

یاران پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: چرا یکی از پست های مهم دولتی را به من واگذار

نمی کنی؟

پیامبر صلی الله علیه و آله دست بر شانه او نهاد و فرمود:

إنَّکَ ضَعِیفٌ، وَ إِنَّهَا أَمَانَةٌ (وَالْأَمَانَةُ ثَقِیلَةٌ) وَ إِنَّهایَوْم الْقِیامَةِ خِزْیٌ وَ

نَدَامَةٌ إلاَّ مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا وَ أَدَّی الَّذِی عَلَیْهِ فَیهَا! (2)


1- یوسف، 55.
2- الجامع الصحیح صحیح مسلم، ابن مسلم قشیری، بیروت، دارالجیل، بی تا، ج 6، ص 6.

ص:211

تو ضعیف هستی و این پست ها، امانت است (و امانت الهی سنگین است) و

روز قیامت، مایه رسوایی و پشیمانی می گردد، مگر کسی که آن را به حق

بگیرد و وظیفه خود را درباره آن ادا کند!

ایشان در نکوهش مدیر خیانت کار می فرماید:

مَنْ اسْتَعْمَلْنَاهُ مِنْکُمْ عَلَی عَمَل فَکَتَمْنَا مَخِیطا فَمَا فَوْقَهُ کَانَ غَلُولاً

یَأتِی بِهِ یَوْمَ القِیَامَةِ. (1)

اگر فردی را در پستی گماردیم و او یک نخ یا بالاتر از آن را از ما پنهان کند،

خیانت کار است و مالی را که در آن خیانت کرده است، هم چون زنجیری در

گردن او در قیامت خواهد بود.

امام علی علیه السلام در نامه خود به فرماندار آذربایجان می نویسد:

إنَّ عَمَلکَ لیس لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ... . (2)

پست و مقامی که به دست تو افتاده است، شکاری در چنگال تو نیست، بلکه

امانتی است که بر گردنت سنگینی می کند.

2 _ تجربه

3 _ حیا

4 _ اصالت خانوادگی

امام علی علیه السلام می فرماید:

وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ، وَ الْحَیَاءِ، مِنْ أَهْلِ الْبُیوتَاتِ الْصَّالِحَةِ، وَ

الْقَدَمِ فِی اْلإِسْلاَمِ الْمُقَدِّمَةِ... . (3)

کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و با حیا از خاندان های پاکیزه و با

تقوا برگزین که در مسلمانی، سابقه درخشانی دارند.


1- الجامع الصحیح صحیح مسلم، ابن مسلم قشیری، بیروت، دارالجیل، بی تا، ج 6، ص 12.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 5.
3- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.

ص:212

ایشان در بیان دیگری می فرماید:

ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُروءاتِ وَ الأَحْسابِ وَ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ

السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ. (1)

سپس به سراغ کسانی برو که از خانواده های اصیل، نجیب، با شخصیت مؤمن،

صالح و خوش سابقه اند.

5 _ پرهیزگاری

6 _ پیشینه نیک

داشتن حُسن سابقه از شرایط مهمی است که امروزه مورد قبول همه

مجامع و محافل جهانی است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در نامه خود خطاب

به مالک اشتر می فرماید:

إِنَّ شَرَّ وُزَرائِکَ مَن کانَ لِلْأَشرارِ قَبْلَکٌ وَزیرا، وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی

الأَثَامِ، فَلاَ یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً، فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ ألأَئِمّةِ، وَ إِخْوَانُ

الظَّلَمَةِ... . (2)

بدترین وزیران پیش از تو کسانی هستند که برای اشرار پیش از تو وزیر

بوده اند. کسی که با آن گنه کاران در کارهایشان شرکت داشته است، نباید

صاحب اسرار تو باشد؛ آن ها همکاران گنه کاران و برادران ستم کارانند.

7 _ راستی و راست گویی

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

لاَ تَنْظُرُوا إِلَی کَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ، وَ

طَنْطَنتِهِمْ بِاللَّیلِ، وَ لَکنِ انْظُروا إلی صِدقِ الحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الأَمَانةِ. (3)

(برای آزمایش مردم) به نماز و روزه و حج و نیکی کردن فراوان آنان به


1- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.
2- نهج البلاغه دشتی، نامه 53.
3- سفینة البحار، ج 1، ص 160، ماده «امن».

ص:213

مردم و سر و صدای آنان در عبادت های شبانه منگرید، بلکه به راست گویی

و امانت داری آنان نگاه کنید.

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:

إِنَّ اللّه َ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّا قَطُّ إِلاَّ بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الأَمَانَةِ مؤدّاةً إِلَی

البَرِّ وَ الْفَاجِرِ. (1)

خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخت جز این که راست گویی و ادای امانت به

نیکوکار و بدکار، در برنامه آموزه های او بود.

8 _ شجاعت و قاطعیت

9 _ پرهیز از پذیرش شفاعت و واسطه در استخدام کارکنان (خودداری از پارتی بازی)

امام علی علیه السلام فرموده است:

وَ لاَ تَقْبَلَنَّ فِی اِسْتِعْمَالِ عُمَّالِکَ وَ اُمَرائِکَ شَفَاعَةً إلاَّ شَفَاعَةَ

الْکِفَایَة وَ اْلأَمَانَة. (2)

در استخدام کارکنان و فرمانروایانت، شفاعت و سفارش کسی را نپذیر، مگر

شفاعت آنان را برای شایستگی و امانت داری.

کوتاه سخن این که گزینش افراد صالح، متعهد و کاردان برای به دست

گرفتن امور دولتی از نظر معصومین علیهم السلام بسیار لازم و ضروری است و تساهل

و تخطی از آن، خیانت به اسلام و مسلمانان به شمار می رود. حضور افراد

بی تعهد و ناکارآمد در رده های بالای دولتی به شکست و ضعف برنامه های

دولت می انجامد و نابسامانی اقتصادی و فقر و گرانی را برای کشور به ارمغان

می آورد.


1- سفینه البحار، ج 1، ص 160، ماده «امن».
2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 276، ح 184.

ص:214

بخش چهارم: همراه با برنامه سازان

اشاره

بخش چهارم: همراه با برنامه سازان

زیر فصل ها

نقش رسانه در مبارزه با فقر

پرسش های مردمی

پرسش های کارشناسی

ص:215

نقش رسانه در مبارزه با فقر

نقش رسانه در مبارزه با فقر

بی شک، رسانه های جمعی مانند رادیو و تلویزیون در فرهنگ سازی و آگاهی بخشی به افراد جامعه، نقش بسیار ارزنده و مؤثری دارند، به ویژه آن که در این زمانه، بهره گیری مردم از رسانه یکی از نیازهای روزانه زندگی به شمار می رود.

در این میان، نقش بسیار مهم رسانه در مبارزه با فقر روشن است. رسانه برای پیشبرد این مبارزه می تواند راه کارهای گوناگون، حساسیت و اهمیت و حیاتی بودن مبارزه با فقر را در جامعه مطرح کند و با بیان آثار زیان بار مادی و معنوی آن در سطح خانواده و جامعه، مردم را از وضع زندگی بینوایان و تهی دستان آگاه سازد.

شیوه هایی که می توان با به کار بستن آن ها به توفیق این امر امیدوار بود، بدین قرار است:

1. با تهیه برنامه های زنده مانند تهیه فیلم مستند و داستانی به ویژه فیلم هایی که آثار ویران گر و خردکننده بیدادهای اقتصادی و غیر اقتصادی را نشان دهد، می توان مردم را به یاری بینوایان فراخواند.

2. انجام کارهای هنری و نمایشی.

ص:216

3. باید با برنامه های عادی مانند جشن عاطفه ها مردم را برای کمک به مستضعفان و تهی دستان جامعه فراخواند و این رفتار الهی و انسانی را به فرهنگ عمومی مبدل ساخت.

4. توجه دادن مسئولین به شکاف های طبقاتی و افراد سودجو و فرصت طلب، برای مبارزه جدی تر با سودجویان و تعدیل ثروت عمومی بین قشرهای مختلف جامعه.

5. بذل توجه بیشتر به جریان های واسطه گری و دلال بازی ها برای رهایی مصرف کنندگان از موانع و حیله هایی که از این دسته گریبانگیر شده و باعث تورم های کذایی می گردد.

6. تلاش در جهت ارتباط مستقیم بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان در جهت جلب رضایت نسبی آنان.

7. برگزاری میز گردها، سخنرانی ها، سمینارها و... و نقد و بررسی سیاستگزاری های کلان .

پرسش های مردمی

پرسش های مردمی

1. فقر چیست؟

2. از چه راه هایی می توان غبار فقر را از جامعه زدود؟

3. فقر مادی و فقر معنوی کدام است؟ کدام یک سخت تر است؟ چرا؟

4. چگونه می توان فرهنگ فقر زدایی فردی را در جامعه عملی ساخت؟

5. ایمان و فرهنگ دینی در فقرزدایی چه نقشی دارد؟

6. پی آمدهای فردی فقر و محرومیت کدامند؟

7. چند نمونه از پی آمدهای اجتماعی فقر را برشمارید؟

ص:217

8. فقر چگونه پیدامی شود؟

9. به چه کسانی فقیر می گویند؟

10. به نظر شما از چه راه هایی می توان به فقیران کمک کرد؟

11. چرا از نظر اسلام، گدایی ناپسند است؟

12. تنبلی و بی کاری بر اقتصاد خانواده و جامعه چه تأثیری دارد؟

13. آیا اسلام، مبارزه با فقر را لازم می شمارد؟ چگونه؟

14. فقر در معنویت انسان چه تأثیری دارد؟

15. کار و تلاش در فقرزدایی چه تأثیری دارد؟

پرسش های کارشناسی

پرسش های کارشناسی

1. حدود فقر چیست؟

2. راه های مقابله با فقر چیست؟

3. عوامل مؤثر در پیدایش فقر چیست؟

4. شیوه های فقرزدایی را چگونه می توان به کار بست؟

5. منظور از عدالت اجتماعی چیست؟

6. سیاست های مؤثر در توزیع عادلانه ثروت چیست؟

7. منظور از فقر عمومی و ملی چیست؟

8. استراتژی توسعه در فقر زدایی چه نقشی ایفا خواهد کرد؟

9. نقش و اهمیت کارآفرینی در فقرزدایی چیست؟

10. درباره قرض الحسنه و میزان اهمیت و اثرگذاری آن در فقرزدایی توضیح دهید؟

11. دولت در زمینه فقرزدایی چه وظایفی دارد؟

ص:218

12. وظایف مردم در زمینه فقرزدایی چیست؟

13. مبارزه با فقر، امری فردی است یا اجتماعی؟

14. فقر، تقدیر الهی است یا ستم اجتماعی و اقتصادی؟

15. آیا فقرزدایی یک وظیفه دینی است؟

16. آیا وجود فقر در جامعه نشانه بی عدالتی و جور و ستم در اجتماع است؟

17. ثروت مندان در مبارزه با فقر چه وظایفی دارند؟

18. آیا تنها مبارزه با فقر به عنوان یک معلول بسنده است یا مبارزه بر ضد عوامل پیدایش آن نیز ضرورت دارد؟

19. انحصار ثروت در دست توانگران و طبقه خاصی از مردم بر پیدایش فقر در جامعه چه تأثیری دارد؟

20. شیوه های عملی معصومین علیهم السلام در مبارزه با فقر چیست؟

21. فساد مالی کارگزاران در پیدایش فقر چه تأثیری دارد؟

ص:219

معرفی کتاب

الف _ منابع فارسی

1. الحیاة، نویسندگان: محمد رضا حکیمی، محمد حکیمی و علی حکیمی، برگردان: احمد آرام، ج 2، 3، 4، 5 و 6 .

2. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، محمد حکیمی.

3. پدیده شناسی فقر و توسعه، چهار جلد، تهیه و تدوین: دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان.

4. سیمای اقتصاد اسلامی،جعفر سبحانی.

5. اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، سید محسن حایری.

6. کلیات نظام اقتصادی اسلام، سید عباس موسویان.

7. طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی، دکتر مهدی بناء رضوی.

8. مکتب و نظام اقتصادی اسلام، مهدی هادوی تهرانی.

9. کلیات اقتصاد اسلامی، محمد رضا یوسفی.

10. فقر از نظر اسلام، سید احمد طیبی شبستری.

11. فقر از نظر اسلام (رقعی کم حجم)، علی صاد .

12. اولین سمینار فقر و فقر زدایی، روابط عمومی سازمان بهزیستی کشور.

13. قرض الحسنه و آثار اقتصادی آن، علی اصغر هادوی نیا.

14. تأمین اجتماعی در اسلام، مالک محمودی و ابراهیم بهادری.

15. ترجمه اصول کافی، محمّد بن یعقوب کلینی، ج 3.

16. امام علی علیه السلام و اقتصاد، محمّد دشتی.

ص:220

ب _ منابع عربی

17. الاحیاء العلوم، محمّد غزالی، ج 3 و 4.

18. الفتوحات المکیه، ابن عربی، ج 2.

19. بحارالانوار، علامه محمّد باقر مجلسی، ج 72.

20. المحجة البیضاءِ، فیض کاشانی، ج 6.

21. میزان الحکمه، محمّد محمدی ری شهری، ج 7.

22. سنن ابن ماجه، أبی عبداللّه بن یزید القزوینی، ج2.

23. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتقی بن حسام الدین الهندی، ج 6.

24. سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 7.

25. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 6.

26. آثار الصادقین، صادق احسان بخش، ج 16.

27. لئالی الاخبار، محمد نبی تویسرکانی، ج 2.

ص:221

کتاب نامه

کتاب نامه

* قرآن کریم.

1. آمُدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی؛ غررالحکم و دررالکلم، برگردان: محمّد علی انصاری، قم، دارالکتاب، بی تا (دو جلدی).

2. آمُدی، عبدالواحد بن محمد تمیمی؛ غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ه . ش (تک جلدی).

3. آیتی، محمد ابراهیم؛ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1361 ه ش.

4. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم بیروت، لبنان، دار احیاء الکتب العربیّه، الطبعة الثانیة، 1378 ه . ق .

5. ابن ابی فراس مالکی، أبی الحسن ورام؛ مجموعة ورام، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بی تا.

6. ابن حزم، أبی محمد علی بن أحمد بن سعید؛ المحلّی، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، بی تا.

7. ابن حویزی، علی؛ تفسیر نور الثقلین، قم، دارالکتب العلمیه، اسماعیلیان، بی تا.

8. ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعة العلمیة، بی تا.

9. ابن عیاش، ابی النصر محمد بن مسعود؛ التفسیر العیاشی، تصحیح و تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، بی تا.

10. ابن قشیری، ابن مسلم؛ الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، بیروت، دارالجیل، بی تا.

ص:222

11. احسان بخش، صادق؛ آثار الصادقین، رشت، جاوید، چاپ اول، 1371 ه . ش.

12. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمة فی معرفة الائمّه، بیروت، دارالاضواء، بی تا.

13. امین، سید حسن؛ اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، الطبعة الخامسة، 1418 ه ق.

14. برقی، احمدبن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیة، 1371 ه . ش.

15. بناء رضوی، مهدی؛ طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی، مشهد، انتشارات آستانه قدس رضوی، 1368 ه ش.

16. ترمذی، محمد بن عیسی؛ الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.

17. تمیمی مغربی، قاضی أبی ضیفة النعمان بن محمد؛ دعائم الاسلام، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الاولی، 1411 ه ق.

18. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمّد؛ الغارات، برگردان: عبدالمجید آیتی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1371 ه . ش.

19. جعفی کوفی، مفضل بن عمر؛ توحید المفضل، قم، مکتبة الداوری، 1969 م.

20. جمعی از محققان؛ پدیده شناسی فقر و توسعه، تهیه و تدوین: دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1380 ه . ش.

ص:223

21. جوهری، اسماعیل بن حماد؛ صحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة الرابعة، 1407 ه ق.

22. حائری، سید محسن؛ اندیشه اقتصادی در نهج البلاغه، برگردان: عبدالعلی آل بویه لنگرودی، تهران، انتشارات بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، 1378 ه . ش.

23. حرانی، ابن شعبه؛ تحف العقول عن آل الرسول، برگردان: احمد جنتی، قم، انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا.

24. حر عاملی، شیخ محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، طهران، مکتبة الاسلامیة، الطبعة السادسة 1403 ه . ق.

25. حکیمی، محمدرضا (و دیگران)؛ الحیاة، برگردان: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ه. ش.

26. حکیمی، محمد؛ معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1370 ه ش.

27. حلی، جعفر بن حسن؛ شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثانیة، 1403 ه ق.

28. حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویه، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشی، 1408 ه . ق.

29. دشتی، محمد؛ امام علی و اقتصاد (الگوهای رفتاری)، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام ، چاپ اول، 1379 ه ش.

30. ___________________؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات نسیم حیات، چاپ اول، 1379 ه . ش.

31. دیلمی، حسن بن أبی حسن؛ إرشاد القلوب، قم، دارالشریف الرضی للنشر، 1415 ه . ق.

ص:224

32. دیلمی، حسن بن أبی حسن؛ أعلام الدین، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، 1408 ه . ق.

33. راغب الاصفهانی، أبی القاسم حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تهران، المکتبة المرتضویة، چاپ دوم، 1362 ه. ش.

34. سبحانی، جعفر؛ مبانی حکومت اسلامی، برگردان و نگارش: داود الهامی، قم، انتشارات توحید، 1370 ه ش.

35. شعیری، تاج الدین؛ جامع الأخبار، قم، دارالراضی للنشر، 1405 ه . ق.

36. شیخ مفید، الارشاد، برگردان: محمد باقر ساعدی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1364 ه ش.

37. صبحی صالح؛ نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، 1395 ه . ق.

38. صحیفه سجادیه، برگردان: جواد فاضل، تهران، چاپ سپهر، چاپ چهاردهم، 1363 ه ش.

39. صدر، محمد باقر؛ اقتصاد ما، برگردان: ع . اسپهبدی، بی جا، بی تا.

40. صدوق، شیخ ابی جعفر؛ الخصال، تهران، انتشارات اسلامیه، بی تا.

41. ________________________________؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تهران، چاپخانه حیدری، 1391 ه . ق.

42. ________________________________؛ علل الشرایع، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الاولی، 1408 ه ق.

43. ________________________________؛ معانی الاخبار، قم، انتشارات اسلامی، الطبعة الاولی، 1361 ه. ش.

44. ________________________________؛ من لا یحضره الفقیه، بیروت، دارالاضواء، الطبعة السادسة، 1405 ه ق.

ص:225

45. صدوق، شیخ ابی جعفر؛ عیون اخبار الرّضا علیه السلام ، قم، چاپ زندگی، الطبعة الثالثة، 1363 ه ش.

46. طباطبایی، علاّمه سید محمد حسین؛ اسلام و اجتماع، قم، انتشارات پیام اسلام، بی تا.

47. طبرسی، أبی فضل علی؛ مشکاة الأنوار فی غررالأخبار، قم، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثانیة، 1385 ه ق.

48. طبرسی، حسین نوری؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التّراث، الطبعة الثالثة، 1411 ه ق.

49. طبرسی، شیخ أبی نصر حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، ترجمه سیدابراهیم میرباقری، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، بی تا.

50. طرابلسی، عبدالعزیز بن البرّاح؛ المهذّب، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الاولی، 1406 ه ق.

51. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق: احمد حسینی، بیروت، مؤسسه الوفاء، الطبعة الثانیه، 1403 ه ق.

52. طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن؛ تهذیب الاحکام، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة، 1406 ه ق.

53. _______________________________________________؛ الأستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهران، دارالکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1390 ه ق.

54. _______________________________________________؛ الامالی، قم، دارالثقافة للنشر، 1414 ه ق.

55. عبد الواحد بن محمد؛ تصنیف الغرر، تحقیق: مصطفی درایتی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول.

ص:226

56. قزوینی (ابن ماجه)، ابی عبداللّه بن یزید؛ سنن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

57. قمی، شیخ عباس؛ سفینة البحار، قم، دار الأسوة، الطبعة الثانیة، 1416 ه . ق.

58. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، قم، دارالذخائر، 1410 ه . ق.

59.کوفی، محمدبن اشعث، الجعفریات (الأشعثیات)، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی تا.

60. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، برگردان: سید جواد مصطفوی، قم، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور.

61. _________________________________؛ الروضة من الکافی، برگردان: محمد باقر کمره ای، تهران، مکتبة الاسلامیة، الطبعة الثانیة، 1397 ه ق.

62. _________________________________؛ الفروع من الکافی، بیروت، دارالتعارف، الطبعة الثالثة، 1401 ه . ق.

63. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، طهران، المکتبة الاسلامیة، الطبعة الثانیة، 1397 ه . ق.

64. محمدی نیک، محمد؛ میزان الحکمه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ چهارم، 1371 ه ش.

65. مرتضی عاملی، سید جعفر؛ السوق فی ظلّ الدولة الاسلامیه، بیروت، الدار الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1408 ه ق.

66. مطهری، مرتضی؛ بیست گفتار، قم، انتشارات اسلامی، 1359 ه . ش.

67. معلوف، لویس؛ المنجد فی اللغه، تهران، چاپخانه معراج، چاپ سوم، 1367 ه . ش.

ص:227

68. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم، 1380 ه . ش.

69. نهج الفصاحه، (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله )، تدوین و برگردان: ابوالقاسم پاینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ پانزدهم، 1360 ه ش.

70. هادی نیا، علی اصغر؛ قرض الحسنه و آثار اقتصادی آن، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1378 ه ش.

71. هاشمی خوئی، حبیب اللّه ؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، المکتبة الاسلامیة، الطبعة الرابعة، بی تا.

72. هندی، علی المتّقی بن حسام الدین؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة الخامسة، 1405 ه . ق.

73. [امام] خمینی، روح اللّه ؛ تحریر الوسیله، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ یازدهم، 1372 ه ش.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109